کاریکلماتورهای تازه از راه رسیده
شعر و ادب |
کاریکاتور که می دانید چیست؟ حالا تصور کنید نویسنده که ابزارش کلمات است، با کلمه کاریکاتور بنویسد. ترکیب کاریکاتور و کلمه می شود: «کاریکلماتور» نامی که پرویز شاپور در سال 1347 برای نوشته های خود انتخاب کرد که در نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو به چاپ رسید. چندتا از دوستان کارگاه نویسندگی گلشن مهری پس از مطالعه ای در چند اثر پرویز شاپور، نمونه آثاری به عنون تمرین آماده کرده اند که شاید به بعضی آنها بتوان عنوان کاریکلماتور نهاد. به هر حال اینها فقط چند نمونه برای اولین بار است و مطمئنا در شماره های بعدی شاهد آثار بیشتری خواهیم بود.
ستایش باقری
1.موش پرتوقع، انتظار داره گربه پنیر باشه.
2.گربه داشت با موش منچ بازی میکرد.
3.شیر داشت با موش سوپ میخورد
4.جالبه ولی حنا با سدر فامیل
5. باورت میشه آب دهن آدم کار تافت رو میکنه
فائزه رسولی
1. ادای توت فرنگی رو در میاورد فکر میکرد خوشمزه است
2. بیا و دیوار چینم را کامل کن
3)کلید قلبم تو دریه که باز نمیشه
4)دارن میتونن اما نمیخوان که بتونن
5)کلید روحانی فقط درای باز و میبست
6)دریا واسه خورشید تبخیر میشد/ اما خورشید واسه دریا تابید
7)سردار آزمون میخواست آزمون بگیره/ ولی خوصدش این ترمو افتاد
8)فرهاد عاشق شیرین بود اما شیرینی، شیرین بود.
9) کنکور همه رو کور کرد اما سازمان سنجشو پولدار
10)منطق دان بود اما احساسی تصمیم میگرفت
11)۳ تا دندون لق داشت اما حرفاش همش حق بود
12) قیمت ها رو که دیدم تصمیم گرفتم دنبال کلید روحانی بگردم
۱۵) کاش مامانم همه ی برنامه آشپزی ها رو به جای دیدن میپخت.
14) تورم دیگه داره از سطح عمومی قیمتا به سطح خصوصی قیمتها میرسه
15)نمیخواست وارد سیاستی شه پس سیاحتی شد
16) کتاب بیشعوری رو یه بیشعور فقط میفهمه
17) دنبال گنج میگشت اما فقط رنج پیدا کرد
18 ) خوانندگی تو خونش بود اما تو رگش نه
سیده زهرا علوی نژاد
1.دلتنگ برف بودم باران آمد
2.در باران آفتاب پرست دیدم
3.میخ دستم بود گل میخک در اومد
4.داشتم شیر میخوردم بابام شیر فلکه رو باز کرد
5. ماهی میخواستم جلبک گیرم اومد
6.گیره مو به موهام گیر کرد
7.دستم پیچ بود ی دفعه پام پیچ خورد
8.با مستانه بودم گل مستانه دیدم
9. دلم موز میخواست شیر موز خریدم
10. داشتم شیرینی میخوردم شیرین زنگ زد
اسرا مخدومی
1 _ امشب با ستارگان کوکو ماه میخورم
2 _ وقتی عزرائیل را دیدم از نگاهش خودم را به مردن زدم
3 _ دلم عسل خواست شیر عسل خریدم
4 _ رفتم عیادت درختی که هیچ سال شکوفه نمی کرد
5 _ کتاب مهربانی را فقط مهربان ها می فهمند
6 _ توت می خواستم توت فرنگی خریدم
7 _ کلید قلبم را هیچ دری نمی تواند باز کند.
مائده احمدی
۱-من واسش خاویار میگرفتم ولی اون دم ماهی دوست داشت.
۲-من واسه اینکه برم سربازی برای زودتر رسیدن به اون موهامو زدم، اون واسه عروسیش موهاشو رنگ کرد. ۳-من مثل پنکه خودمو به درو دیوار زدم براش ولی اون اسپیلت میخواست.
۴-آفتابگردونم نشدیم که برای خورشید توی چشات سر خم کنیم و بهم بتابی!
۵-من عاشق دریای چشات بودم که آبشارهای عسلی هم داشت، ولی تو اون ها رو به دست هایی هدیه دادی که مال من نبود.
۶- کبوترای حرمت از صبح تا شب پیشت هستند، پس سهم ما رو کی میدی؟
۷-برای اولین بار از فقر لجم گرفت چون خوشبختی رو به حراجگذاشته بودن.
یاسمن صفری
واسه هیچ چیز تو زندگیت عجول نباش! بالاخره میرسه اون روزي که تو، به آرامش برسي! درسات تموم میشن. شغلي که واسه خودت ساخته شده رو پيدا ميكنی! سر و سامون ميگيری و آينده ي مخصوص به خودت رو ميبيني! گاهي به هواي رسيدن، مسیر رو نميبينيم. مسيري که شاید زیباترین بخش زندگیمون باشه. عجول نباش، گاهي خوشبختي همين جاست همین لحظه مراقب باش از دستش ندی!
سحر حسن زاده نوری. گرگان
وقتی از پارک گذر کردم، یک ماشین با سرعتی متوسط عبور کرد. ضبط ماشین داشت موزیک آرامی را پخش می کرد. آن موزیک آنقدر آرامش بخش بود که شد مرهم این دل بی قرارم. در این دنیا من جز مادرم کسی را نداشتم. آنقدر وابسته مادرم بودم که حتی چند ساعت دوری مادرم را نمی توانستم تحمل کنم. اما حال چه کنم؟ حال که مادرم، سه روز است که به خواب ابدی رفته چه کنم؟ دیگر برای چه کسی قرمه سبزی درست کنم؟ دیگر چه کسی می نشیند پای درد و دل های من؟ دیگر چه کسی زمانی که من مریض هستم، پرستار من می شد. دلم میخواهد یک بار دیگر، مرا در آغوش بگیرد. دلم میخواهد یک بار دیگر موهایم را ببافد. اما حیف که نمی شود. حیف، که دیگر نیست تا بشود درمان این دل بی قرارم. زمانی که به خانه رسیدم رفتم سراغ چادر مادرم، چادرش را در آغوش گرفتم و بخواب رفتم.
ترانه محمدی
شعر شکل هندسی دایره
بیسکویت من تو راه مدرسه
گفت: من هستم، شکلی از هندسه
دایره هستم، مثه دور زمین
یاد بگیر اسم منو، آفرین
چرخ ماشینی، رد شد از کنارم
گفت: تو مواظبی، کارِت ندارم
فقط بدون، شکلِ من از هندسه
دایره است، مثل ِ لبه ی کاسه
کلاه ِ یه آقای خوب، نگام کرد
سری تکان داد و بمن سلام کرد
گفت که: من دایره ام، دور ِسر
یاد بگیر اسم منو، زودتر
بین ِ قدم ها که نکردم نگاه
گفت: سر ِ بطری به فریاد و آه
پای چپت را زده ای تو سرم
چرخ زد، افتاد جلو پیکرم
دایره ها در سرم انداختی
یا نکُند دایره نشناختی؟
گیج شدم، دایره ها دور سر
لطف کن و گوشه ی راهم ببر
سکه ی پولم که توی کیف بود
در بغل دفتر تکلیف بود
گفت: صدایت زده ام صدهزار
دایره ای دور زدم، چندبار
دهکده ی کیف ِ تو را گشته ام
خسته و بی حوصله، برگشته ام
جان ِ خودت، توی مغازه ببر
با من ِ دلتنگ، یه چیزی بخر
دوست بیابم، بروم سیر و گشت
تا که ببینم چه شود، سرگذشت
سنگ ِ کوچیکی، با پام افتاد جلو
برگشت و بالحنی به من گفت: اووو
اگه نبود دایره دور ِتنم،
می فهمیدی رئیس ِ اینجا منم
یه کوه ِ محکم بودم، حالا اینجام
یالا بدو برو، که خسته ی رام(راه ام)
گُنده بودم، می بینی حالا ریزم
کلافه و با همه در ستیزم
از توی یه مغازه، آمد صدا
گیژدِلِه گیژدو، گیژدله گیژدو، یه آقا
ساز زد و آخرش به لبخندی گفت:
دایره اش خوبه و قیمتش، مُفت
خلاصه تا پام ، به مدرسه رسید
انگارچشام فقط ، دایره می دید
هرکدوم از دایره ها هم، یه جور
خودشو جا داد تو سرِمن، به زور
بامهربونی، التماس، یا دعوا
دایره ها رو یاد گرفتم، حالا