■  زهرا حسینی


شعر و ادب |

 

 

سه شب دیگر به خانه جدید میرویم!

دو تا دیگه بخوابید می رویم به خانه جدید!

فردا به خانه جدید می‌رویم.

روز شمار ۴۰ شبه ما به سر رسید!

شب را به ذوق دیدن خانه جدیدی که می توانند بدون احتیاط بدوَند سر کردند.

خدا می داند چه خوابها که ندیدند!

ماشین صبح سه شنبه اثاث را بار زد،  بنابر وعده طرفین چک آخر باید نقد شود و کلید را تحویل بگیریم.اما بصورت کاملا نابهنگام با دستور دولت بانکها بسته شد.

چک نقد نشد و ...  

تماس ها و خواهش و التماس ها هم اثری نداشت،حتی خواهش به اینکه در را باز کنند اثاث را بگذاریم،در را قفل کنند تا دوشنبه!

دوشنبه همزمان با باز شدن بانکها در خانه به روی ما باز می شود و ظاهرا ما چاره ای جز تسلیم در برابر تقدیر نداریم

بچه ها که خانه پدرم منتظر بودند به دنبالشان برویم برای دیدن خانه جدید،ما را با کلیه اسباب و اثاثیه جلوی خانه پدر دیدند.کارگرها همه‌ی اثاث را در منزل پدر خالی کردند؛ و دست از پا دراز تر برگشتیم به خانه اول. ان‌شالله باشیم و ببینیم روزی که زندگی مومنانه شکل می گیرد و اعتماد ها، ا ستوار و تنومد برافراشته می شوند  و مردی نزد سه دخترش بخاطر بی اعتمادی ها بدقول نمی‌شود.