پیامدهای اجتماعی و فرهنگی پناهجویان افغان به محلات کمبرخوردار
یادداشت |
■ یونس پیری
مهاجرت در عصر جدید تبدیل به پدیدهای فراگیر بهخصوص در میان اقشار ناراضی و کمدرآمد و در بین خردهفرهنگهای مختلف شده است و اهمیت آن وقتی مشخص میشود که این پدیده نظم اجتماعی حاکم در جوامع مهاجرپذیر را دستخوش تغییرات جدی ساخته و بعضا آثار و تبعات جبرانناپذیری به لحاظ تنش آفرینیهای فرهنگی و قومیتی ایفا میکند. کشور ایران از دیرباز و از یک سدهی قبل به این طرف میزبان مهاجران از قومیت و کشورهای متفاوتی بوده است، از لهستان در خلال جنگ دوم جهانی تا افغانستان که پس از حمله شوروی و اشغال خاک این کشور، همواره در دورههای تاریخی شاهد حضور مهاجران در کشور بودهاست. حال مطلبی که حائز اهمیت است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ بررسی پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و ناشی از روانهشدن این مهاجران به خصوص اتباع کشور افغانستان در محلات دارای آسیبهای اجتماعی و کمتر برخوردار است. تقریبا از دهه هفتاد میلادی و تقابل جنبشهای کمونیستی و اسلامی افغانستان با یکدیگر که آغازگر جنگ و ویرانی برای مردمان افغان بود، حداقل در چهار مقطع، سیل ورود مهاجران به ایران آغاز گشت. در آخرین مورد، که مربوط به زمان حاضر و تقریبا در دو سه ماه گذشته، شاهد ورود زنان و کودکان درمانده و فراری از جنگ هستیم که قربانی خشونتطلبی و بدهبستانهای سیاسی در این کشور شدند و مهاجرت و دوری از وطن را به ماندن ترجیح داده اند. در استان گلستان و مخصوصا شهر گرگان در محلات کمتر برخوردار شاهد شکل و حضور پررنگ این مهاجران هستیم. در محلاتی مانند انجیراب و شهرک فردوسی(جهاد مرکزی سابق) حضور این افراد پررنگتر است. در محله انجیراب گرگان تعداد زیادی از مهاجران به صورت قانونی و غیرقانونی در حال زندگی هستند و این محلات دیگر تابآوری اجتماعی وهویتی خود به لحاظ پذیرش بار سنگین این مسئولیت نداشته و در بعضی موارد منجر به تنش بین این افراد و ساکنین این محلات میگردد.
بالارفتن میزان نارضایتی مردمی و تغییر بافت جمعیتی از مسائلی هست که زندگی ساکنین در این محله را تحت الشعاع خود قرارداده است.ازدواج با بانوان ایرانی و درنتیجه تولد فرزندان بیهویت و رهاکردن آنهااز مسائلی است که در محله انجیراب به راحتی مشاهده و زمینه را برای پدیدآوردن اختلافات خانوادگی، هویتی و فرهنگی پدید میآورد. از طرفی اشغال فرصتهای شغلی، ارزانبودن نیروی کار، تهدیدی برای طبقات کارگر در حال فروپاشی در این محله میباشد که به سختی در حال گذراندن زندگی و تامین معاش برای خانوادههای خود هستند.
بالارفتن نرخ اجاره خانه در این محله به دلیل پرداخت مبالغ بالاتر توسط مهاجرین تازهوارد از دیگر دغدغههای ساکنین این محلات هست که تا حد زیادی موجب شده در پرداخت اجاره ماهیانه با مشکل مواجه شوند و زمینههای تنش بهخصوص در بین اقشار کمدرآمد را هموار ساخته است. افراد تازهوارد در این محله غالبا از استان مزارشریف افغانستان بوده و دارای زبان فارسی میباشند و با توجه به اینکه تعداد کودکان در سن تحصیل در بین این خانوادهها زیاد است، نیازمند شناسایی از سمت مراجع ذیصلاح و رسیدگی از جانب نهادهای مربوطه میباشند، چرا که تبعات و آثار خشونت و جنگ در بین این پناهجویان دیده میشود و در صورت عدم رسیدگی و توجه به وضعیت این افراد، در طولانیمدت شاهد شکلگیری موج جدیدی از نارساییهای فرهنگی و آموزشی آنان در مواجهه با مردم در این محلات و اختلال در کارکردهای فرهنگی خواهیم بود که دیگر محدود به خرده فرهنگ خاصی نمیشود و کل فرهنگ غالب و مسلط را با مشکل و چالشی اساسی مواجه میسازد.
حال سوال اساسی که پیش میآید این است که عملکرد دستگاههای نظارتی بر ورود این پناهجویان چگونه است و چه راهکارهایی برای اسکان موقت یا طولانیمدت، اشتغال، آموزش، بحث هویت و چگونگی پذیرش و جذب این افراد در اجتماعات محلی از اینقبیل را، در دست اقدام دارند؟ امید میرود که با چارهاندیشی بههنگام و تدبیر مناسب مراجع قانونی و مرتبط، این مهم تبدیل به چالشی برای ارزیابی تابآوری ساکنان این محلات که با انواع مشکلات و آسیبهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند، نگردد.
■ پژوهشگر و کارشناس اجتماعی دفتر تسهیلگری انجیراب و افسران