این نظریات یک شیمیست است و بس!
یادداشت |
■ دکترحسین میقانی
اصلا این نوشته را به عنوان نقد و نقادی و انتقاد و تصحیح دیدگاه، نظرات اصلاحی و مطالبی از این قبیل در نظر نگرفته و فقط میتوان به ان به عنوان یک سرگرمی و برای خالی نبودن عریضه نگریست!. اصلا میتوان این نوشته را فاقد هر گونه ارزش ادبی فرض کرد و شاید قریب به یقین اینچنین نیز باشد ومیتوان ان را ندیده گرفت ولی اگر حتی یک کلمه ان مورد وثوق است انتظار از نویسنده قابل و دوست داشتنی آن است که مورد توجه قرار داده و نگارنده را مورد لطف و عنایت خودش قرار دهد. در این ارتباط بنده که حدود 30 صفحه از کتاب تقريبا 300 صفحه اي استاد را تا کنون مطالعه کرده ام چند سوال مطرح شده و درصورت صلاحدید، نویسنده میتواند در اطراف سوالات مقداری توضیحات ارائه نماید.
1 – نقد چیست ؟ ایا نقد، داوری در مورد اندیشه ها و یا تصحیح اندیشه های یک متفکر و نویسنده و منتقد و روشنفکر است؟ و یا اينکه قرار است راه اینده را طوری پیش بینی و مد نظر قرار دهد تا کمتر افراد دچار خطا شوند و راه درست را قبل از حرکت انتخاب کنند ؟
2 – نفد ادبی چیست ؟ اگر قرار است در مورد موضوعاتی صحبت شود باید ابتدا تعریفی درست و قابل فهم برای همه ارائه شود تا در موارد بعد ما از انچه که قرار است در مورد ان بحث کنیم دور نشده و تمامی صحبتها ونوشته هایمان حول و حوش همان موضع و مطلب باشد اگر قرار است کتابی علمی و یا مقاله ای علمی نوشته شود
3 – ایا نقد هم عناوین سنتی و مدرن و پسامدرن را دارد ؟ اگر جواب سوال مثبت است خصوصیات هر کدام از ان نقود ( به قول دکتر صفر محسنی بند پی خودمون! ) چه مواردی هستند و موارد اختافا انها با هم چیست ؟ ایا مناسب نبود که در ابتدای کتاب این کلمات تا حدودی توضیح داده می شدند و انگاه به بحث در باره انها پرداخته میشد ؟
4 – حال که از تعاریف اولیه نقد ادبی گذر کردیم و تا حدودی به ملزومات ان پایبند شدیم سوال اساسی این است که اصلا چه نیازی به نقد ادبی داریم؟. در جامعه ای که برای براورده شدن نیازها و احتیاجات اولیه زندگر از لحاظ اقتصادی دچار مشکل است نقد ادبی به چکار ما می اید؟. مگر در زمان شاه انتشار و بحثهایی که در مجلاتی مانند فردوسی و یا در کتاب سخن صورت میگرفت توانست جامعه را قدمی به پیش ببرد؟. ایا ان اقتصاد ویران از زیر بنا و پر تبختر از لحاظ روبنا مورد تایید ما نقادهای ادبی بوده است ؟ اگر بوده است پس چرا جامعه دست به انقلاب زده است ؟.
5 – ایا نقد ممدوح و مذموم وجود دارند ؟ نقاط تمایز انها چیست ؟ چه نقدی ممدوح است و چه نقدی مذموم است ؟. ایا باید در نقد هم با سیر تحولات تاریخی در جوامع مختلف همراه شد و یا اینکه باید این تغییرات اجتماعی را در نظر نگرفته و از انها عبور کرد؟.
6 – آیا اصلا نقدی وجود دارد که ربطی به ایدئولوژی نداشته باشد ؟ ایا خود ایدئولوژی هم نقد پذیر است ؟ کدامیک از ایدئولوژیها نقدپذیرند و کدامیک از ایدئولوژیها نقد ناپذیرند ؟ ایا اصلا نقد بدون پرداختن به ایدئولوژی میتواند به حیات خود ادامه دهد و یا اینکه حیات نقد به ایدئولوژی وابسته نیست ؟.
7 – نقش دولت و نقش دولتمردان و نقش حاکمیت و بظور کلی نقش سیاست در نقد چژونه است ایا عوض شدن افراد در یک دولت میتواند روند نقد را دچار تندی و کندی نماید؟ به عنوان مثال در حکومت پهلوی نقش مجلاتی مانند فردوسی و سخن چه مقدار در نقد موثر بوده اند و یا برنامه کتاب هفته چقدر توانسته بود ( حاکمیت دیکتاتور مابانه پهلوی ) در جهت پیشبرد نقد کمک کرده باشد؟. و یا در حاکمیت جمهوری اسلامی نشریاتی مانند کیان چقدر توانسته اند در موضوع نقد و نقد پذیری حتی در محدوده ادبیات موثر باشند و اصلا وجو و حضور اینچنین نشریاتی به جریان نقد بطور کلی موثر بوده و یا اینکه در درازمدت باعث خدشه وارد شدن به جریان نقد شده است؟.
8 – به نظر من اگر پاورقی ها در انتهای کتاب اورده شوند مناسب تر هست چرا که زمانی که ذهن خواننده در جریان یک موضع داخل کتاب در حرکت است بنگاه به یک پاورقی میرسد که ان را مطالعه کرده و ذهنش دچار اغتشاش شده و از موضوع اصلی پرت خواهدشد. ایا اینچنین نیست ؟.
9 – در مورد صوفیان مثال زده شده که مریدان خیلی از مراد خود تاثیر پذیری داشته و خود دنبال حقیقت نرفته و انچه مراد به انها دیکته کند همان را می پذیرند ایا میتوان این مطلب را به سیستم امت و امات هم تعمیم داد و گفت که انسانهای ولایی هم همینرویه را در مورد امام و مولای خود دارند و بدون تحقیق و سوال از امام و مولای خود پیروی می کنند؟.
■ استاد دانشگاه