روستاها و توسعه پایدار !
یادداشت |
■ دکتر حسین میقانی
قریب 60 سال از منهدم سازی اصلی ترین زیر ساخت توسعه کشور ، یعنی اقتصاد روستا ، در قالب طرح امریکایی "انقلاب سفید شاه و ملت " می گذرد. طرحی که در ظاهر می خواست کشاورزان و روستائيان را مالک زمينهايي کند که در ان کشت و زرع مي کردند و آنها را از استثمار خوانين نجات دهد. اما ثمره نهايي انقلاب سفيد شاه و ملت چيزي جز، خرد شدن زمينها و پايين آمدن بهره وري ، شکستن ساز و کار سنتي اداره ابادي ها ، پيشروي سيستم بوروکراتيک نا کار آمد دولتي تا عمق دهات و چندين و چند اتفاق ناگوار نبود. اتفاقاتي که مجموع آنها باعث مهاجرت گسترده روستائيان به شهرها شد. در ساز و کار روستايي آن زمان ارباب ها پس از دريافت عشر زرع کشاورزان مبالغ قابل توجهي را روانه خزانه ميکردند و در عرفي نانوشته به رفع نيازهاي اجتماعي دهات خود مي پرداختند و البته فئودالهايي جبار و ستمگر هم وجود داشتند که به کشاورزان حداکثر فشار را وارد کرده و به آنان در حد بخور و نميري غله مي دادند و آنها را به شدت استثمار ميکردند. حتما مطلع هستيد که افراد وابسته به خاندان منفور و نا کار امد قاجار و به عنولن " اولاد ذکور " و يعني افراد مذکر اين خانواده ها از مزاياي زمين و اب خيلي خاصي برخوردار بودند که با اين نقلاب سفيد آنها از اين مزايا محروم شدند. لازم به توضيح است که اين مطلب در بعد از انقلاب اسلامي هم ادامه داشت تا اينکه چند سال قبل باز هم اين محرومينت اولاد ذکور بر طرف شده و اين مزايا به اين فراد برگشت داده شد ( خانواده مادري بنده با فاميلي مظفري در اين زمينه از اين مزايا برخوردار بودند و به همين خاطر پس از فوت مرحوم پدر بزرگ مادري از اين ابها و زمينها به ما هم ارث رسيد!.). عليرغم نگاه ويژه ي که پس از انقلاب اسلامي به روستاها شد تا روند مهاجرت را متوقف و در صورت امکان معکوس نمايد اين اتفاق نيفتاد. به عنوان مثال در يکي از روستاهاي اطراف شاهرود ( بنده بچه روستاي ابرسج شاهرود هستم ) 3 مدرسه ي که در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي ساخته شده ، به علت مهاجرت اهالي روستا به شهرها ، با همه امکاناتشان بدون دانش اموز رها شده اند و هيچ چشم اندازي براي شنيده شدن آواي پر نشاط دانش آموزان در آنها متصور نيست. بعد از انقلاب و با توجه به حضور فئودالهايي چند در منطقه ترکمن نشين و با توجه به موافقت اقايان بهشتي ، مشگيني و منتظري با مصوبه اي به نام "بند ج " و تشکيل يک گروهي به نام " هيئت هاي 7 نفره ، و با استناد به روايت معروف " الزرع للزارع ولو کان غاصبا" ، زمينهاي چند هکتاري بين کشاورزن تقسيم و زمينهايي هم که توسط کشاورزان از دست فئودالها خارج شده بود به نام کشاورزان سند خورد. بنده هم چون در ترکمن صحرا ( منطقه آق قلا) فعال بودم به عنوان مثال از يک فرد فئودال به نام خندان در اين زمينه ميتوانم نام ببرم. الغرض اينکه نه آن انقلاب سفيد شاه و ملت و نه اين هيئتهاي هفت نفره نوانستند ياعت توسعه موزون روستا ها شده و مهاجرت از روستاها به شهرها همچنان ادامه دارد که اين ميتواند دلايل متعددي داشته باشد. در اين ارتباط من موارد زير را مورد توجه قرار ميدهم.
الف : با توجه به تجربيات بنده در اروپا و مشخصا در اطريش و رفتن به چند روستا و بازديد از امکانات موجود در آنها ، ميتوان يکي از موارد را همين وجود امکانات در روستاهاي ذکر کرد به عنوان مثال در سال 1990 که فيلم "با گرگها مي رقصد " که تازه در امريکا اکران شده بود من در يکي از سينماهاي روستايي ( سينما با 10 صندلي ! ) در استان اشتيرمارک اطريش ديدم، موضوعي که اصلا براي ما قابل درک نيست.
ب : ساخت و ساز هاي بدون مطالعه و عدم استفاده صحيح از اين ساخت و سازها ، به عنوان مثال ساختن مدارسي که بعدها بدون استفاده مانده اند. ساختن حمام و مساجد بزرگ ( مسجدي شايد 1000 نفره در روستاي ابرسج و استفاده بهينه از آن فقط در ماه محرم) و ...از اين قبيل موارد هست . به دليل راه عبوري ما از گرگان به شاهرود و استفاده از جاده قشنگ توسکستان ، ديده ميشود که براي لوله کشي گاز جهت روستاي چهار باغ از طريق گرگان و لوله کشي گاز براي روستاي شاهکوه و از طريق شاهرود ، سرمايه گذاري زيادي صورت ميگيرد ولي ميتوان حدس زد که اينگونه سرمايه گذاري جهت جلوگيري از مهاجرت روستائيان مثمر ثمر نبوده و اگر هم اشتياقي براي داشتن ويلا در روستايي مانند چهار باغ صورت ميگيرد هجوم شهر نشينان و طبقات مرفه جهت استفاده از آب و هواي مطبوع و دلنشين اينچنين روستاهايي است و اين گونه سرمايه گذاريها اينگونه استفاده هايي را تسريع بخشيده و به عنوان کاتاليزور در اين زمينه عمل مي کند.
ج : شوراها و دهياريها که قرار بود وظايف دولت در روستاها را انجام دهند ، تا کنون به نظر ميرسد که دستاورد خاصي نداشته و تنها سيستم ادراه روستاها را پيچيده تر کرده اند و شايد همان روش کدخدا منشي سابق روشي مناسب تر بوده است؟!.
د : نتيجه آنکه ، با توجه به اينکه رشته تخصصي بنده چيز ديگري بوده و من در اينجا فقط طرح موضوع ميکنم و انتظار از متخصصين امر است که با مطالعه و داشتن ديدگاهي علمي به مساله، طرحهاي ارائه گردد تا زندگي و شور و نشاط به روستاها برگشته و اين ناکار آمدي در در تحقق اهداف برنامه هاي توسعه روستايي و شکستهاي پياپي طرحها، ضرورت تغيير ساختار شکنانه را براي آنها فراهم کرده و الگوهاي فکري برنامه ريزان را دگرگون نمايد. در واقع برنامه ريزان و و سياست گذاران بايد به اين باور برسند که توسعه همه جانبه و پايدار روستاها ، بدون نگاه تخصصي به اجزا و مناطق به جاي مراکز و شهرها رخ نخواهد داد.
■ استاد دانشگاه