حماسۀ دوم و سوم خرداد
یادداشت |
■ علی قلی تبار
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو مگر سخن دلنشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
از دیروز تردید داشتم دوم و سوم خرداد را با سکوت و مرور متون و سخنان اهل نظر و ایثار، اکتفا کنم یا خود نیز بنویسم.
علیرغم ادبار از بسیاری از مدعیات ماضی که تلخی ها و نیش هایش جانم را می آزارد و ملولم می نماید اما سروش درونم نهیبم می زد و می زند که هان:
آنان که به ما سِرِّ سَحَر را گفتند
بر شحنۀ شب، همچو شهاب آشفتند
کردند دگر همسفران را بیدار
خود گر چه درون بستر خون خفتند
بیداری ام را گزیدم تا بگویم:
یکم) اگر چه تاریخ را اصحاب قدرت، به انقیاد خود در می آورند تا مطابق صلاح و ذائقۀ خود به آیندگان منتقل نمایند اما بودند و هستند نوادری آزاده که بخش اعظمی از وقایع را آنگونه که بود بنگارند و به جان های تشنۀ حقجو و حقگو و حقطلب و خردمند،نسل به نسل، برسانند.
نگارنده که تقریبا بیش از چهل و چهار سال، نشیب فراز و تلخ و شیرین کشور را فعالانه مشارکت داشت و سال ها مستقیم و غیر مستیم در جبهه ها و صحنه های دفاع و عرصه های کنش اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، مسئولانه، عمر گذرانیده، باور دارد:
1) می توان در هر مقطع و برهه از زمان، مقدرات امور را با درک مشترک و مشارکتی همبسته، خلاف ارداۀ جریان های مسلط بیرونی و درونی، بنفع مردم و ملت، تدبیر و مدیریت نمود.
یعنی قدرت فائقه یا تهاجم ویرانگر بیگانه را می توان با امواج اراده های هموند و استوار در هم کوبید و به مقصد رسید.
در اینصورت، ملت، نه تنها تاریخ ساز می شود بلکه تاریخ را همانگونه که بود و هست به عرصۀ حیات بشری، عرضه می کند حتی اگر حاکمان بر آنان بشورند و بتازند.
بدین لحاظ، همۀ آنان که در میادین رزم و مبارزه و انقلاب و جنبش ها سهم داشتند باید در خط مقدم وقایع نگاری و نشر حقایق، بی هیچ تعللی، رسالت خویش را محقق کند.
2) جهان بر کاکل خردمندان دانای مسئول، به آرامش می رسد.
هیچ امری در جهان بشری، مرجح و مقدم بر تعلیم و تربیت انسان مسئول، نیست.
جان مدنیت و روح ایمان، در مسئولیت، تجلی می یابد. باور دارم منزلت، جایگاه، افق، رفعت و مکانت انسان، با عیار و سنجۀ میزان مسئولیت پذیری، قابل درک و ارزیابی است.
حضور اثربخش و سودمند و نافذ و تحول ساز یکان یکان ماست که مسئولیت را معنا و انسانیت را تعالی می بخشد.
دوم) سوم خرداد، یک روز نیست بلکه یک مقطع فرازمند و رفیعی از تاریخ ایران و ای بسا زندگی بشری است که موجب عبرت ملل مظلم و متجاوزان و قلدران و مسبدان و فزونخواهان و نقطۀ عطفی درس آموز برای اعصار و نسل هاست.
سوم خرداد،زیباترین الگوی ایثار رادی، حریت، شجاعت، مبارزه، جهاد، میهن دوستی، ایمان و اوج بلوغ و شعور ملتی به پا خاسته علیه جور و بیداد و تجاوز بود.
در این روز، آسمانیان، انگشت حیرت بر دهان، در حیرتی کم نظیر، انی اعلم را در ثانیه به ثانیه و نقطه به نقطه و نفس به نفس و گام به گام "و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاةالله" را به تماشا ایستادند و غرق در شیدائی و عشقورزی سربدارانی از قبیلۀ "یا ایتهاالنفس المطمئنه" شدند و خدای نیز با "فادخلی فی عبادی"، خون شان را خود ضمان شد و دیه.
سوم خرداد در هیچ ترازوئی قابل توزین نیست که فرمود: "و لا تحسبن ... و لا تقولوا ...، یعنی در وهم و گمان و قول و کتابتی، نمی گنجند الا با لسان رب الجهاد در کلام "عند ربهم یرزقون"
و خرمشهر، لایق چنین روزی ماندگار برای تاریخ بشری بود و هست.
خرمشهر، مدفن مرگان و حتی تنها مزار شهیدان مظلوم نیست.
خرمشهر، قلۀ رفیع عشق و ایثار و شکوه و عظمت و سطوت و استواری و ماذنۀ بلند مؤذنینی بود و هست که پیشانی شان، مطلع نور و نوای شان بشیر رهائی بود.
خرمشهر، مدفن جانیانی است که گفتند: "جئنا لنبقی" اما خود و ماشین ها بی رحم جنگی شان زیر گام های فرزندان ملتی نستوه، خرد و به خاک سپرده شدند.
خرمشهر، بام بلندی است که کوس رسوائی اتحاد ستمکاران شرق و غرب، بر زمین افتاد و هیمنه شان در هم شکست و مفتضح شدند.
و اما: "ای کاش بقدر تمرکز بر آبادانی مناطق جنگزدۀ لبنان، خرمشهر را بقدر شایستگی اش آباد می کردند و چونان عروس و الگوئی ماندگار به اهالی خرمشهر و خوزستان مقاوم و خونگرم و ملت لایق و جهانیان، هدیه می شد. "می گذارم و می گذرم ..."
سوم) دوم خرداد، مشترکاتی ذیقیمت با سوم خرداد دارد.
تقریبا غالب اهل نظر و حتی رهبران رسمی و مدنی، این روز را "حماسه" نامیدند و این نخستین فصل مشترک با سوم خرداد است.
این که چرا حماسه بود و چگونه و چرا بر آن حماسه تاختند آنگونه که ذکر نام این روز، تابو شده است به قدر یک کتاب قطور باید دردمندانه گفت و نوشت.
دوم خرداد، انحصار و اشتلم "آل طعمه" را درنوردید و خرگاه امیال و مطامع آنان را فرو پاشید و نشان داد آنگاه که ملت برای اتیفای حقوق اش به پا خیزد بر بام، خواهد ایستاد.
دوم خرداد "گل بلوغ" ملت و سمبل پیوند نسل ها و تقلیل شکاف طبقات و فاصلۀ روشنفکران و تودۀ فهیم بود.
دوم خرداد، برآمده از تبلیغات رسمی و تریبون های متصل به پادگان و ثروت و قدرت نبود. محصول سرمایۀ اجتماعی مغفولی بود که با نمادی، مقبول، احیا گردید.
دوم خرداد، شهد امید را به ملت تزریق و زهر یاس را بدخواهان درون و بیرون کشور، چشاند.
دوم خرداد نیز یک روز نیست. یک فرهنگ و یک مطلع و فراز بلندی از عاشقی خردمندانه و شعور والای ملت ما در در پرتو "انتخاب" روند و فرایندی نوین با مطالباتی از جنس حیات عزتمندانۀ ملت و گزینش نمادی کم نظیر و بشکوه و فرزندی از تبار اخلاق و انسانیت یعنی "خاتمی" بود.
دوم خرداد می رفت که دالان رو به گشایش عزتمندی و آزادی و مدنیت و دموکراسی را تثبیت که به دردی بی درمان دچار شد و هنوز تنها می توان از آن یاد کرد و بدان حسرت خورد.
گرامی باد یاد و ارث عظیم شهیدان و استوار و سربلند باد ملت ایران