■ فاطمه ریاحی- مسول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بندرگز
کودک و نوجوان |
انسان های موفق هزینه ی هر چیزی را می دانند. می دانند برای آموختن یک مهارت، باید چهار سال هر روز دو ساعت بطور منظم وقت بگذارند. انسان های موفق، مثل اکثر آدم ها فقط رویای رسیدن به خواسته هایشان را ندارند؛ بلکه عملا برنامه و تلاشی برای رسیدن به آن دارند. می دانید دوستان جانم! من فکر میکنم «خواستن»، توانستن نیست؛ خواستن با هدف داشتن فرق دارد، هر از گاهی مجبوری از خواسته ات دست بکشی و انرژی و اولویتت یک چیز دیگر باشد. خواستن توانستن نیست؛ خواستن فقط یک قدم است.
مشکل از خودمان است
■ سارا مقصودلو. دهم ریاضی فیزیکدر نهایت همه ترکمان خواهند کرد. از عزیزترین ها و صمیمی ترین ها گرفته تا هفت پشت غریبه که سالی یکبار میدیدیمشان. سیبی که بالا می اندازیش همانگونه که در دستانت هنگام پرتاب شدن بود به زمین برنمی گردد. تغییر میکنم. از چپ به راست، از بالا به پایین. من به خودم یک معذرت خواهی بدهکارم الان. بخاطر تمام زمان هایی که شنیدم و سکوت کردم. بخاطر کارهایی که دیدم و ماندم. ذاتی که اشکار شد و سعی در تغییرش داشتم. من یک معذرت خواهی؛ نه، بلکه هزاران معذرت خواهی به خود بدهکارم. حالا تنها تر از همیشه نشسته ام در کنج اتاقم و دیگر منتظر هیچ دستی برای پاک کردن اشک هایم نیستم. زیرا این به من اثبات شد که آن که باید از او بترسم، بیگانه نیست. بلکه نزدیکان منند که همه چیز از درون و بیرون من می دانند. آنکه به من زخم می زند یکی از اقوامم و آنکه نمک می پاشاند روی زخمهایم یکی از همدردانم است. درد دارد، حرف همان وکیلی که نصف شکایت هایش بین کسانی بود که به هم اعتماد کامل داشتند. اینکه میان اینهمه آدم عزیزتر از جانت تنها باشی، درد دارد. پشت لبخندهای با چاقو تراشیده ی مان چیست که هیچکس درک حال این روزهایمان را نمیکند. آن غم از کجا آمد که یکدفعه همه ی مان را به پوچی رساند؟ مشکل از خودمان است. خودمان به خودمان بد کردیم. حال هم نباید انتظار خوب بودن حال دلمان را داشته باشیم. اما داریم. ما مردمان امیدواری هستیم. خنده های روی لب هایمان اما حتی یکبار هم نشانی از درد نداده اند. اما چه کسی وجود دارد که حتی از طرز چت کردنمان هم بفهمد حالمان هنوز هم که هنوز است خوب نشده است. چه کسی در این آشفته بازار میتواند دوباره مرهم دردهایمان شود، شریک رنجهایمان شود؟ اینکه فقط در حال ادامه دادنیم نه لذت بردن از حال خویش هم درد دارد. اما حالا خوشحالم از اینکه سرپا ایستاده ام. این روزها دیگر هیچکس توان ناراحت کردنم را ندارد. این روزها دیگر به کسی تکیه نمیکنم و از رفتن ها ناراحت نمی شوم. این را شما نمی دانید اما منفهمیده ام که حس خوبیست رفیق! اینکه بی نیاز از هرکس خودت همه چیز دنیای کوچک خودت باشی!
موفقیت چیست؟
■ سبا مازندرانی
موفقیت کسب کردن جایگاهی است که تمام زندگیت را پای آن ریختی تا به آنچه چشم داشتی برسی و تو هم اکنون در آن مقامی که می خواستی هستی. تو به آنچه خواستی با تلاش های بی پایینی که کردی رسیدی! تو برای این کار خودت تلاش کردی ! شاید در این راه سخت بعضی ها کمکت کرده باشند. ولی این راه را تو تمام کردی. زمین خوردی ولی قوی تر از همیشه بلند شدی تا به آنچه چشم داشتی برسی. همیشه با خودت بگو من به آنچه می خواهم می رسم شاید سخت باشد ولی امکان پذیر است. اگه نا امید شوی، راه رسیدن به موفقیتت را خودت خراب کردی. در این راه شاید تو را مسخره کنند و بگویند: چقدر کار میکنی»؟! آنها فقط برای به تمسخر گرفتن و نا امید کردن تو اینگونه می گویند. پس قوی تر از قبل ادامه بده تا نظاره گر تلاش های تو باشند. زندگی خودت را باید خودت بسازی! از هیچکس انتظار تشویق نداشته باش! موفقیت هایت را به کسی نگو! بگذار از جاهای دیگر بشنوند. همیشه قدردان باش! تلاش کن تا بتوانی به آنچه می خواهی برسی! راه سختی در پیش داری ولی بعد این راه همه چیز برایت راحت می شود. «بعد هر سختی آسانی هست». آرزوی موفقیت برای تو دوست عزیز!
آدم های موفق چه شکلی اند؟ موفقیت ذاتی و ارثی است یا تحت تاثیر محیط تغییر می کند؟ خریدنی است یا هدیه می دهند؟ آدم های موفق چه نشانه هایی دارند؟ چند آدم موفق می شناسید؟ چه موفقیت هایی شما را خوشحال می کند؟ از شنیدن موفقیت چه افرادی خوشحال می شوید؟ به نظر شما آیا آدم های موفق ورزش هم می کنند؟ میانه آدم های موفق با کتاب خواندن چطور است؟ آدم های موفق برای خوشحالی خود چه کار می کنند؟ آیا خوشحالی دیگران برایشان اهمیتی دارد؟ زمان آدم های موفق هم بیست و چهار ساعت است؟ آدم موفق چند ساعت از زندگی اش پای تلویزیون می گذرد؟ نظر شما چیست؟ شما هم چند پرسش در مورد موفقیت و آدم های موفق بنویسید و برای ما بفرستید.
■ مائده احمدی لیوانی. 15 ساله
از دیدنت سیر نخواهم شد/دوست دارم تمام وقت
بنشینم و ببینمت/بنشینم روی صندلی
و تو را/فرض کنم رو به روی خودم
فرض کنم آنجایی!
سنگی به پنجره می خورد؛ ناگهان
شیشه های خیال می شکند.
حالا آن سو
چشمانم گره خورده در چشمانت!
ماهِ مهربون
چنان لبخند و نگاهش خاص و شیرین بود که تمام توجه ها به سمت او بود. او و لبخندش بسیار معروف بودند. اما مگر می شود فردی چنان کشته-مرده داشته باشد؟ می گویند در نگاهش، مهربانی دیده می شود. نگرانی! نگرانی برای مردمانِ راه دور. می گویند او عاشق دلخسته ای است که هیچگاه به دلبرش نرسیده. برای همین است که در نگاهش مهربانی و نگرانی موج میزند. مهربانی اش برای عُشاق و نگرانی اش برای نرسیدن ها. او دلبری ستاره هایش را می بیند، اما نمی تواند لبخندش را دور کند. او همیشه در حسرت نگاهی خیره از خورشید است. اما افسوس که همیشه رویای تحقق ناپذیری است.
■ ویشکا مهربان. کلاس یازدهم