سواد مصنوعی محصول ناپسند شبکه های اجتماعی
یادداشت |
■ محمددیلم کتولی
این واقعیت دارد که ما انسانهای مجازی ، هر کسی از هر چیزی سخن بگوید ما باید تظاهر کنیم دربارۀ آن چیزی میدانیم. اگر در مهمانی، دربارۀ فیلم یا کتابی صحبت میکنند سرمان را بالا و پایین ببریم که یعنی من هم دربارۀ آن مطالعه کردهام. این درصورتی است که همکارانمان هم دربارۀ آن فیلم یا کتاب فقط نظرات نیشدار کس دیگری را در شبکۀ اجتماعی بازگو میکنند. ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم. داناییای که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است. ما از انرژی هسته ای گرفته تا موشک های بالستیک، از پزشکی و خدمات اجتماعی تا فلسفه و عرفان، از شعر و هنر و ادبیات فارسی تا معماری و... صاحب نظریم. هیچ وقت نمیتوانستیم به این راحتی وانمود کنیم که خیلی چیز میدانیم بدون اینکه واقعاً چیزی بدانیم. ما به مطالب موضوعی و مرتبط در فیسبوک، توئیتر یا ایمیلهایی نوک میزنیم و بعد آنها را نشخوار میکنیم. مطالبی که بیشتر رویشان کلیک شود، معیارهای فرهنگی ما را تعیین میکنند. در واقع سواد فرهنگی سنگ بستر ارزشهای مشترک ماست. اکنون فشاری دائمی را بر خود احساس میکنیم، فشار برای بهاندازۀ کافی دانستن، آن هم در تمام اوقات، تا مبادا به عنوان بیسوادان فرهنگی شناخته شویم. آنچه برای ما، اهمیت دارد لزوماً این نیست که واقعاً این مطالب دست اول است یا خیر ، بلکه تنها این است که بدانیم اصلاً چنین چیزهایی وجود دارند و دربارهشان یک نظری داشته باشیم و بتوانیم در گفتوگوها شرکت کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی تقلید از دانایی نزدیک میشویم، داناییای که در واقع الگوی جدیدی از نادانی است. طبق بررسی اخیر موسسۀ مطبوعات آمریکایی از هر ۱۰ آمریکایی، تقریباً ۶ نفر تأیید میکنند که فقط عنوان خبرها را میخوانند و تاکید شان این است که خیلی طولانی بود؛ نخواندمش و نتیجه این که: هیچ رابطۀ دوطرفهای میان اشتراکهای اجتماعی و مردمی که واقعاً مطالب را میخوانند پیدا نکردهایم. هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن میگوید، ما باید تظاهر کنیم که در آن باره چیزهایی میدانیم. دادههای اطلاعاتی به پول ما بدل شدهاند .(پول دیجیتال بیتکوین )
با شروع هر کدام از فناوریهای نو، چاپ سربی، رادیو، تلویزیون و اینترنت خیلی از افراد تأسف خوردند که پایان کار دستنوشتههای روشنفکرانه، کتابها، مجلات و روزنامهها نزدیک است. آنچه الان تغییر کرده، این است که دیگر فناوری در همه جا حضور دارد و دارد جایگزین تمام رسانههای پیشین میشود. اطلاعات همه جا هستند ، منابع دائمی همیشه در دستمانند ، توی جیبمان ، روی صفحۀ نمایشمان ، در اتومبیلهایمان ، حتی بالای ابرها. جریان دادهها را نمیتوان مسدود کرد. این موج فزایندۀ واژهها، حقایق، لطیفهها، عکسهای اینترنتی، شایعات و نظرات در زندگیمان سرازیر میشود و ما را به غرق شدن تهدید میکند. شاید همین ترس از غرقشدن است که ما هنوز هم شناوریم» پس به این جا رسیدهایم، نا امیدانه دست و پا میزنیم. زیرا پذیرفتن این که عقب افتادهایم که دربارۀ حرفی که کسی میزند چیزی نمیدانیم که دربارۀ تصویری که بر صفحه میآید چیزی برای گفتن نداریم، مثل این است که مرده باشیم.فضای مجازی به جای این که دانشگاه ما باشد محل تفاخر علمی ما شده. ما هیچ چیز نمی دانیم ولی در فضای تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، توئیتر و ... ادعای همه چیز دانی می کنیم و این آغاز سقوط ماست. ما باید بیاموزیم که واژه ای مقدس تر از نمی دانم وجود ندارد. بارها تکرار کنیم تا عادت شود ما فقط اندکی می دانیم و بسیاری نمی دانیم. اگر به این نقطه برسیم به نقطه ی اوج خود نزدیک می شویم.
■ فعال رسانه ای