واکاوی شعری از سیروس رادمنش
شعر و ادب |
سریا داودی حموله
دیدمت
به چیدن نمک
گل سرخ
بر متن سپید!
با همین زخمها
بر خطوط مورب دست
چه طالع شوری
گل سرخ
بر متن سپید!
برمیگردی
با کاسههای واژگون
چاشت، از سبزینهی شوراب
آه!
گل سرخ
بر متن سپید!
سیروس رادمنش از شاعران فرامدرن شعر ناب است، که با خلاقیت های تصویری مفاهیم هستی را پیش روی مخاطب می گشاید. اشعار این شاعر آوانگاردیسم سرشار از کد واژه هستند که از منظر ساختاری و فرمی، مفهومی و تصویری مخاطب را درگیر می کنند. ابهام و ایهام زبانی در جهت زایش اندیشه است. نگاه متنوعی در روابط درونی کلمات وجود دارد. مضامین بر گرفته از آشنایی با متون ادبی و فلسفی، هنر و موسیقی ایران و جهان که موضوع های جامعه شناسی و انسان شناسی زیست بوم را در بر می گیرد.
در شعرِ کوتاه «گل سرخ بر متن سپید»شاعرعلاوه بر رویکردهایی از فرهنگ اقلیمی، واکنشی به فضای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
شعر از سه بند هایکویی فرم گرفته و عبارت «گل سرخ بر متن سپید» سه بار تکرار شده است.
در بند نخست، راوی زنی زیبا و قرمزپوش (با روسری بلند) را در نمکزارمیبیند.
در بند دوم، زخمهای مورب دست زن را به تصویر میکشد.
در بند سوم زن بعد از کار طاقتفرسای نمکچینی به خانه برمیگردد و شامش نوعی سبزی است که در همان شورابی میروید، که به نمک چینی مشغول است.
در محور زبان مفهومی، شعر با شبکهی پیچیدهای از استعاره شکل گرفته است. اگر گل سرخ استعاره از موجود لطیفی مثل زن در نظر گرفته شود، راوی در هر بندی با عبارتهای سهگانهی «چیدن نمک، طالع شور، سبزینهی شوراب» بر شوربختی زن تاکید میکند.
شاعر در انتخاب کلمات، نهایت توجه را دارد. دراین ظرایف و ریزبافتهای زبانی، فرهنگ اقلیمیجاندار و پویاست. واژهها چنان با هوشیاری و ظرافت درهم تنیده شدهاند که همنشینی آنها در پدیدار شدن هارمونی و اصوات، بازنمود برجستهای دارد.
فضای شعر لورکایی است و وجه گرافیکی زبان، سبب گسترهی مفهومی بافتار شده است. در اعماق و لایههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نفوذ میکند. زن زیبا مانند گلی سرخ در میان نمکزار است. رنگبندی سرخ و سفید سبب شده است که صحنه ها از دور هم دیده شود. در یک مفهوم ساختاری دیگر اشارهای به شرایط اجتماعی و سیاسی دهه پنجاه و شروع انقلاب هم دارد. شاعر فضاییک جامعه روستایی ـ عشایری را به تصویر میکشد. جغرافیای رنج را به زیست بوم ربط داده است و اندوه اقتصادی را به تصویر کشیده است.
مخاطب وصف ظاهری این زن زیبا را از طریق روسری قرمز بلندی که تمام پیکرش را احاطه کرده است، به ذهن میآورد. از طرف دیگر سرچشمهي اصلی شعر بازآفرینی فرهنگ اقلیمیاست: «برمیگردی/ با کاسههای واژگون...»پس از قالبگیری نمک، آن را برای خشکشدن واژگون میکنند. در یک مفهوم ضمنی این واژگونی به مرام و مسلک سیاسی آن دوره هم اشاره دارد و واژگونی و پایان تفکری را به ذهن متبادر می کند.
این شعری دیداری عینیت ها را به تصویر می کشد. وصف زن جوانی(از طریق پوشش) در نمک زار است. علاوه بر توصیف مینا(روسری )، وصف نمکزار تصاویر زیبایی به متن داده است.
در ضمن زیست این زن، ساده نیست، اندوهی از زیستش به تصویر کشیده شده است. بین هر بند (گل سرخ بر متن سپید)آمده است که نشان از اهمیت موضوع دارد.
در این شعر دیداری فاصلهگذاری اهمیت دو چندان دارد. در این متن موسیقی بی کلام و آرام در جریان است. نوع تقطیع سبب ریتم و آهنگ شده است. نتاسیون به مخاطب این درک را می دهد که بین هر بند شعری، لحظاتی را به سکوت گوش دهد. در این فواصل زمانی زن خستگی در می کند و دوباره نمک چینی را شروع می کند. زیرا باید نمک مدت کوتاهی در قالب بماند، تا کاسه واژگون شود که محتویات آن از هم پاشیده نشود. در آخر چاشتش( زمانی بین صبحانه و ناهار) از گیاهان علفی خودرویی است که در همان نزدیکی نمکزار روییده است. به هارمونی و موسیقی توجه مضاعف شده است و تکرار واج ها بسامد بالایی از دارند. در این وضعیت گفتار نمایشی(dialogue) ، واج ها و آوا ها می توانند تبدیل به نشانه شوند. سکوت بین سطرها یا فرامتن شنیدنی است. در همین جهت با رعایت فاصله، تنفس و سکوتی بین سطرها جاری است. مخاطب آگاه به سکوت بین سطرهای ننوشته گوش می دهد. در این متن سپید، فرم و ساختار در راستای اجرای نمایشنامه ای است. هوشمندانه «آه»را به کار برده است. با آوردن آن در یک سطر غم عمیق و ژرفی را متبادر می کند که در برانگیختن احساس اندوه تاثیر گزار است. جوهره ی شعر در جهت ایجاز و تصویرسازی است. در راستای تصاویر ایماژیستی چند تصویر بازنمایی می شود. تخیل شاعرانه در جهت تصاویر است. خطوط مورب دست که بر اثر کار زخمی شده اند. زنی در نمکزار( قرمزی در سفیدی) و کاسه های واژگونه که قالب نمک را نشان می دهد. در طبیعت بی جان، نمک زار به واسطه ی زن، جانی دوباره گرفته است. تقابل با فضای باز و تقابل های تعارضی(زن ـ نمکزار) و تقابل های تقارنی که رنگ های سرخ و سفید باز تابانده می شود که خیره کننده است. در این به هم پیوسته گی، سطور چند لایه معنایی دارند که مخاطب خاص را درگیر می کند.
شعر پتانسیل هایی در زبان ساختاری دارد. در رویکرد احساس گرایی (زخمی شدن دست زن)، در رویکرد کشف و مکاشفه درون شعر سبب خلق زیبایی های زبانی شده است. در این رویکرد مدرن شیوه ی تازه ای از شعر ناب ارایه داده شده است. شعر پشتوانه ی فرهنگی بومی دارد، گل سرخ استعاره از زن و متن سپید استعاره از نمک زاراست. این شعر در حوزه ی اکوپوئم است. معناگرایی آن در آمیختگی با طبیعت است. تصاویر در محیط باز اتفاق افتاده اند. فاصله خوانش در یک نیمروز است و پایان بندی جذاب و غروب که با عنوان چاشت(خوراکی که در یک وعده صرف می شود)
تنوع در مفاهیم سبب ساحت های نوین شده است. از مظاهر طبیعی در محوریت زمان(صبح تا قبل از ظهر ) و مظاهر طبیعی در محوریت مکان (نمکزار ـ متن سپید)است، از منظر زمان (فصل تابستان) و هویت مکانی(نمکزار) که همه ی اینها جغرافیای بومی را تصویر کرده اند.
شاعر، منتقد ادبی و پژوهشگر فرهنگ مردم
1
ما چه سنگ دل
از آغوش ها
دست می کشیم و می رویم
در امتدادها
تنها لبخندها و اشک ها
جا می ماند
بازوانت
پرتگاهیست
پرتگاهی که
در آن سقوط کرده ام…
2
چرا صبح نمی آید؟
چرا بیدار نمی شوم؟
چرا رویاها پایانی ندارند؟
نمی دانم
نمی دانم
اندوه در خواب هایم تکرار
میشود؟
یا خواب
در اندوه هایم؟..
3
قلب من
کبوتریست
بر آسمان چشمانت
پرواز میکنم
پرواز میکنم
کاش
زمان باز بماند
و من
تمام رازها را
به تو باز بگویم...
4
شب ها که مینویسم
کاغذ سفید
به دستمالی بدل میشود
اشک دلتنگی هایم را
آرام آرام
پاک میکند …
سوفیا جمالی صوفی