حافظ بخوانیم


یادداشت |

 

■ آزاده حسینی

زان یار دلـنوازم شکریست با شـکایت

«گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت»، یا به تعبیری دیگر: «خوش بشنو این حکایت»

حافظ می گوید از یار دلنواز و مهربان خود تشکر می کنم و همراه آن شکایتی هم دارم. اما چگونه می شود یاری دلنواز که نوازشمان می کند به لطف و مهربانی و مطمئنا ما نیز ارادتی ویژه به او داریم، کاری کند که سبب رنجش ما شود؟ آیا در چنین شرایطی رواست که شِکوِه و شکایت خود را با او در میان بگذاریم؟ یا باید به خاطر لطف همیشگی اش فقط شکرگزار باشیم و سکوت کنیم؟ حافظ که شکر و شکایت را با هم مطرح می کند و می گوید اگر نکته های عشق را می دانی و با معانی رفتار میان عاشق و معشوق آشنایی، این ماجرای شکر و شکایت را با شادی بشنو و درست گوش کن! یکی از نکته های ظریفی که این بیت را زیباتر می کند واج آرایی «ش» و «ک» و تضاد بین «شکر و شکایت» است. از طرفی این دو کیفیت متضاد گاهی میان عاشق و معشوق، و یا میان تلاش های ما و آنچه که هدف مطلوب ماست پیش می آید. با همه این ها «جور از حبیب خوشتر کز مدعی حمایت»

ادامه دارد