به بهانه ی کوچ استاد جواد داوری -آهنگساز ، موسیقیدان و نوازنده سنتور
یادداشت | فرهنگی |
■ حسین ضمیری
می
فا
سل
لا اله الا الله
موسیقی از دیرباز ، حیات خلوت روح بوده و هست. موسیقی دانان نیز با روحی شیدا ، گوش جان را برای شنیدار لحن و سخن دوست ، تربیت کرده اند تا این وحی روح انگیز را به مخاطبان خویش به رسم امانت ، برسانند.
ایشان ، آواهایی را در سکوت و هیاهو می شنوند که لطیف هستی خواسته تا بشنوند. خنیاگرانی عاشق و رسولانی حامل لطف و مهر ؛ وارستگانی که دل و جان را از غبار پلیدی ها زدوده اند تا آیینه ی وجودشان ، جایی برای انعکاس عنایات موزون باشد.
جغرافیای تاریخی گرگان نیز خالی از این شیفتگان شیدا نبوده و نیست. در قرن سوم - نیمه ی دوم سده سوم هجری- سومین شاعر پارسی گوی دَری از همین خطه به جهان فرهنگ و هنر ، رخ می نمایاند. ابوسَلیک گرگانی ، فارغ از حال و هوای شعر و شاعری ، به داناگری در عرصه ی موسیقی نیز اشتهار داشت. در آن اعصار به جای هفت دستگاه موسیقی امروز ، دوازده مقام موسیقی موجود بود که یکی از آنها ، مقام بوسَلیک بوده و امروزه گوشه ای در دستگاه نوا می باشد.
از ابوسَلیک تا کلنل علینقی خان وزیری ‐ فرزند بی بی خانم استرآبادی- چهره ی شاخص دیگری در موسیقی ، به ویژه موسیقی ایرانی ،نمی بینیم.
زنده یاد وزیری به عنوان نخستین موسیقیدانی که شیوه ای نوین برای نت نویسی ابداع کرد ، به نیکی فراوان شهرت دارد.
پس از وی ، نام بلند آوازه ی زنده یاد استاد محمدرضالطفی به عنوان چهره ای ردیف دان ، موسیقیدان ، آهنگساز و نوازنده ی سنتی ایران را میتوان با افتخار ذکر کرد. خدمات لطفی در حوزه ی حفظ و اشاعه ی موسیقی اصیل ایرانی بر کسی پوشیده نیست.وی ضمن تربیت شاگردانی سرآمد و نامی ، در وادی پژوهش و آهنگسازی نیز چهره ای بسیار شناخته شده بوده و هست.کلاس درس های استاد در دانشگاه های معتبر ، نمونه ای بارز از سرفصل هایی نوین -با عنایت به موسیقی کهن ایران زمین- است.از ساخته های او نیز به عنوان شاهکارهای موسیقی ایرانی یاد می کنند.
یکی از همراهان همدل ، عاشق و آگاه او در جهان موسیقی ،زنده یاد استاد جواد داوری بود که در ۲۴ آذرماه امسال به جهان باقی کوچید.
ارتباط روحی ، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ، شناخت ابعاد دانایی و زوایای روحی این دو استاد از یک دیگر ، اسباب خلق تک آهنگ هایی ماندگار و کنسرت هایی زبانزد شد. پس از تحصیل هر دو استاد در دانشکده موسیقی - دانشگاه هنرهای زیبا- و مهاجرت هر دو استاد به خارج از کشور ، باعث گردید تا هر کدام با حال و هوایی غریب تر بنوازند و بنالند.
جواد داوری نیز ردیف دان ، آهنگساز ، نوازنده ی سنتور و سه تار بود که حال خوشش را در یک نشست ساده نیز به راحتی می شد دریافت کرد.
وی نیز با تربیت شاگردانی نام آور ، نام خود را به عنوان معلم اخلاق و مدرس موسیقی به نیکویی باقی گذاشت.
گاهی آنقدر عادی از مرگ می نویسیم که انگار اتفاقی نیفتاده است.چند سال طول می کشد تا یک استاد - در هر رشته ای - پرورش بیابد.برخی از رشته های علمی ، نیاز به ممارست و اکتساب دارد ، اما در رشته های مرتبط با فرهنگ و هنر ، جغرافیا ؛ منتظر تولد شیدایی عارف و سرگشته ای واقف برای ثبت در تاریخ است. ایشان نیز با تدوین بسیار ، درس ها را کسب می کنند ، اما برای ماندگاری در تاریخِ جغرایایی خود ، نیازمند زایشی مُدام هستند.
پاسداشت نام این عاشقان به جای خود ، اما پاسبانی از سلامت جسم و جان هنرمندان موسیقی حاضر نیز ، وظیفه ی تک تکِ مردم است.چون آنها با خلق زیبایی ها -با زبان موسیقی - به همگان ، هویتی ملی میهنی عطا کرده اند.پس بر عهده ی همه است که به زبان عمل از ایشان قدردانی کرده و محافظت کنند.
گنجینه ی ذهن هر جامعه ، تنها چیزی ست که هیچ نظامی نمی تواند به آن دست بزند. این افکار فردی و در نهایت جمعی یک جامعه است که تشخیص میدهد چه افرادی را به عنوان نماد و اسطوره ، در تاریخ زندگانی خود ، حفظ کند یا حذف کند.
نامی از چهره های موثر حاضر در گرگان و دشت نمیکنم تا خدای ناکرده استادی از قلم به سهو بیفتد ؛ اما بر خود واجب و فرض میدانم تا ضمن معرفی صحیح این چهره های تاًثیرگذار زنده به نسل های جوان تر ، در تکریم و صیانت از حریم پر مهرشان بکوشیم.
باشد تا نامشان ، سرلوحه ی جان گردد.
در پایان یادی کنم از زنده یادان حسینعلی ملاح ، هوشنگ مبشری ، داریوش ابوک و ..... بزرگانی که نام هر کدام از ایشان ، برای هنرمندان و فرهنگ دوستان این خطه ، مملو از خاطره و مهربانی ست.
روحشان شاد و یادشان باقی
همراه با رودکی بزرگ می خوانم:
از شمار دو چشم ، یک تن کم
وز شمار خِرد، هزاران بیش