پیاده گرگان
یادداشت |
■ مهدی شاکری
یکی از مشکلات بزرگ گرگان اهمیت ندادن مردم به پل های عابر پیاده است. پلی که بنا شده تا عابرین در این فرهنگ ترافیکیِ نه هنوز مطلوب، گذری ایمن تر از عرض خیابان داشته باشند تا پیاده و سواره، کارشان کمتر گیر هم بیفتد. بماند که هیچکدام مان هنوز هم نفهمیدم کِی و چگونه خودرو و خودرو سواری با همین سابقه کم، اولویت شهرسازی مان را از پیاده به سواره تغییر داد و خبری بد از حسی بد که هنوز مانده تا چوب این تغییر اولویت را بخوریم، بگذریم. مشکل این است که چرا اکثریت قریب به اتفاق مردم گرگان از پل های عابر پیاده که برای خودشان هزینه و ساخته شده استفاده نمیکنند؟! دلیلش شاید این باشد که در مهندسیِ ساخت خیلی از این پل ها هیچ وقت خودِ عابر پیاده و راحتی او شرط نبوده و عابرین فقط موجودات مزاحمی فرض شدند که باید از زیر دست و پای خودروها جمع شان کرد تا آنها بتوانند با سرعت بیشتر و لایی کشیدن آسوده خاطرتر در خیابانها و جادهها جولان بدهند. برای مثال دوباره و اینبار با دقت بیشتر نگاه کنید به پل عابر پیاده ی ابتدای خیابان شهدای گرگان. در هر مسیر فقط یک پله برقی برای بالا رفتن دارد و برگشتن آنرا باید زحمت بکشید و به زانوان مبارک بیشتر اعمال فشار کنید تا دوباره به سطح زمین برسید. آن هم لزوما نه در همان جهت و مسیری که بودید و شاید مجبور به یک دور قمری دیگر در پیاده روی این طرف خیابان هم بشوید تا به مسیر اصلی تان بیفتید. یعنی به ناخودآگاه ترین و خنده دار ترین شکل ممکن طراحِ این پل، شهروند را کودکی عوام فرض کرده که برایش روی پله های برقی که آن هم بیشتر مواقع خاموش است، فرض بگیرید که مثلا شکلات ریخته تا گولش بزند و بکشاندش بالا و وسط پل که رسید و نسیم که از شمال و جنوب توی صورتش زد، آن وقت شکلات ها را از او پس میگیرد برای فریب کودک بعدی و روانه اش میکند به سوی هزاران پله ی نه حتی برقیِ اینطرف که حالا عابر با وجود هر سن و سال و هر درد کمر یا پایی که دارد یا ندارد، برای به مقصد رسیدن، ناچار به پایین رفتن از آنهاست.
از شما می پرسم. برای بار دوم آیا سوار همچین پلی که به فهم تان توهین کند می شوید؟ چند درصد مردم سوار میشوند؟
و همه گلایه دارند که عابرین پیاده متوجه نیستند. عابرین فرهنگ استفاده از پل را ندارند. رانندههای زیر پل که هر کدام به طور متوسط باید حداقل برای پنج عابر پیاده ای که نه از روی پل که از جلوی ماشین شان میگذرند، سرعتشان را به صفر برسانند و درد زانویی که از کلاچ گرفتن ایشان را می گیرد، حق می دهد که گلایه کند، حق میدهد دست به فرمان رو به عابرین سرِ افسوس تکان دهد، حق می دهد نگاه خشمگین تحویل بدهد و روزش را حداقل برای چند ساعت خراب کند که اگر نکند یا از سرِ تکرار و عادت کردن به این بلبشو ست و یا از کاسه صبر بلند و بالا و روی خوش اش که درّ نایاب این روزهاست و یا پل عابر پیاده ابتدای خیابان پنج آذر گرگان را در نظر بگیرید، که آرام آرام تعداد گنجشک هایی که روزانه از روی آن میگذرند، دارد بیشتر از انسانها می شود. عابرین حق هم دارند که این پل را تحویل نگیرند، از فرهنگ ضعیف شان نیست، به هیچ وجه. فرهنگِ کسی که این پل ها را طراحی کرده باید بیشتر به چالش کشیده شود. مردم کار عاقلانهای می کنند که ده متر عرض خیابان را ترجیح میدهند به صد متر پیاده روی رویِ پل زنگ زده، آن هم با این همه پله ی غیر استاندارد و آسیب زن. پل عابر پیاده ی خوش ساخت و مدرن تری که در جرجان احداث شد، داشت نوید ساختن سازه ها با اولویت راحتی شهروندان را میداد. نویدی که چراغش زود بی فروغ شد و یا پلی مثل ابتدای شهرک جهاد هم به دلیل خیلی خوب بودنش در طراحی نیست که عابرین استفاده ی بیشتری از آن میکنند، دلیل اش شاید این است که عابر میداند بزرگراه است و خودروهایی که با آن سرعت عبور میکنند شوخی اش ندارند و ناچار به استفاده از پل میشود تا جانش را سالم به آن طرف خیابان برساند. در این میان روزانه هزاران برخورد و تنشی که این پل ها گوشه تا گوشه ی گرگان برای شهروندان بوجود می آورند، سواره ها به پیاده ها ناسزا میگویند و پیاده ها به سواره ها. طراح و سازنده و پیمانکار و مجری این پل ها اما که به ترتیب مقصران اصلی اند، کارشان را تمام کرده اند و دستمزدشان را خندان گرفته اند و رفته اند سراغ ایجاد تنش در گوشه ی دیگری از این شهر یا مُلک و شهرداری هم برایشان اسپند دود میکند تا چشم نخورد این مهندسی کم نظیرشان و پروژه های بعدی شهر هم احتمالا بدلیل آشنایی بیشترشان با ساز و کار اداری که خودتان بهتر میدانید، باز هم به همان افراد سپرده میشود و اگر به همین شکل بماند که فقط قصه ی غم انگیز عادت مردم است که در هر سر بازار خواهد ماند.
■ نویسنده