شعر


شعر و ادب |

 

شود هر دم شکوفا عطر باران 

که آمد بار دیگر عید برهان

شکوفه می زند چشمک چمن‌ را 

معطر می کند دل رابه سامان

لبان سرخ خورشید و اقاقی

سرودن تابش و انوار ایشان

علی شد حرف اول نام یزدان

علی شد بای بسم الله  قرآن

ولایت یافت او از حی داور

علی باشد وصی دلدار جانان

 

■ ساره عبداللهی فر

 

 

حق تعالی بست پیمان غدیر 

از ازل تابان شبستان غدیر

یا محمد امر ما ابلاغ کن 

آیه ی "الیوم" در جان غدیر

حیدرم را حق تعالی برگزید 

تا رود بلبل به بستان غدیر

گشت حاصل اعتقاد و دینمان 

تا نهادی سر به دامان غدیر

مرغ دل را در هوایش پر بده 

گل بروید در گلستان غدیر

مور صد راهیم و شهناز صبا 

مرتضی چون شد سلیمان غدیر

تا الفبای جهان آموختم 

مکتب من شد دبستان غدیر

پر شعف تبریک گویان هرکسی 

خنده می زد هر مسلمان غدیر

مصطفی بعد نمازش چونکه داد 

دست بیعت دست مردان غدیر

جان هر کس زلف تابان علی 

اوج عشقم شد به میزان غدیر

یا محمد یا محمد شد خجسته 

حال ما از وحی مهمان غدیر

ارغوان نسرین سمن روییده شد

بر دل مردم ز باران غدیر

من چه گویم این قلم قاصر بود 

تا که گوید عشق مستان غدیر

یا علی و یا امام اولین 

سروری در جشن یاران غدیر

یا علی گو یا علی گو یا علی 

نام او شد اصل و بنیان غدیر

 

■ محبوبه طاری دشتی

 

 

صبحِ روزی که بشر، رو به تکامل افتاد

به دل و جان جهان، شوق تمایل افتاد

ما همه، محو شکاف لب یک گل بودیم

که تمنای رُخت، در دل بلبل افتاد

پرده از چهره بگیر و دل عشاق ببر

که همه، دست و ترنج اند و تحمل افتاد

مست از خانه برون تاخته ای، می دانم

به تماشای تو از شهر، تعادل افتاد

چون که جاری شده نامت به اذان در رگ عشق

سرِ هر گوشه ی عالم، به تامل افتاد

عزت خاک نشینان، همه از لطف تو بود

و به یُمن قدمت، اوج تجمل افتاد

قرعه ی خیبری ات، سمبل شایستگی است

خَم ابروی تو با ماه، تقابل افتاد

 

■ مرضیه قاسمعلی

 

 

 

 

 

شود هر دم شکوفا عطر باران 

که آمد بار دیگر عید برهان

شکوفه می زند چشمک چمن‌ را 

معطر می کند دل رابه سامان

لبان سرخ خورشید و اقاقی

سرودن تابش و انوار ایشان

علی شد حرف اول نام یزدان

علی شد بای بسم الله  قرآن

ولایت یافت او از حی داور

علی باشد وصی دلدار جانان

 

 

■ ساره عبداللهی فر