شب یلدا


یادداشت |

فاطمه سرگزی یازدهم انسانی

«هندوانه جان؟ باز قهر کرده ای؟ مگر نمیدانی امشب نباشی شب یلدایمان صفا ندارد»؟هنداونه: «میدانی انار جان ! امشب غمی در دلم دارم. دلم میخواهد تنها باشم با خودم خلوت کنم» انار: «اگر تونباشی که ماهم نمیرویم چون همه منتظرماهستند.تا نیایی من نمیروم». سماور: «ای وای! پس من چه کنم؟دلم را خوش کرده بودم به اینکه مادربزرگ  با چارقد گل گلی در کنارم بنشیندو هی چای بریزد». آجیل: «من چه بگویم؟حالا که هندوانه نمیاد من هم نمیرم! ببین هندوانه جان تا تونباشی کسی نمی اید! ناز میکنی؟باشد نازت را خریداریم فقط بیا امشب باهم برویم بساط شوروشادی بدون تو صفا ندارد! لحظه ایی همه منتظرند تا کامشان را شیرین کنی دلت می آید نیایی و منتظرشان بگذاری»؟دلبری هایت را خریدارم! تو فقط با من بیا! کرسی را به یاد بیار که همه ما نشسته ایم و دیگران دورمان! چه شوروحالی دارد! هنوز هم دلگیری؟ما هریک بی تو هیچیم نیایی و قهر کنی مگر میشود ما برویم؟! آنقدر میمانیم تا دلت را بدست آوریم و با هم برویم. هندوانه: «انار جان چرب زبونی ات روی مرا کم کرد خواستم ناز کنم دیدم نازهایم را خریدی.چه دلبردلبرایی! مایک‌امشب را مهمانیم فردا که ننه سرما آمد باید بار سفر راببندیم.حافظ امشب برایمان فال بگیردببیند خوشی در انتظارمان است یا نه»؟! انار: «مطمئن باش امشب شب بسیار خوبی را برایشان رقم میزنیم. مرا دانه دانه میکنند و گلپر میزنند زیبایم میکنند. تو را قاچ میکنندآب از لب و لچه هایشان سرازیر میشود».

آجیل: «انار»؟انار: «جان»؟آجیل: «ما چه پس؟فقط تو و هنداونه دلبری کنید»؟سماور: «هی برادر که به ماتوجه میکند» !انار: «این چه حرفیست؟! ما مثل پازلیم در کنار هم اگر یکی از ما نباشد، آن پازل کامل نیست. بیایید و دلگیر نشوید و امشب را باهم خوش بگذاریم». همگی خود را آراستیم و لباس های زیبا و رنگین پوشیدیم و آماده رفتن شدیم. بالاخره رسیدیم. ما را روی کرسی گذاشتند و همه اطرافمان حلقه زدند. مادربزرگ نزد سماور نشست و هی چای میریخت. همه لذت میبردند از وجودش. آخ قربان زلف سفید مادر بزرگ. پسته درون ظرف آجیل با لب خنداش چشمک میزد مرا میخنداند. چشمم به هندوانه خورد دیگر از دلگیریش خبری نبود حالش خوب شده بود.ما باید بار سفرمان راببندیم تا ننه سرما از راه برسد. همه منقل اسپند را به دست گرفتند هی دودش رابیشتر میکردند.مقدمش مبارکمان! پدربزرگ را می دیدم که فال میگرفتند همه منتظر بودند تا نوبتشان شود. چه شب خوبی! همیشه خوش باشیم.