سوگواره شهیده والامقام مدافع سلامت فاطمه سادات میر دیلمی
یادداشت |
■ محمددیلم کتولی
سهشنبه گذشته در محل امامزاده عبدالله گرگان، پیکر مطهر پروانه ای زخمی را به خاک سپردیم. شهیده والامقام مدافع سلامت خواهرزاده دوست داشتنی، پرستار بیمارستان پنجم آذر حاجیه خانم فاطمه سادات میر دیلمی ....
خواستم به عنوان دائی یک دختر فداکار، از میزان عشق و محبت و عاطفه و علاقه ای که بین مان بود بنویسم، دیدم جفایی بزرگ است در حق پروانه ای که پای شمع وجود همه از دوست، فامیل، آشنا و...سوخت اما نگذاشت نگرانی بر آنان چیره شود. خواستم به عنوان بیماری که سالها درد و رنج های ناشی از مجروحیت های جنگ تحمیلی و حادثه سقوط هواپیما را تحمل کرده از شدت دردهای این عزیز درد کشیده بنویسم. باز هم دیدم کم است. من مثلاً «مَردهستم» و او زنی بود با ظرافت های زنانه، به خود می پیچم وقتی روزهایی را به خاطر می آورم که می گفت: «دایی جون فقط تو می فهمی من چه می کشم درد اَمانم را می گیرد هیچ مسکًنی آرامم نمی کند. مردم فقط درد را می شنوند ولی هیچکس توان تحمل آن را ندارد». درمیان همه مردم شهرستان و آنهایی که دور و نزدیک «فاطمه سادات» را می شناختند به عطوفت و مهربانی مشهور بود. چه شبها که نیمه شب به بالین بیماران می رفت و ضمن تیمار آنها توصیه به صبر وآرامش و توکل به خدا می کرد.
امکان نداشت دوست و آشنا و فامیلی به او احتیاج پیدا کند و دست رد به سینه او بزند. اینکه برای سرکشی از برادر بزرگترش که بیماری قلبی داشت چندین بار تا تهران رفت. اینکه پیر زنان و پیر مردان شهر و روستا و... را با هزینه خودش پرستاری می کرد و ... هزاران خیرات و برکاتی که برای همه داشت، فقط گوشهای از خوبی های این عزیز از دست رفته است. خواستم اشاره ای بکنم به جمله شهید مظلوم بهشتی که: «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و شهیده والامقام مدافع سلامت «حاجیه فاطمه سادات میر دیلمی» بهای بهشتی شدنش را با اعمال صالحه اش پرداخت کرد. اما برای اینکه به جای مطلوبی برسم، این سادات بنی الزهرا(س) دستم را گرفت و به سوی خاطرات و دست نوشته هایش بُرد. در یکی از پُست های پُر از غم و اندوهش در فضای مجازی نوشته بود:«وقتی برای اولین بار به اتاق تعویض لباس رادیوتراپی رفتم دیدم در و دیوار پُر شده از دست نوشته های بیمارانی که برای رادیوتراپی آورده بودند. یکی با خدای خودش راز و نیاز کرده بود، یکی از خدا گلایه کرده بود که خدایا چرا من؟خدایا بسًه دیگه! و... ولی یکی از دست نوشته ها خیلی تکانم داد، دلم لرزید. نوشته بود:«خدایا خواهش میکنم دیگه دستگاه خراب نشه ... !» من آن روز معنی این نوشته را زیاد درک نکردم تا بعدا (بعد از ابتلا به کرونا و پس از آن به سرطان !) برای اولین بار برای رادیوتراپی به اتاق رفتم و احساس اون بیمار رو اونوقت با تمام وجود حس کردم که خدایا دیگه دستگاه خراب نشه !...
اون اتاقک برای بیمار منتظر رادیوتراپی پُر از اژدهاهایی بود که وجود مرا نشانه رفته بودند و هرکدام از اون واژه ها وکلمات معانی و مفاهیم خودشان را با درد و رنج و مصیبت به من تحمیل می کردند...» تا اینجای خاطره این پرستار دلسوز و پروانه در حال سوختن زیاد مرا نرنجاند ولی با این جمله جگرسوزش:«خدایا از امروز با توکل به تو ای خدای مهربان می خواهم محکم تر و قوی تر زندگی کنم ....!» چه کنم. اما دردهای جانسوز، تنفس های بریده بریده، اکسیژن پائین آمده و از همه مهمتر ضعف و بی حالی ناشی از کرونا و شیمی درمانی های پی در پی برای کم کردن فشار غده سرطانی امان این پروانه بال و پر سوخته را بُریده بود تا جاییکه در شامگاه دوشنبه به خیل «شهیدان مدافع سلامت» پیوست. پروانههای بال و پر سوخته ای که در بخش های مختلف بیمارستان ها، درمانگاه ها و مراکز درمانی می سوزند و آب می شوند تا مردم را از این «ویروس منحوس کرونا» نجات ببخشند. حیفم می آید از این آیه قرآن کریم مَدد نگیرم که در وصف رزمندگان و مجاهدان راه خدا می گوید: «فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه و منهُم مَن یَنتِظر و ما بَدّلو تبدیلا»
«گروهی از این مجاهدان به آرزوی دیرینه خود یعنی جهاد در راه خدا و در آغوش کشیدن شهادت رسیده اند و... » امروز ما داغ « فاطمه سادات میر دیلمی» را بر دل داریم و برای از دست دادنش اشک می ریزیم اما «سفید پوشان عرصه دفاع از سلامت» مشغول جهاد خستگی ناپذیر خود هستند و کاش مردم ما می دانستند که اینان هم مثل ما خانواده و فرزند و زندگی دارند. کسانی در خانه منتظر این «مادران دلسوز و پدران زحمتکش و خستگی ناپذیر» است و ما بی توجه به این موضوع نه دورهمی های مان را کم کرده ایم، نه دریا و صحرا و پارک و... رها کرده ایم و نه... ما نه به فکر خودمان هستیم و نه به فکر این فرشتگان بال و پر سوخته.... بیاییم بخاطر این فرشتگان بال و پر سوخته، بخاطر این پروانه های پای شمع وجود بیماران ذوب شده، بخاطر خودمان ... آره بخاطر خودمان دستورالعمل های بهداشتی را رعایت کنیم. داغ از دست دادن پرستاران و کادر درمانی، کمتر از داغ جگر سوز از دست دادن بیماران کرونایی نیست. به خودمان بیائیم و بگذاریم «شقایق ها و شیداها» طعم داشتن مادر را بچشند.
در پایان به جامعه پزشکی، پرستاران، کادر درمانی و همه جامعه پُر افتخار «مدافع سلامت» خداقوت گفته و برای فرشتگان بال و پر سوخته بویژه خواهرزاده عزیزم شهیده والامقام مدافع سلامت «حاجیه خانم فاطمه سادات میر دیلمی» آرزوی آرامش در جوار رحمت الهی و همنشینی با اجداد طاهرینش آرزومندم.
■ فعال رسانه گلستان