خطر حمله به سطح هوشیاری


یادداشت |

■   حسین ضمیری

در مواجهه با نمایش راز باغ پشت پنجره اثر هنرمند گرامی جناب آقای صالح خواجه  با تئاتری در ژانر ابزورد  روبرو هستیم. قاب بندی های سورئالیسم موجود در اثر - گفتگوی نرون ها در داخل مغز (و درمعدود قاب های کوچکی در داخل چشم) و همچنین گفتگوی بلند بلند دو عاشق، تا حدودی اثر را از لحاظ متنی  به سمت رئالیسم جادویی متمایل می کند   اما نمی رسد.  بررسی فلسفه ی تناسخ با تکرار جمله ی  چشم انتظاری بعد از خداحافظی سخته  و خطر به خواب رفتگی عمیق  نشان می دهد که نورون ها در جابجایی خبرها -در فضای تاریک و روشن داخل مغزمان-  جدایِ از انتقال مفاهیم اولیه می توانند عاشق  شوند. ترکشِ موجود  در اثر  گویی در همه ی انسان ها وجود دارد. گاهی درد دارد و گاهی لذت می بخشد.  سلول های خاکستری مغز و هسته ی مرکزی پالایش داده ها   -در زمان هایی که خودمان داوطلبانه و عاقلانه بخواهیم- به دستکاریِ گزارش ها می پردازند. البته اگر عامدانه خودمان بخواهیم.  صالح خواجه  در این نمایش    بار دیگر   جدال مابین جبر و اختیار  را به رخنمون گذاشت. گریم خاص و سنگین نمایش تداعی کننده ی جمله : متفاوت بودن آنقدرها هم بد نیست  بود. گریم، نور، صدا ، آکسسوار، میزانسن ها و حرکت در  بلک باکس سالن نگاه - در مجموعه تالار فخرالدین اسعد گرگانی-   تا حدود زیادی     مخاطب را اقناع می کرد  که به دیدار  رازهای متعددی  در اطراف خویشتنِ خویش  بنشیند. گره های موجود در متن و اجرا   به جذابیت اثر  افزوده و مخاطب را برای رمزگشایی هایِ پی در پی  به چالشی عمیق  دعوت  می کرد.  هبوطِ موجود در نمایش  در دو قابِ حرکت های ساکن   مخاطب را به یادِ  لحظه یِ فرار و کوچ ِقابیل پس از کشتن هابیل  می اندازد. جنگیدن و نجنگیدن با احترام به عقاید دیگران   نشان داد که نیرویی قوی تر از وظیفه   به نام عشق وجود دارد. در این  نمایش، انتقال مفاهیم بزرگ با کوچک ترین حرکت ها  و واژآرایی هاگ اتفاق افتاد.

مخاطب پس از  پایان اثر  دچار یک آغاز و یک سوال بزرگ است:

عمری که با وظیفه تمام نشد با عقیده تمام می شود؟

ضمن تشکر از  تمامی هنرمندان و همراهانِ این اثر  زیبا و قابل تعمق؛  شهروندان هنردوست و فرهنگ مدار  گرگان و همچنین خانواده بزرگ تئاتر استان را برای دیدن این  نمایش دعوت می کنم. امید آنکه در هنگامه ی دانا گری و لذت بردن- از دیدار یک اثر هنری-   جان و روح  خود و دیگران  را به خوانِ زیبایی  دعوت کنیم.