حاجیان  سرشناس کلوکن


یادداشت |

 

محمد انصار

فندرسک بزرگترین بخش استان گلستان است که بین دو شهرستان علی آباد و آزادشهر قرار دارد. در مرکز آن، دو روستایی در شمال و جنوب به نام های خان به بین و کلوکن بود که نام آن ها در کتاب های کهن مانند سفرنامه مازندران و استرآباد اثر رابینو فرانسوی (مربوط به 107 سال پیش) آمده است. در سال 1342 خان به بین به شهر تبدیل شد و کلوکن محله ای از محلات این شهر شد. کلوکن که هر دو حرف کاف آن، با فتحه (زِبَر) خوانده می‌شود، در مسیر راه اصلی رفتن به آبشار شیرآباد قرار دارد. مردم آنجا از دو قوم، فارس و سیستانی هستند. فامیلی فارس‌های قدیمی این محله، اسفندیاری و جعفری است که پسوند کلوکن هم دارند. روستای دیگری در نزدیکی شهر مینودشت داریم که از نظر نگارشی نسبت به آن، یک حرف (دال) بیشتر دارد، نامش کلوکند است. معنای کلمات این روستاها را نمی دانیم.

کلوکن در دوره معاصر، دو مرد ثروتمندی به نام های حاج درویش و حاج مصیب داشت. حاج درویش بیانی در سال 1300 به دنیا آمد. پدرش ملاعباس و شمسه نام داشتند. آنها قبل از تولد او، صاحب چهار دختر شدند و در آرزوی پسردار شدن بودند. نذر کردند که اگر خداوند به آن‌ها پسری بدهد، او را به درویشی امام علی (ع) بگمارند. حاجت آن‌ها برآورده شد، به نذرشان عمل کردند و اسم فرزندشان را درویش گذاشتند.

حاج درویش پدرش را در کودکی از دست داد. در اوایل جوانی با دختر خاله‌اش (مرضیه چورلی) ازدواج کرد که همانند پدرش، صاحب 5 فرزند شد، اما فرزندان او از نظر جنسیت، برعکس پدرش شدند او صاحب یک دختر و چهار پسر شد. نام پدرش را روی فرزند اولش گذاشت. عمر همسرش کوتاه بود و زود از دنیا رفت. پس از فوت او، دوباره ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. او خانه بزرگی در کنار خیابان شهر خان به بین دارد که اکنون در بخشی از آن، دخترش زندگی می‌کند. دوستان زیادی داشت که یکی از آنها استوار سیدحسن‌ سعیدی بود که در محله‌ی سبزه‌مشهد گرگان زندگی می‌کرد. دو تا از پسرانش را به دامادی استوار درآورد. او هیکلی بزرگ داشت. وقتی وارد مجلسی می‌شد، به احترامش بر می‌خاستند. سرانجام در سال 1378 درگذشت و در کنار مقبره‌ی خانوادگی اش در محله‌ی کلوکن به خاک سپرده شد. اکنون یک پسر و دو دخترش زنده هستند.

حاجی‌مصیب خواهر زاده حاج درویش بود. فامیلی اصلی اش جعفری کلوکن است اما آن را به جعفری زاده، تغییر داد. پدرش (علی) را در کودکی از دست داد. مادرش دوباره ازدواج کرد. به همین جهت نزد دایی‌اش بزرگ شد. او دو همسر دارد. همسر اولش از خانواده‌های اصیل کلوکن است. از او، صاحب سه پسر و چهار دختر شد. پسر اولش را داماد دایی اش کرد تا به نوعی زحمات او را جبران کند. همسر دومش، گرگانی است. از او صاحب یک پسر و سه دختر شد. سرانجام در 18 آبان سال ۱۳۵۹ در حالی که با بسیجیان، مشغول ورزش و آمادگی برای حضور در جبهه بود، قلبش گرفت و از دنیا رفت و داغی سنگین بر دل مادرش نشست. او هم در کلوکن به خاک سپرده شد. در آن زمان، همه فرزندانش جوان یا نوجوان بودند و پسر کوچکی هم داشت که دو ساله بود. آن موقع، فقط 40 روز از جنگ ایران و عراق می‌گذشت. روی سنگ قبرش و اطلاعیه‌های فوتش، کلمه‌ی شهادت نوشته شد، اما شهید به حساب نیامد. دو روز بعد از فوت او، برادرزاده اش و چند روز بعد، دومین نوه‌ی پسری‌اش به دنیا آمد که نام او را مصیب گذاشتند. از زمان فوت او تاکنون، سنگ قبرش تغییر نکرده و یک غزلی بر روی آن نوشته شده که بیت اولش چنین است:

دریغا در جوانی رفت ز دنیا جعفری

نام نیکویش مصیب در بسیج رهبری

این حاجیان سال ها زمین‌های بایر و غیر قابل کشت روستای شیرآباد را آباد کردند و مالک شدند. ضمناً همیشه مشغول خرید و فروش زمین و مغازه در شهر خان به بین بودند و از این راه ثروت خوبی به دست آوردند، تا جایی که همه‌ی فرزندان و نوادگانشان، بی‌نیاز شدند. احتیاجی به کار و کاسبی نداشتند. بیشتر آنها با اجاره زمین ها و مغازه ها، روزگار می‌گذرانند. همان جا ازدواج کردند و به سوی درس و دانش نرفتند. البته ناگفته نماند که بخشی از ثروت این حاجیان سرشناس کلوکن از همراهی و همکاری با دولت های گذشته بدست آمده است به ویژه شخص حاج درویش که در در منطقه فندرسک جایگاهی داشت.

اکنون بیشتر ساکنان محله کلوکن، فامیل نسبی و سببی این دو حاجی هستند.

 

 پژوهشگر