نقدی بر کتاب نقد ادبي ايدئولوژيک
یادداشت |
■ دکتر حسین میقانی
کتاب تبارشناسی نقد ادبی ایدئولوژیک که نشر خاموش به بازار عرضه کرده است نوشته دکتر عیسی امن خانی است. امن خانی در این کتاب به بررسی نقد ادبی ایدئولوژیک در ایران در بازهزمانی مشروطه تا انقلاب 57 می پردازد.عیسی امن خانی در کتابش در صدد است به چرایی ایدئولوژیک بودن نقد ادبی در ایران در بازه زمانی انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی پاسخ دهد.در این کتاب درباره خاستگاه نقد مدرن ایرانی، تبارشناسی نقد ادبی مدرن ایرانی، نقد ادبی و ایدئولوژی های معاصر، لیبرالیسم و سوسیالیزم به عنوان بنیان های نقد ادبی مشروطه، استبداد و نقد ادبی، نقد ادبی ماتریالیستی و رابطه غرب ستیزان با نقد ابدی می خوانید.
1-نقد چیست ؟ ایا نقد، داوری در مورد اندیشه ها و یا تصحیح اندیشه هاییک متفکر و نویسنده و منتقد و روشنفکر است؟ و یا اينکه قرار است راه اینده را طوری پیش بینی و مد نظر قرار دهد تا کمتر افراد دچار خطا شوند و راه درست را قبل از حرکت انتخاب کنند ؟
2-نقد ادبی چیست ؟ اگر قرار است در مورد موضوعاتی صحبت شود باید ابتدا تعریفی درست و قابل فهم برای همه ارائه شود تا در موارد بعد ما از انچه که قرار است در مورد ان بحث کنیم دور نشده و تمامی صحبتها ونوشته هایمان حول و حوش همان موضع و مطلب باشد اگر قرار است کتابی علمی و یا مقاله ای علمی نوشته شودنیز باید بر همین اساس عمل شود .
3- ایا نقد هم عناوین سنتی و مدرن و پسامدرن را دارد ؟ اگر جواب سوال مثبت است خصوصیات هر کدام از ان نقد ها چه مواردی هستند و موارد اختلافات انها با هم چیست ؟ ایا مناسب نبود که در ابتدای کتاب این کلمات تا حدودی توضیح داده می شدند و انگاه به بحث در باره انها پرداخته میشد ؟
4-حال که از تعاریف اولیه نقد ادبی گذر کردیم و تا حدودی به ملزومات ان پایبند شدیم سوال اساسی این است که اصلا چه نیازی به نقد ادبی داریم؟. در جامعه ای که برای براورده شدن نیازها و احتیاجات اولیه زندگی از لحاظ اقتصادی دچار مشکل است نقد ادبی به چکار ما می اید؟. مگر در زمان شاه انتشار و بحثهایی که در مجلاتی مانند فردوسی و یا در کتاب سخن صورت میگرفت توانست جامعه را قدمی به پیش ببرد؟ ایا ان اقتصاد ویران از زیر بنا و پر تبختر از لحاظ روبنا مورد تایید ما نقادهای ادبی بوده است ؟ اگر بوده است پس چرا جامعه دست به انقلاب زده ایم؟.
5- آیانقد ممدوح و مذموم وجود دارند ؟ نقاط تمایز انها چیست ؟ چه نقدی ممدوح است و چه نقدی مذموم است ؟. ایا باید در نقد هم با سیر تحولات تاریخی در جوامع مختلف همراه شد و یا اینکه باید این تغییرات اجتماعی را در نظر نگرفته و از انها عبور کرد؟
6- آیا اصلا نقدی وجود دارد که ربطی به ایدئولوژی نداشته باشد ؟ ایا خود ایدئولوژی هم نقد پذیر است ؟ کدامیک از ایدئولوژیها نقدپذیرند و کدامیک از ایدئولوژیها نقد ناپذیرند ؟ ایا اصلا نقد بدون پرداختن به ایدئولوژی میتواند به حیات خود ادامه دهد و یا اینکه حیات نقد به ایدئولوژی وابسته نیست ؟
7-نقش دولت و نقش دولتمردان و نقش حاکمیت و بطور کلی نقش سیاست در نقد چگونه است ایا عوض شدن افراد در یک دولت میتواند روند نقد را دچار تندی و کندی نماید؟ به عنوان مثال در حکومت پهلوی نقش مجلاتی مانند فردوسی و سخن چه مقدار در نقد موثر بوده اند و یا برنامه کتاب هفته چقدر توانسته بود ( در دیکتاتوری پهلوی ) در جهت پیشبرد نقد کمک کرده باشد؟. و یا در حاکمیت جمهوری اسلامی نشریاتی مانند کیان چقدر توانسته اند در موضوع نقد و نقد پذیری حتی در محدوده ادبیات موثر باشند و اصلا وجود و حضور اینچنین نشریاتی به جریان نقد بطور کلی موثر بوده و یا اینکه در درازمدت باعث خدشه وارد شدن به جریان نقد شده است؟.
8- به نظر من اگر پاورقی ها در انتهای کتاب اورده شوند مناسب تر هست چرا که زمانی که ذهن خواننده در جریانیک موضع داخل کتاب در حرکت است بنگاه به یک پاورقی میرسد که ان را مطالعه کرده و ذهنش دچار اغتشاش شده و از موضوع اصلی پرت خواهدشد. ایا اینچنین نیست ؟.
9- در مورد صوفیان مثال زده شده است که مریدان خیلی از مراد خود تاثیر پذیری داشته و خود دنبال حقیقت نرفته و انچه مراد به انها دیکته کند همان را می پذیرند ایا میتوان این مطلب را به سیستم امت و امامت هم تعمیم داد و گفت که انسانهای ولایی هم همینرویه را در مورد مولای خود دارند و بدون تحقیق و سوال از امام و مولای خود پیروی می کنند؟
10– تناقض در رفتارهای امیر کبیر را میتوان در ص 34 کتاب مشاهده کرد انجا که ابتدا از امیر تعریف شده و از امیر به عنوان فردی نام برده شده که مداحان را طرد کرده و سنت مدیحه سرایی را لغو و از طرفی عرصه را برای ورود نقادان و دیدگاههای انتقادی انان باز کرده، در حالیکه در همان جا از خصلت دیکتاتور مابانه اش انتقاد میگردد.
11– پاورقی ص 36 اورده شود
12– در صفحات 40 تا 46 از گروههایی نام برده میشود که در تغییر دیدگاه نقد و نقد پذیری موثر بوده اند و از اثرات چهار عنصر خاندان قاجار ، علما و روحانیون، روشنفکران وشاعران خبر داده و میزان اثرات این چهار گروه را در مسئله نقد و نقد پذیری مورد بحث قرار داده است در حالی که از نقش مردم به عنوان عنصر اصلی جامعه هیچ سخنی به میان نیامده است ؟ ایا مردم در این مرحله از تاریخ هیچ نقشی حتی در پذیرش این مسیر جدبد نداشته اند و یا اینکه در دیده شدن نقش مردم کاهلی صورت گرفته است؟ و انگار که این چهار گروه ذکر شده در خلا زندگی کرده و اینکه مردم عادی در برابر مسئله نقد و نقد پذیری و نقادان چه نقشی داشته اند البته جزو فراموش شدگان بوده اند که این امر جدیدی نبوده و نیست که هیچگاه نقش مردم در نگاه نویسندگان ما برجسته نبوده و سر چشمه تمامی واقعه های اجتماعی را در جای دیگری جستجو کرده و از نقش مردم به راحتی عبور کرده اند.
13–در صفحات 50 تا 60 در نقد و نقادی نقش سه دانشمند نیوتن ( فیزیک ) ، اسمیت ( اقتصاد) و داروین ( زیست و جانورشناس ) را بیش از اندازه مورد توجه قرار داده و بزرگنمایی شده است در حالی که میتوان از نقش برجسته نویسندگان و فیلسوفان بزرگی مانند منتسکیو و ولتر و ... هم نام برد که در این زمینه نقش به سزایی داشته و نقش افرینی کرده اند. از طرفی هم باید به نقش مندل زیست شناس اطریشی اشاره داشت که چنین به نظر میرسد که نویسنده سخت کوش و دانشمند کتاب از نظریات جدید زیست شناسی اطلاع چندانی ندارد.
14–تلاشهای روشنفکرانی چون میرزا ملکم خان و محمد علی فروغی برای به پیش بردن افکار و نظریات جدید و مدرن ستودنی است ولی سوالی که باقی میماند چرا در افواه عمومی و خیلی از تاریخ دانان مذهبی دیدگاه خوبی نسبت این روشنفکران وجود ندارد؟. در این کتاب از نقش میرزا ملکم خان در عبور دادن جامعه از مرجله پیشامدرن و سنتی به جامعه ای بازار / سرمایه داری و لیبرالی و در جهت مکانیسم دموکراسی و ازادی تجلیل بسیار به عمل آمده است و به نظر میرسد که دیدگاه نویسنده د رجهت تایید عملکرد اینگونه روشنفکران در پیش و پس از انقلاب مشروطه می باشد در حالی که نظرات افرادی چون شهید آوینی و زرشناس و حتی جلال ال احمد در نقطه مقابل این نظر قرار دارند!.
15 – ص 90 به بعد : نقد و نقادی ونقد پذیری از زمان روشنفکرانی چون آخوند زاده شروع شده است چنانچه آخوند زاده بوده است که موضوع نقد و نقد پذیری را در اخر "مکتوبات " خود آورده و آن را به هنجار تبدیل کرده و امروزه باب شده است و اکنون در ابتدای چاپ هر کتابی شما میبینبد که نویسنده به خوانندگان توصیه می کند که پس از خواندن کتاب نقد خود را برای نویسنده ارسال نمایند تا نویسنده با کمال میل به آنها توجه کند. در این ارتباط نویسنده در هیچ جایی از کتاب به نویسندگان آخوند و نویسندگان کتب دینی کوچکترین اشاره ای نداشته و دلیل آن چیست نمیتوان به تئوری توهم توطئه توسل جست و باید منتظر نظر نویسنده معزز آن باشیم. در هر صورت چنین به نظر میرسد که هیچ آخوند و یا عالم دینی و یا نویسندگان کتب مذهبی به این کار ( نقد و نقد پذیری ) اهتمام نورزیده و در هیچیک از اینگونه کتب نباید دنبال این مطلب نقد و ... باشد و هیچکدام از این افراد تا کنون نوشته های خود را به نقادان عرضه نکرده اند و اصلا این نوشته ها هم مورد نقد و نقادی قرار نگرفته اند.
16 - ص 106 : در مورد تعریف از ایدئولوژی کماکان نظرات گوناگونی ابراز میشود ولی میتوان گفت که بهترین و یا مناسب ترین تعریف اینچنین است که :
•ایدئولوژی : مجموعه باید ها و نباید ها است
•جهان بینی : مجموعه هستها و نیست ها است
ولی اینکه در نقد و نقادی و جامعه شناسی و مسائل دینی و ... به چه مقوله ای ایدئولوژی گفته میشود نظرات گوناگون مطرح است. در کتاب به نقد ایدئولوژی شاید پرداخته نشده و نقد ایدیولوژی را میتوان پذیرفت ولی منظور از نقد ایدیولوژیک چیست و این مفهوم قابل درک نیست یا اینکه مقصود نویسنده از کاربرد این کلمه مورد دیگری هست که در جواب میتوان به آن رسید. اگر منظور نقد ایدئولوژیک منابع ادبی مد نظر هست میتوان پذیرفت که اکثر این نقد ها از دیدگاه ایدئولوژی مارکسیستی بوده است تا ببینیم که نظر نویسنده چیست ؟
17–رسم الخط : چنین به نظر میرسد که تغییرات عمیق اجتماع با تغییرات در زبان و رسم الخط و ... ایجاد نمیشود هر چند امکان ایجاد تغییراتی را با تغییر رسم الخط میتوان داد. چنانچه در زمان آتاتورک که رسم الخط کشور ترکیه تغییرکرد باعث نزدیکی بیشتر ترکیه به غرب شده و تغییراتی شاید تکنولوژیکی را در انجا به وجود اورد ولی در روابط اجتماعی تغییرات آنچنانی ایجاد نشد بطوریکه در تفکر ترکهای ترکیه نتوانست موثر باشد برای نمونه هم اکنون که حدود 4 میلیون از ترکها در آلمان زندگی می کنند هیچگاه در جامعه المانی زبان ذوب نشده و روابط و ارتباطات منحصر به فرد خود را داشته و حتی بازار مخصوص به خود را دارند و البته ترک زبانهایی که با ما بطور همزمان در اطریش بودند و تحصیل می کردند با ما ایرانیها خیلی راحت تر و سریعتر رابطه برقرار میکردند. لازم به ذکر است با وجود استفاده رسم الخط مشابه با المانی زبانها ، خیلی دیرتر از ما ایرانیها زبان المانی را می اموختند و این نشان دهنده تاثیر کم رسم الخط در تغییر افکار انسانها است.
18– روشنفکران صدر مشروطه : در این مورد کتابهای زیادی نوشته شده و مطالب زیادی منتشر شده است ولی با توجه به تبلیغات و سخنرانیهای صورت گرفته در این مورد ، به نظر میرسد که هوا در این باره غبار آلود بوده و اصلا باید گفت در جامعه و دربین افواه عمومی نظر نا خوشایندی در مورد اینگونه روشنفکران وجود داشته و اینکه ایا این نظر با واقعیت جور است یانه فعلا نمیتوان اظهار نظر قطعی کرد و باید در این مورد تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا سره از ناسره تشخیص داده شود. به عنوان مثال مثلا در مورد آخوند زاده ، درحالیکه عده ای خیلی نظر موافق ایشان ندارند بر عکس عده ای او را یکی از روشنفکران مبرز و برجسته ان زمان به حساب می اورند. از محتوی کتاب چنین برداشت میشود که شما تا حدود زیادی طرفدار افکار و نوشته ها و عملکرد روشنفکران عصر مشروطه هستید سوال این است که شما به چه دلایلی و چگونه به این نتیجه رسیده اید؟
19–زبان :
در مورد زبان فارسي و پالايش ان سخن به ميان امده است و چون من در اين زمينه هيچگونه اطلاعي ندارم نتيجتا هم اظهار نظري نميتوانم انجام دهم و فقط از افرادي که در اين زمينه تلاشهايي نموده و در کتاب شما ذکري از انها به ميان امده است نام ميبرم و تمام تلاش انها اين بود که زبان فارسي را از لغات بيگانه ( غربي – عربي ) پالايش دهند
درست نويسي : ص 319 : قزويني – تقي زاده و نفيسي در اين زمينه دست به تلاشهايي زده بودند که براي نمونه به افراد زير اشاره ميرود:
ذبيح الله بهروزر – محمد علي فروغي – فروزانفر – سيد حسن تقي زاده – عباس اقبال – سعيد نفيسي
■ عضو هیات علمی دانشگاه گلستان