گلستان دومین استان شاد ایران است؟
یاددداشت اول |
■ با مسوولیت سردبیر
براساس پژوهشی که توسط جهاد دانشگاهی ایران صورت گرفته، گلستان رتبه دومشادمانی در کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد که در رده استانهای توسعه نیافتهکشور قرار دارد، اکنون جزو شادترین استان های ایران به حساب آمده است. ایندرحالی است که متاسفانه در ماه های اخیر شاهد افزایش نرخ خودکشی در بینجوانان بویژه دختران استان کهگیلویه و بویراحمد روندی افزایشی داشته است.
این پژوهش که از یک جامعه هدف 27 هزار و 883 ایرانی با میانگین سنی 18 تا 65 سال صورت گرفته و 13 عامل را در پدیده شادکامی معرفی کرده است.
براساس این پژوهش، استانهای ششگانه شاد ایران به ترتیب عبارتند از: 1- زنجان2- گلستان 3- بوشهر 4- هرمزگان 5- کردستان 6- کهگیلویه و بویراحمد
عوامل موثر در پدیده شادکامی در این پژوهش نیز خوش بینی به زندگی، ورزشهفتگی، شادکامی همسر، فعالیت های اوقات فراغت، رضایت از زندگی، سرمایهاجتماعی، اعتقادات مذهبی، سن، تیپ های شخصیت، سطح سلامت، سطحتحصیلات، محل سکونت و سطح درآمد " عنوان شده است.
نتایج این پژوهش نشان داده که ۳۹.۳ درصد مردم از شادکامی سطح متوسطیبرخوردارند، ۳۵.۴ درصد نیز شادکامی خود را کم توصیف کرده و در این میان، تنهاسه درصد خود را در سطح «بسیار زیاد» شادکام میدانند.
در این پژوهش که از هر استان کشور دست کم ۸۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته اند،سطح شادکامی با پرسش «آیا فردی با نشاط و شاداب هستید؟» در پنج سطح«بسیار زیاد»، «زیاد»، «نه زیاد، نه کم»، «کم» و «بسیار کم» مورد سنجش قرارگرفت. یافته های پژوهش «شادکامی مردم ایران و عوامل موثر بر آن» از میان ۳۰ استان مورد بررسی، استان زنجان را با ۳/۶۹ درصد میانگین امتیاز شادکامی،شادترین استان کشور معرفی کرده است و از یزد با ۳/۱۲ درصد میانگین امتیازشادکامی، به عنوان پایین ترین سطح شادکامی نام برده است به این خاطر به نظر میرسد به نکات پر اهمیتی توجه داشت از آن جمله باید گفت یکی از سوالات اساسی کههمواره ذهن پژوهشگران در حوزه علوم انسانی را به خود معطوف می کند هماناچگونگی کمی سازی داده ها و مفاهیم کیفی است ، به این خاطر انتخاب روشهایی کهاهل تحقیق را به سوی تعریف دقیق داده های کیفی راهنمایی می کند بسیار پر اهمیتاست ، اینکه مفاهیمی کیفی مانند غم ، شادی ،رضایت ، آرامش و ....را چگونه میتوان به محصولی کمی ، قابل تعریف و تبیین و در دسترس و قابل نقد تبدیل کرد،همواره یک مساله برای اهل فن بوده است به این لحاظ روش های مختلفی برای نیل بهمقصود فراهم شده است ، که مبتنی بر بینش ها و دیدگاههای معرفتی متفکران واندیشمندان طراحی شده است اما به هر روی ،منظور از چنین فرایندی، دریافتمحصولی کمی و قابل تعریف از پدیده های کیفی بوده است تا با دریافت دقیق داده هاو نتایج آن، راهکارهای مقابله با مساله ها و بحران ها را کشف کرد ه، بتوان برای آنمسایل و بحران ها تدبیر کرد ، بنابر این در میان سطور نانوشته این پژوهشها هموارهباید به نوعی آینده پژوهی نیز چشم داشت ؛ مساله ای که در واقع غایت همه ی اینپژوهشهاست ، زیرا بشر عاقل در پی آن است که با نقد و اشکال بر گذشته راهی بهتردر بن بست ها بگشاید و برای این منظور با پژوهش و تحقیق در احوال خود در پیرسیدن به این نتیجه است ؛ از این منظر انجام پژوهشهایی نظیر آنچه درباره میزانشادکامی های ایرانیان در جهاد دانشگاهی ایران انجام شده است تلاشی قابل اعتناست اما در کنار این مطلب -چنان که گفته شد- باید اذعان کرد مساله اصلی در بارهاین پژوهشها آن است که آیا این تحقیق ها ما را در راه فهم و نقد گذشته و روشنکردن چشم اندازی برای آینده یاری رسانی می کند ؟ برای درک دقیقتر این سوال بایدبه پژوهشی که در سالهای دهه 50 به منظور درک خواسته ها و نیازهای عمومیایرانیان انجام شده است و با عنوان صدایی که شنیده نشد به بازار نشر راه پیدا کردهاست توجه کنیم ، این پژوهش که با عنوان نگرشهای اجتماعی، فرهنگی و توسعهنامتوازن بوسیله علی اسدی و مجید تهرانیان انجام گرفته بود به گونه ای بسیار آشکارچشم انداز روشنی از تاثیرات مدرنیزاسیون بر جامعه ایرانی را نشان می دهد، وجودمسایلی که در دهه شصت به بحرانهای عظیمی منجر شد و توان مقابله با آن از دسترفت را می توان در این تحقیق به روشنی دید. به این جهت آنچه باید در این گونه نظرسنجی ها به آن توجه داشت علاوه بر توجه بر ضرورت انتخاب روشهای دقیق و آزمودهعلمی در انجام پژوهش، طرح علمی مساله و هم چنین چگونگی انجام تحقیق و فرایندانجام آن است که باید برای آنها پاسخ ها ی دقیقی داشت.