پایانی بر سلطه آمریکا
یادداشت |
■ حسین پایین محلی
چند روز پیش نوام چامسکی اندیشمند برجسته زبان شناس و فیلسوف سیاسی منتقد آمریکایی جمله کوتاه و قصاری گفت: کار آمریکا تمام است! وی به ظهور ایران، روسیه و چین در نظام نوین جهانی اشاره کرد؛ جهان جدیدی که جایگزین نظم غربی و هژمونی آمریکایی میشود. حرف چامسکی را بیشتر نیز متفکران زیادی در قالب کتاب و مقاله و سخنرانی و مصاحبه گفته بودند. از سمیر امین در کتاب ویروس لیبرال تا امانوئل تد در کتاب آمریکا پس از جهانگشایی. ما نیز در این وجیزه بر آنیم تا به این مسئله محوری پرداخته شود که با ورود ایران به اجلاس شانگهای و بریکس چه اتفاقی در آینده اقتصاد سیاسی جهان، تجارت جهانی، مبادلات مالی دولتها در روابط بین الملل و نهایتا جهان پیش رو و ساختار جهانی در آینده رخ خواهد داد. آلوین تافلر نیز در کتاب جابه جایی قدرت از ظهور اقتصاد چند ملیتی و شرکتهای بزرگ و تراستها و کارتلها میگوید که فرادولتی اند. غرب با اصلاحات اجتماعی موسوم به رفرمیسم و اصلاحات دینی موسوم به پروتستانتیسم رنسانس را رقم زد و تداوم آن به انقلاب صنعتی در غرب منتج شد. با ظهور فلسفه در غرب در دوران به اصطلاح روشنگری علم تولید شد و علم نیز در تکنیک محقق شد و در قرن ۱۸ غرب به عنوان قدرت جهانی ظهور کرد و به استثمار جهان پرداخت. استعمار آفریقا و استحمار آسیا و مستعمره کردن جوامع و غارت منابع زیرزمینی و منابع انرژی و نیروی انسانی و برده داری از عوامل رشد سرمایه داری غربی بود که توسعه در غرب را رقم زد. لنین آخرین مرحله سرمایه داری غربی را امپریالیسم دید که در صدد شکست آن بود. در قرن بیست بعد از جنگ جهانی اول ودوم وشکل گیری جنگ سرد غرب سازمان ملل را تاسیس کرد و در کنار آن ساختارهای جهانی چون سازمان تجارت جهانی(wto) صندوق بین المللی پول(imf)،بانک جهانی(wb) و...شکل گرفت که تداوم حاکمیت جهانی غرب را تقویت و هژمونی غربی را استمرار بخشید و این ساختارها به استثمار ملتها توسط نئولیبرالیسم مشروعیت میبخشیدند. شهید سید مرتضی آوینی در کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب از دلار به عنوان حربه ای توسط آمریکا برای استمرار اقتصاد سیاسی غرب و لیبرالیزم نام برد که وضعیت موجود جهانی را تثبیت میکرده است. به عبارتی دیکتاتوری غربی در گذر زمان پیچیده شده و از حالت تهاجم نظامی و فتح سرزمینی و سرنگونی دولتها به اشکال اقتصادی و انحصار تکنولوژی تولیدی، صنعت دارویی و غذایی و انرژی تبدیل شده که ایجاد توسعه نامتوازن در جهان را شاهد بودیم و خود تبدیل به مرکز عالم (متروپول) شده است. همچنین ایجاد ساختارها و سازمانهای بین المللی که جهان را به تبعیت از خود کرده و به تعبیر هربرت مارکوزه شاهد یک نظام توتالیتاریسم در غرب هستیم که جهان را به انباشت سرمایه (یوتیلیتاریانیسم) تحدید و تقلیل داده است. انقلاب اسلامی یک نه بزرگ به تاریخ جدیدی بود که غرب در همه شئون اش بر جهان سلطه داشته. از شکل سیاسی، نظامی، امنیت و اطلاعات تا بعد فرهنگی، آموزشی، رسانه ای واقتصادی. اما وجود دولتهای غربزده و مدیریت تکنوکرات ها امکان طرح و پیگیری شهید آوینی را محقق نساخت. چند سال پیش مقام معظم رهبری خطاب به پوتین از راه اندازی اپک گازی، استفاده از پول جدید در مراودات مالی بین کشورهای مستقل و در دیدار با رئیس جمهور چین نیز پیشنهاداتی ارائه کردند که به دلیل دولت غربزده که سیاست انفعالی، تدافعی و وادادگی در پیش گرفته بود را محقق نساخت. در این بین در تقابل با غرب برخی کشورهای قدرتمند در شرق در تقابل با استبداد پولی حاکم بر روابط اقتصادی در جهان به ایجاد ساختارهای جهانی و فرادولتی در قبال غرب (از جی ۷و اتحادیه اروپا) پرداختند. از جمله این ساختارهای جدید میتوان به اجلاس شانگهای و بریکس وعدم تعهد و اجلاس سران اسلامی نام برد که البته هر یک از این مجموعه های کلان که فرا دولتی هستند و شامل کشورهای بزرگ و مستقل و غیر غربی اند کارکردهای خاص خود را دارند. جمهوری اسلامی به عنوان یک پارادایم در برابر غرب و به عنوان یک آلترناتیو باید از همه ظرفیتهای موجود در عالم، جهت توسعه خود و تضعیف غرب بهره ببرد. لذا دیپلماسی اقتصادی فعال و همگرایی با ملتهای آزاد و دولتهای مستقل و قدرتمند غیر غربی روند اجماع جهانی بر علیه دیکتاتوری جهانی غرب بر علیه جهان را تسریع میبخشد و از سویی هزینه و فشار تقابل با نظم آمریکایی با مشارکت کشورهایی چون روسیه و چین را کاهش داده و به عبور از وضعیت موجود منتج میشود. جمهوری اسلامی اکنون با در پیش گرفتن دیپلماسی اقتصادی و سیاست خارجی متوازن و توسعه کریدور بین المللی میتواند به اهداف خود که تبدیل شدن به تمدن ایرانی اسلامی و بدیل برای مدلی غربی است را محقق سازد. چین و روسیه نیز با ایجاد اجلاس شانگهای و بریکس درصدد دور زدن آمریکا و اجلاس جی ۷ هستند. لذا ورود ایران در بریکس و شانگهای و امضای سند ۲۵ ساله با کشورهای مذکور وفعال سازی کریدورهای بین المللی میتواند به توسعه همگون بیانجامد. کافی است به چند عدد در باب بریکس توجه کنیم تا اهمیت آن را بیشتر درک کنیم. جمعیت کشورهای عضو بریکس ۴۵درصد از کل جمعیت جهان است. ۲۹ درصد از مساحت کره زمین، میزان مبادلات تجاری ۴۲ درصد و تولید ناخالص جهانی آن حدود ۳۸ درصد می باشد. در یک سال اخیر میزان صادرات ایران به کشورهای همسایه ۹۰ درصد افزایش داشته و توانسته ایم با کشورهای تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان توسعه ترانزیتی را رقم بزنیم. نشست با کشورهای ساحلی دریای خزر نیز میتواند در ایجاد امنیت اقتصادی و توسعه منطقه، نقطه عطفی محسوب شود. امروز شاهدیم که نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه بسیاری از ملتها و دولتها درصدد عبور از جهان آمریکاییزه شده، هستند و حرکت و جهت گیری کنونی جمهوری اسلامی و کشورهایی که با ایران در یک ائتلاف استراتژیک می باشند، جهان را به برون رفت از نظم تحمیلی جهانی غرب و عصر آمریکایی میکند.
مخلص کلام: به جهان پسا آمریکایی خوش آمدید!