هاجر عامریان

اصل مطلب دير زمانيست كه به محاق فراموشي رفته است و ما همچنان در سوداي شعارهاي بي سرانجام و به دور از واقعيات دنياي پساپست مدرنيسم در يك سيكل باطل در دوران وچرخش هستيم. ازديرباز جوامع توسعه يافته اين حقيقت را درك نمودند كه ركن توسعه تحول در نظام آموزش و پرورش وكيفي كردن آن است و بر اين اساس با اولويت دادن به آموزش وپرورش گوي سبقت را ازكشورهاي شعارزده اي چون ما ربودند. در دنياي امروز، معلمي يك برند است و از جايگاه والايي برخوردار است و نظام آموزشي به عنوان يك نظام توليد محور و بيس توسعه در اولويت برنامه هاي كلان جوامع است، برخلاف ما كه آموزش وپرورش را يك نهاد مصرفي تلقي نموده و در تخصيص بودجه بيشترين اجحاف را درحقش روا مي داريم. متأسفانه ما برنامه محور نيستيم كه اگر بوديم، سند تحول بنيادين آموزش و پرورش كه ماحصل تلاش به اصطلاح متخصصان تعليم وتربيت است اين گونه ابتر باقي نمي ماند. امروز ما شاهد افت شديد محتوايي در آموزش وپرورش هستيم وبه زعم خود مي خواهيم بانسخه ي واحدي اين بيمار مفلوج درمانده را شفا ببخشيم ونجاتش دهيم كه زهي خيال باطل...

اصل مطلب حل پارادوكس هايي است كه دراين نهاد روزبروز درحال تشديد و فوران نمودن است كه نه تنها اين نهاد قادر به حل وفصلش نيست بلكه خود باني به هرز رفتن ارزشمندترين ثروت جوامع يعني نيروي انساني و تضييع فرصت هاي طلايي است. اصل مطلب اين است كه به جاي تقويت تفكرخلاق وتوانمند سازي دانش آموزان درحل مسئله با مداحان تفاهم نامه امضا شود وشور وهيجان جاي شعور وتفكر را بگيرد. اصل مطلب درگيرنمودن معلمان در مستند سازي مدارك ظاهري درافزايش چندرغاز حقوق كه حق مسلمشان هست وتغافل از ميزان درك معلمان وتوانمندي هاي علمي و ارتباطشان درمحيط حقيقي است.

اصل مطلب درحل تعارضات ساختاري موجود دربطن خانواده وجامعه و مدرسه است كه تاكنون منتج به نتيجه نشده است. اصل مطلب در احقاق حقوق معلم منتقد دلسوزي است كه اينك در زندان تقاص حق طلبي خود را پس مي دهد. اصل مطلب دراصول زيادي خلاصه مي شود كه پرداختن به آن يد طولايي مي خواهد. آسيب شناسي اين نهاد و بررسي فرصت ها وتهديدهاي مترتب برآن و قراردادنش بر ريل برنامه هاي استراتژيك بلند مدت وتعهد به اجراي آن فرصت طولاني ومناسبي را مي طلبد كه دراين مقال نمي گنجد.

من خود گفتم شرط بلاغ

خواه تو پند گيري يا ملال.....