امنیت حداقلی


یاددداشت اول |

با مسوولیت سر دبیر 

 متفکران دولت همواره به نقش و جایگاه دولت در حکمرانی توجه داشته اند برخی از آنها دولت خوب را دولت حداقلی می دانند و مهمترین وظیفه دولت حداقلی  در حوزه عمومی را تامین امنیت عنوان می کنند ، اما هم متفکرانی که به دولت حداقلی اعتقاد دارند و هم دیگران که وظایف بیشتری برای دولت تعریف کرده اند در وجود دستگاهی که باید مسوول برقراری نظم و تامین امنیت باشد اختلاف ندارند .
بنابر این وظیفه پلیس و دستگاه انتظامی باید تامین امنیت حداقلی شهروندان باشد و بر مبنای تامین امنیت حداقلی باید برنامه ریزی وساماندهی کرد . علت آن نیز آشکار است چنانچه وظایف هر دستگاهی را بدون استدلال و بر مبنایی غیر حرفه ای گسترش دهید اندک اندک آن دستگاه از ماهیت خود تهی می شود و دیگراز وظیفه اصلی خود که تامین نظم و امنیت حداقلی است باز می ماند .
بر این اساس باید گفت جز تامین امنیت پایدار ، وظایف دیگری که در ایران  بر عهده نیروی انتظامی وپرسنل زحمتکش آن گذاشته شده است باعث شده است تا پلیس از ماهیت خود دور شود و شوربختانه شهروندان نیزاتکای روحی و روانی خود را به پلیس از دست بدهند .
 در چنین شرایطی هم به اعتبار پلیس  وهم  به  اعتماد جامعه لطمه های غیر قابل جبرانی وارد می شود، بنابر این باید بدانیم  وظیفه پلیس ارتقای حداکثری روح و روان جامعه نیست    زیرا درآن صورت از انجام وظایف اولیه و حداقلی خود  باز می ماند.
 نمونه این اتفاق را می توان در مرگ هم زمان و تاسف بار مهسا امینی و سروان علی سراوانی در گلستان دید ، در نمونه اول  وجدان عمومی جامعه به شدت ملتهب و پر سشگر است  و در نمونه دوم خبر  این شهادت حتی در رسانه های استانی هم انعکاس چندانی پیدا نکرده است . در نمونه اول یعنی مرگ تلخ مهسا امینی وظیفه ای حداکثری از نهادی اقلی باعث چنین اتفاقی شده است و در نمونه دوم یعنی شهادت  سروان سراوانی او در حال انجام  اصلی ترین وظیفه خود  یعنی تامین امنیت به شهادت رسیده است .
تحلیل ابتدایی این دو نمونه به ما یاد آور می شود که  باید امورات را تخصصی ، دقیق و همه جانبه دید ، امروزه فراتر از ایدیولوژی و یا خواسته های یک دولت باید به بنیاد های حرفه ای و درک افکار عمومی به اتفاقات توجه کرد ، هیچکس از پلیس انتظار راهنمایی اخلاقی و مشاوره دینی و ارشاد معنوی را ندارد . بر این اساس  وقتی  مسوولیت یک نهاد مانند پلیس که باید مظهر اقتدار و امنیت در جامعه باشد را به کارهای غیر تخصصی و فرعی گسترش می دهید دیگر چندان نباید انتطار همراهی از افکار عمومی را داشته باشید .
 دنیای امروز بسیار پیچیده تر و تخصصی تر از آن است که آموزش و تربیتی که محصول سالها وقت گذاری و مستلزم نهاد ها و سازمانهای مختلف دولتی و غیر دولتی است را از یک سازمان انتظامی آن هم با یک ساعت تبشیر و انذار مطالبه کنید ، این نگرش سطحی و عوامانه همواره برای جامعه ایران خسارتهای بی شماری به بار آورده است وقطعا در صورت استمرار زیانهای بیشتری به بار خواهد آورد .یادبگیریم خردمندانه ، دوراندیشانه و همه جانبه اتفاقات را تحلیل کنیم تا شرمنده روزگار نباشیم .