زنده به عشق


یاددداشت اول |

■  با مسوولیت سردبیر

 

زندگی چیست؟ مرگ چیست؟ چه کسی زنده است و چه کسی با مرگ هم آغوش است؟ آیا هر کس که  نفس می کشد زنده است و آنها که جسمشان بین ما نیست، مرده اند؟ اگر این چنین است پس بزرگانی مانند حافظ و سعدی و خیام و مولانا و حکیم فردوسی نیز مرده اند و ما شهروندان مدعی قرن بیست و یکمی زنده ایم؟ اگر آنها مرده اند چرا سر هر کوی و بازار از آنها سخن می گویند و چرا همگان کلام خود را با سخن آنها می آرایند؟

اگر آنها مرده اند، چرا هنوز در دستگاههای موسیقی، در نمایش ها  و در ... هزاران بار تا به اکنون متولد شده اند و مردم با هر بار شنیدن آن سخنان و یا کلمات جان تازه گرفته و می گیرند.. به راستی آیا کلام می میرد؟ آیا سخن خواهد مرد؟ آری حتما و لابد، صاحب کلام خواهد مرد و صاحب آواز دار دنیا را وداع می کند اما صدا و کلام هیچگاه پایان نخواهند داشت و مدام  از پس خود تکرار می شوند.بر این اساس اگر چه در سوگ از دست دادن جسمانی شاعر بزرگ معاصر، سایه مغموم شده ایم، اما به خوبی میدانیم که اگر چه جسمش نخواهد بود اما ساعتها شعر خوانیش و دهها سطر از اشعار نغز  او بر جای مانده است ...

که تا زبان فارسی بر گستره ی گیتی مخاطب دارد نام سایه نیز خواهد ماند و فارسی زبانان غزل های او را خواهند خواند و به راستی کیست که فارسی بداند و در برابر این کلمات مدهوش نشود که:

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و تست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم ده به نگاهی که زبان من و توست

سالها رفت و کسی مرد ره عشق نشد

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

برای سایه در همنشینی با استاد شجریان، محمد رضا لطفی و دیدار با بزرگان ادب فارسی آرزوی آرامش می کنیم که خواجه سخن فرمود:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما