ایران فرهنگی و آسیای مرکزی با همگونی پوشاک


یادداشت |

سمانه شهری نژاد 

ایران گستره‌ای به درازای تاریخ دارد و روزگاری، وسیع‌ترین سرزمین جهان بود و البته یکی از چند تمدن ماندگار و دیرین است. اگرچه آنچه امروز از ایران داریم، هسته اصلی این قلمرو کهن است. نفوذ فرهنگ ایران و زبان فارسی، حتی وقتی سیطره سیاسی بر مناطق پیرامونی ایران از آسیای میانه تا قفقاز و شرق آسیا وجود نداشت، با فرهنگ‌ این مناطق پیوندی عمیق و وثیق برقرار کرده و این امر با دلایل مختلف از جمله شباهت آیین و رسوم، وجود اسناد خطی فارسی در کشورهای مختلف و تولد و زندگی شعرا و مشاهیر ایرانی ساکن در جای جای این گستره فرهنگ قابل اثبات است. در واقع ایران فرهنگی، یک هسته اصلی و سخت مرکزی دارد که علاوه ‌بر ایران سیاسی امروز بخش‌هایی از آسیای مرکزی، افغانستان، قفقاز و جنوب روسیه و بخش‌هایی از پاکستان امروزی و شمال عراق امروزی را شامل می‌شود که خوشبختانه بخش بیشتر آن در چارچوب ایران امروزی حفظ شده است. یک حاشیه فرهنگی هم دارد که شمال چین، بخش‌هایی از قرقیزستان امروز (فرغانه) و ازبکستان و شمال هند و آسیای صغیر تا بالکان را در برمی‌گیرد که می‌توان ایران فرهنگی به آن اطلاق کرد. به رغم دیدگاه‌های سیاسی متعارض و همچنین تمایلات غرب گرایانه اغلب کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، وجود ظرفیت های غنی فرهنگی بین ایران و کشورهای این حوزه جغرافیایی می‌تواند مبنایی برای همگرایی و همکاری منطقه‌ای بوده باشد و در نتیجه منافع کشورهای این منطقه را تامین کند. بی تردید، توجه به این امر و بهره گیری درست از پتانسیل‌های فرهنگی، می‌تواند سیاست خارجی ایران را به سیاستی پویا، پذیرنده، منعطف و رهبری کننده بدل سازد و در همین حال، از یک سو به تثبیت و تقویت جایگاه منطقه ای ایران و از سوی دیگر به تعامل منطقی و سازنده با کشورهای گستره‌ی فرهنگ و تمدن ایرانی که عمدتا در آسیای مرکزی و قفقاز واقع‌اند، بینجامد. با تاکید بر فرهنگ مشترک گستره‌ی تمدنی ایران می‌توان افکار عمومی کشورهای این گستره را با یکدیگر هم اندیشه و هماهنگ نمود که بر همگرایی بین سیاست مداران این کشورها نیز تأثیرگذار خواهد بود. در همین راستا، سیاست خارجی تمدنی این امکان را به کشورهای حوزه تمدنی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز می دهد که منافع ملی خود را بر اساس تمدن و فرهنگ مشترکشان پایه ریزی کنند. یکی از همگونی های فرهنگی حوزه ایران و آسیای مرکزی، پوشاک سنتی است.

تاریخ پوشاک بخشی از تاریخ تمدن  است که در آن از تحولات، شکل و فرم لباس از زمان های دور تاکنون گفتگو می کند و این تحولات با تحولات دیگر تاریخی، اجتماعی و معیشتی مردم ارتباط مستقیم دارد. در هر حال منشاء لباس هر چه باشد نکته آن است که استفاده از لباس یک ضرورت است. منتهی در هر موقعیتی یکی از ضرورت ها (زیباشناسی)، یا حفاظت در مقابل طبیعت، اهمیت بیشتری پیدا می کند و بنابراین وضعیت پوشاک نیز در همین اساس دچار تغییراتی خواهد شد. آشکارترین نشانه فرهنگی و شاخص ترین مظهر و سمبل ملی ـ قومی، هر جامعه، پوشاک است. پوشاک یکی از نیازهای اساسی مادی انسان است که برای تطبیق با محیط طبیعی و اجتماعی که از آغاز پیدایش بشر تاکنون بر اساس شرایط مختلف اقلیمی و اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده دچار تغییر و تحول شده است و کارکردهای مختلف و عناصر فرهنگی مرتبط با آن در قالب فرهنگ مادی بررسی و مطالعه می شود. پوشاک سنتی، بخش عظیمی از فرهنگ اصیل، بومی و معنوی آن است و گنجینه پربها و با ارزشی است که هر قوم وظیفه دارد در نگهداری و حفظ و سپردن تام آن به نسل های بعدی، اهتمام ورزد. پوشاک سنتی و مطالعه آن در مجموعه ای از «سرپوش»، «تن پوش» و «پاپوش» و همچنین «زیورآلات» و جواهرات «محلی» محدود می گردد. تنوع پوشاک زنان به خصوص در سرپوش ها و تن پوش ها در کشورهایی آسیای مرکزی و نیز استفاده از زیورآلات و تزئینات و آویزه های پوشاک به مراتب بیش از پوشاک مردان است. بر همین اساس زنان در عرصه زندگی و انتقال فرهنگ نقش مهمی داشته اند. پژوهش درباره فرهنگ پوشاک و دگرگونی های آن در طول زمان خود گستره عظیمی از انسان‌شناختی را در بردارد که منجر به آگاهی بر مجموعه ای از دانستنی ها و نگرش های قومی، ملی، دینی و مذهبی می گردد. گروه های متفاوت اقوام؛ هر یک دارای ویژگی‌های برجسته‌ای هستند و تحت تأثیر عوامل گوناگون از جمله عوامل اکولوژیکی، ژئوپلیتیک و ژئوکالچر منطقه قرار دارند، تن پوش ویژه ای به تن دارند که در همان نگاه نخست، قومیت، حوزه زندگی، زبان و سایر مشخصات فرهنگی و حتی مذهب و اشتغالات اصلی زندگی آنان را در ذهن بیننده تداعی می کند. موارد استفاده از هر بخشی از پوشاک، رنگ، جنس، اندازه، زیورآلات و تزئینات، نقوش و نحوه استفاده آن و نیز مقدار پارچه لازم و اندازه ها، رنگ، جنس، تزئینات، نحوه دوخت و طرز تهیه، کارکرد و موارد استفاده تن پوش نزد دختران و زنان معرف و نشان دهنده منزلت اجتماعی، شخصیت، موقعیت اقتصادی، سن و ویژگی های فرهنگی آنها به شمار می رود. بنابراین پوشاک سنتی می تواند دلایل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به همراه داشته باشد که ریشه در ساختار فرهنگی و موقعیت اقتصادی آنان دارد.اشتراک پوشاک سنتی برخی اقوام ایرانی با آسیای مرکزی شامل: کامل بودن پوشاک سنتی و راحتی آن، زیبایی، استفاده مناسب از رودوزی های سنتی در تکمیل و تزئین لباس، داشتن تجانس و قرابت فوق العاده با فرهنگ جامعه به خصوص با محل مورد نظر خود و متناسب بودن با شرایط اقلیمی و جغرافیایی، بر اهمیت هر چه بیشتر آن می افزاید.

۱- مبانی اعتقادها و باورهای دینی و فراگیر

۲- عوامل زیست محیطی و اقلیم

۳- شرایط و روابط اجتماعی از جمله نحوه معیشت و نیز قشر بندی اجتماعی

۴- تأثیر همجواری با اقوام مجاور و نزدیک

بدیهی است که هر یک از اجزاء پوشاک و زیورآلات متأثر از عوامل نام برده، می باشند.

پوشیدگی از جمله شاخص های بارز پوشاک در فرهنگ  مشترک بین ایران و آسیای مرکزی است. در تمامی اقوام، زیبایی های بصری را می توان در قالب رودوزی و سوزندوزی ها و زیورآلات بکار رفته که هر یک دارای بار فرهنگی می باشند، مشاهده کرد. همچنین فرم و برش تن پوش ها به گونه ای است که علاوه بر راحتی آن، مانع انجام فعالیت های گوناگون نمی شود و پوشش کامل به شمار می رود. پوششی که علاوه بر پوشندگی، نشان دهنده قومیت و باورهای مربوط به آن قوم نیز هست. یکی دیگر از عوامل مؤثر بر چگونگی پوشاک، اقلیم و طبیعت اوست. نوع اقلیم و طبیعت، کمی یا افزودنی پوشش، بلندی یا کوتاهی، تیرگی یا روشنی و ضخامت و نازکی جامه را سبب می شود. در مناطق گرمتر، اغلب از جامه های نازک و روشن تر و در مناطق سرد و کوهستانی از جامه های تیره و ضخیم تر استفاده می شود. مردم مناطق سردسیر بیشتر از سایر مناطق از جنس پشمی و نمدی استفاده می کنند. معمولاً در تهیه پوشاک نیز از مواد موجود در طبیعت استفاده می شود.  پوشاک و زیورآلات عناصر فرهنگی هستند که با هم و در کنار یکدیگر معرف ذوق، سلیقه، شکوه و غنای فرهنگی هر قوم می باشند. علاوه بر تزئیناتی نظیر نواردوزی، یراق دوزی، پولک دوزی، آویختن سکه ها و غیره که در پوشاک زنان مشاهده می شود، تزئینات دیگری نیز مانند سوزن دوزی و نقش بندی در این پوشاک ملاحظه می شود. وجود طرح ها و نقوش روی لباس منعکس کننده آداب و سنن و باورهایی است که با زندگی سنتی خاص یک منطقه در ارتباط است. سوای تزئینات پوشاک، زنان خود را به زیورهای گوناگونی می آرایند. زیورآلات هر منطقه با تبعیت از نوع لباس آن منطقه از ویژگی خاصی برخوردار است. زیورها به تنهایی برای زیبایی به کار نمی روند، بلکه نشان و نمادی هستند که علاوه بر بیان موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد، منعکس کننده بسیاری از جنبه های مادی و معنوی، مفاهیم اجتماعی، دینی، اخلاقی و هنری است. رنگ مورد استفاده پوشاک، گویای ویژگی های اجتماعی و فرهنگی هر قوم است. فرهنگ عامه، سرشار از نشانه ها و نمادهاست و نماد یکی از جنبه های بیانی رنگ است. نمادهای این خصیصه تا حدی تحت تأثیر خود آگاه انسان و تا حدی تحت تأثیر شرایط اقلیمی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی جامعه به شکلی پذیرفته می-شوند که ممکن است خلاف آن در گروه دیگری رایج باشد. نمادین شدن رنگ به اقتضای شرایط خاص حاکم بر جامعه صورت می گیرد. تمام افرادی که به یک تمدن وابسته هستند در مورد یک رنگ عکس العمل مشابه ای دارند. 

 

مدرس دانشگاه

 مولف و محقق حوزه پوشاک