برای دوست بسیار عزیزم قهرمان هدایتی
شعر و ادب |
دلم شکست
از این شکسته بسته
ای دریغ
که بارش به مقصد نرسید.
چه سالها
با امید روزهای روشن و امن
سنگلاخ درشت کوچه را
در تاریکی پیمودیم
دست در دست/اما
در کشاکش کوشش
از پای ماندیم
در تقطیع نفسهامان
شکسته
خسته
پر ریخته
مقهور زمانهی قحبه
با قطرهاشکی
از سر حسرت
خشکیده بر شیارهای گونهی چپ
دریغ و درد
که بیش از اینمان
شایستهگی بود.
دریغ...
■ کاظم طلیعی