در تکاپوی راه سوم
یادداشت |
سیدعلی میرموسوی
پروژه فکری مرحوم استاد دکتر فیرحی که در مجموع آثار وی بازتاب یافتهاست، را به اختصار می توان گونه ای نواندیشی دینی دانست که نظریهپردازی درباره دولت و ارائه تفسیری دموکراتیک از دین با بهره بردن ازامکانات فقه در کانون آن قرار دارد. او در این پروژه کوششي بسیارارزشمند و شایسته تقدیر در نقادی سنت فقهی موجود و ارائه تفسیریسازگار با ارزش های جهان جدید از فقه، به انجام رساند. فهم و بررسیاین پروژه نیازمند مقدمه ای کوتاه در ارتباط با زمینه ها، مبانی و پیشفرض های آن است.
همگام با رشد جریان های اسلام گرا در جهان اسلام و کشورهای عربی،در ایران نیز در پی ناکامی گفتمان مشروطه و در واکنش به گفتمان تجددآمرانه، اسلام سیاسی ظهور یافت. این گفتمان در مرحله نخست، همچونیک ایدئولوژی انقلابی با تاکید بر ظرفیت های مقاومت در اندیشه شیعی،توانست الگویی برای مبارزه با استبداد ارائه کند. با پیروزی انقلاباسلامی، اسلام سیاسی به ایدئولوژی قدرت تغییر شکل یافت و ارائهطرحی برای حکومت و اداره جامعه بر اساس اسلام در دستور کار قرارگرفت. اقتضاء ها و الزامات ساختار اقتدار گرایانه قدرت به تقویت عناصراقتدارگرایانه در تفسیر آموزه های سیاسی دینی منجر شد و اقتدار گراییدینی را در پی داشت. با توجه به جایگاه برتر فقه در بین علوم عملیاسلامی، اقتدار گرایی دینی از آن مایه گرفت و کوشید خود را به عنوانتنها مدل نظام سیاسی مطلوب در فقه معرفی کند.
در واکنش به این دیدگاه دو رویکرد در بین روشنفکران و نواندیشان طرحشد. رویکرد نخست پیوند میان فقه و الگوی اقتدار گرایانه را نفی می کند وبا تاکید بر ظرفیت ها و توانایی های فقه برای تعامل با تجدد، می کوشدتفسیری دموکراتیک از آن ارائه کند. رویکرد دوم با تاکید بر محدودیت ها وتنگناهای فقه، نگرش فقهی را برای پاسخ گوی نیازهای زندگی کنونی نمیداند و راه حل را در فرارفتن از افق فقه و بهره مندی از عقلانیت و دانشهای جدید به ویژه علوم انسانی و اجتماعی جستجو می کند. پروژه دکترفیرحی در چارچوب رویکرد نخست امکان طرح می یابد و بر چند پیشفرض یا مقدمه استوار است :
۱. تجدد صورت های گوناگونی دارد و آنچه در اروپای غربی محقق شدتنها یک صورت از آن است.
۲. گذار به تجدد در چارچوب شرایط تاریخی و فکری هر جامعه ای و ازدرون سنت های موجود در آن رخ می دهد.
۳.این گذار از یک سو نیازمند بهره مندی از امکانات درون سنت و از سویدیگر نیازمند نقادی آن بر اساس پرسش های نو و تازه است.
۴.با توجه به جایگاه فقه در سنت اندیشه اسلامی، بهره بردن از امکاناتفقه به همراه نقادی سنت فقهی در پرتو پرسش های نو و نیازهای جدیدگامی لازم و ضروری در گذار به تجدد است.
استاد فیرحی بر اساس این رویکرد کوشید با نگاهی درون فقهی ونقادانه، از امکانات فقه در راستای ارائه الگویی از حکومت که پاسخ گوینیاز ها و مسائل دوران کنونی باشد بهره ببرد و برداشتی سازگار بااقتضاءات و الزامات دولت مدرن ارائه کند. او این پروژه را در چند مرحله پی گرفت:
در مرحله نخست او با بهره بردن از روش فوکویی کوشید تا پیوند دانشسیاسی مسلمانان با ساختار و روابط قدرت را نشان دهد و وجوهاقتدارگرایانه سنت را به عنوان بازتابی از روابط قدرت در موقعیت خاصتاریخی گذشته تبیین کند.
در مرحله بعد با نگاهی به تاریخ تحول دولت در اسلام، چگونگی شکلگیری دولت مدنی پیامبر و تحول تدریجی آن به نظام های استبدادیبررسی کرد. او بر نقش قرار داد و رضایت عمومی در تاسیس دولت مدینهتاکید می کرد و دوری از آن را انحراف از سنت پیامبر می دانست. اوهمچنین سیر شکل گیری و تحول نظریه های شیعی و اهل سنت دربارهنظام سیاسی را تا دوران معاصر مورد بررسی قرارداد.
درادامه او با توجه به چالش های اندیشه سیاسی در دوره معاصر، بهبررسی چگونگی عرضه پرسش های جدید سیاسی به فقه و پیدایشگرایش ها و رویکردهای متفاوت پرداخت. او با توجه به تلازم حق و تکلیفدر سیاست جدید و تقدم حق بر تکلیف، کوشید در سنت فقهی نیز مبناییبرای طرح چنین دیدگاهی بیابد و برای آن نظریه پردازی کند. در این راستااو منازعات فقه سیاسی در عصر مشروطه مورد بررسی قرار داد و با تاکیدبر رویکرد اجتهادی فقهای مشروطه خواه، به احیای اندیشه نائینی و زمینهسازی برای نائینی گرایی جدید روی آورد.
در نهایت با تحلیل نظریه های مطرح شده در مورد حاکمیت در عصرجمهوری اسلامی کوشید تا بین فقه و دموکراسی پیوند برقرار کند. در اینراستا چگونگی توجیه نهادهای دموکراسی مدرن همچون تحزب بر پایهرویکرد فقهی را مورد توجه قرارداد. دکتر فیرحی زندگانی کوتاه اما پر بارعلمی خود را صرف کاوش "راه سوم" در بین جریان های اسلام گرا وتجدد گرا کرد و در این راه گام های بسیاری برداشت. روحش شاد و یادش زنده باد!