پیش شرط های توسعه


یاددداشت اول |

■  با مسوولیت سردبیر

فضای عمومی ادبیات کشور در سالهای اخیر و خصوصا در سال گذشته، مملو از واژگان و کلماتی است که با توسعه و پیشرفت نسبتی ندارد. انتشار مداوم اخبار تلخی که ریشه در واقعیت جاری زندگی شهروندان دارد  و هر روز به انحا مختلف از دهها شبکه خبری و فضای مجازی منتشر می شود، حکایت از فاصله عمیق جامعه ایرانی با رشد و توسعه دارد. مسایلی مانند مهاجرت چشم گیر نخبگان، گسترش خط فقر به بیش از نیمی از جمعیت ایران، تبعیض در چگونگی آموزش  و پرورش، گسترش فاصله طبقاتی، بی انگیزگی صاحبان اندیشه و اهالی سیاست  و در کنار همه اینها فقدان انسجام فکری در ساختار حاکمیت درچگونگی برخورد با پدیده های اجتماعی مانند پوشش بانوان که بحران بدون دلیل و ناخواسته ای را در کنار مشکلات اقتصادی به ذهن و روان جامعه ایرانی تحمیل کرد، نتیجه ای جز یاس و سرخوردگی بیشتر برای جامعه نداشته است.  ادبیات عمومی این روزهای جامعه ایرانی  را می توان در دغدغه های معیشت، انتخاب پوشش، نگرانی جوانان از آینده و خواب سنگین تولید در حوزه اقتصادی، افزایش یا کاهش قیمت دلار یا مسکن و یا اموراتی از این دست  خلاصه کرد و این در حالی  است که چنانچه بخواهیم کشوری را به سوی توسعه حرکت دهیم، موتور محرکه آن، تولید ادبیات رشد و توسعه است و برای چنین امر مهمی باید  فضای حضور نخبگان در بدنه قدرت فراهم شود. بدیهی است  بدون حضور موثر نخبگان و اهل اندیشه در چرخه تاثیر گذار قدرت و اصلاح فرایندهای مختلف نمی توان به هیچ اصلاحی در جهت ارتقا و اصلاح ساختارها امیدوار بود. جان کلام اینکه، جامعه ای که همواره دغدغه معیشت دارد، نباید به توسعه امیدوار باشد، بلکه زمانی می توان از  تولید اندیشه و دانش و سپس رشد و ارتقا سخن گفت که سطح دغدغه های شهروندان نیز از معیشت و پوشش اندکی فراتر رفته باشد، مردمی که ماه به ماه نمی توانند یک کتاب خوب بخوانند  و یا شهروندی که سال به سال نمی تواند یک فیلم ارزشمند  ببینید، نمی توان انتظار داشت.  اما مشکل آن است که گویا سرشناسان و مدعیان نخبگی نیز از چرخه مطالعه و دانایی عقب افتاده اند و  استمرار این مساله می تواند امید را در هر جامعه ای تبدیل به یاس کند. امید که دست اندرکاران این سخنان را بشنوند و چاره ای بیندیشند.