شاهنامه نماد فرهنگ ماست
گفت وگو |
گلشن مهر : غلامعلی قاری از شخصیتهای فرهنگی گلستانی است که عمری را در راه خدمت به اهالی فرهنگ و ادب به سر کرده است. تجربه بیش از چهار دهه برگزاری کلاسهای مختلف با تاکید بر شاهنامه، از ایشان صاحب نظری فرهیخته ساخته است. گفت و گوی ما با ایشان را بخوانید.
چه نیازی داریم که شاهنامه بخوانیم؟
در کشورهایی که دارای سابقه فرهنگی کهن هستند مثل ایران، یونان، چین، روم و چند کشور انگشت شمار دیگر، که ستون و پایه ی خیمه ی فرهنگی آن سرزمین را تشکیل می دهند، به جز کتابهای آسمانی، تنها کتابی که این ویژگی را دارد، شاهنامه فردوسی است. اگر پند و اندرزهایی که به شخصیت ها نسبت می دهیم چون آن شخصیت ها، تیپی را در جامعه ارایه می دهند، بنابراین ما امروزه می توانیم این آدمها را در جامعه پیدا کنیم و چون اسطوره یکی از ویژگی های مهم این اثر است بیشتر به ما کمک می کند. فروید روانکاو معروف اشاره کرده که من با استفاده از اساطیر، بیش از 30 هزار بیمار روحی و روانی را در سال معالجه می کردم برای اینکه ما وقتی ضحاک ماردوش را داریم و وقتی انسان خودکامه ای مثل کاووس شاه ایران را داریم بنابراین نمونه این خودکامگی را در انسانهای امروز هم می توانیم، ببینیم. دوا و درمان آنها آثاری است که به فرهنگ ما ارتباط دارد. بنابراین کتابهایی که ما از آنها به عنوان کتابهای آموزشی در تعلیم و تربیت استفاده می کنیم، گلستان سعدی است. نهج البلاغه و قرآن و شاهنامه است. این کتابها عناصر فرهنگی ما را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کنند. اما اگر روی این کتابها همچون ایلیاد ادیسه که منبع و مرجع همه نمادها در غرب است، سرمایه گذاری بسیار کرده اند اما شاهنامه هم نماد فرهنگی ماست، چقدر از آن بهره برده ایم؟ در ایلیاد ادیسه، چه در فیلم و ادبیات می بینیم که غربی ها بهره ی بسیاری از آن برده اند. امروزه بیش از دهها فیلم و نمایشنامه از شاهنامه اقتباس شده است، تا سال 1350 شمسی نزدیک 50 نمایشنامه از شاهنامه اقتباس شده بود و نخستین کسی که در ایران از شاهنامه نمایشی را ساخت، روان شاد کاظم زاده ایرانشهر بود که داستان رستم و سهراب را خودش نوشت و اجرا و امروزی کرد. هر متنی که از ایلیاد و ادیسه بگیرند را با نمایش و ... امروزی اش می کنند. مثلا در انیمیشن یا در فیلم یا ... به هر حال سعی می کنند به روز باشند. اما چون در مورد شاهنامه این کار انجام نشده ما فکر می کنیم که کاربرد خودش را از دست داده است. باید روی شاهنامه کار شود. علاوه بر اینکه شاهنامه پر از پند و اندرز است. شما می بینید که در نقش های قالی از آن بهره برده اند. تنها کتابی که بیشترین تصویر پردازی از آن شده است، شاهنامه فردوسی است. ویژگی هایی دارد که می شود از آن فیلم اقتباس کرد. در کارگاه کوزه گری بهره برده اند. در ساختمان سازی و همچنین در فلز کاری در زمینه های مختلف می شود از آن بهره برد. شاهنامه، اسطوره ساز فرهنگی است و تا زمانی که زبان فارسی زنده است، الگو می تواند باشد. در کنار اینها باید اذعان کرد اهل کتاب نبودن مردم ما باعث می شود که آثار ادبی ما مغفول شود. باید نهادهای اجتماعی روی شاهنامه کار کنند و این زمینه مطالعه را زیاد می کند.
کدام داستانهای شاهنامه را بیشتر می پسندید؟
پنج داستان در شاهنامه جزو شاهکارهای فردوسی هستند. یک داستان رستم و اسفندیار که اوج پختگی زبان فردوسی و واژگان فاخر و آنچه به عنوان تعلیق می گوییم. داستان بعدی، رستم و سهراب است که تا بیست، سی سال پیش در قهوه خانه ها خوانده می شد. استاد جلال همایی تعریف می کند: در یکی از قهوه خانه های تهران در شب سهراب کشی تعداد جمعیت اینقدر زیاد بود که کوچه و خیابان را پر میکرد و قهوه خانه جواب نمی داد. یک شب پول جمع کردند به نقال بدهند که اگر می شود امشب سهراب را نکش. خود فردوسی می گوید:
گر از داستان یک سخن کم بدی
روان مرا جای ماتم بدی
نقالان از ویژگی های متن نمی توانند بردارند، فقط چیزهایی را اضافه می کنند. نقالان در گسترش و ماندگاری شاهنامه نقش ویژه ای داشتند. سومین داستان، فرود است. فرود و کیخسرو پسران سیاوش بودند. وقتی سیاوش به خاطر فرار از دربار آلوده ی شاه ایران کیکاووس به توران زمین پناهنده می شود- نخستین پناهنده سیاسی در جهان است - در آنجا کشته می شود. این داستان علاوه بر آنکه از ویژگی های اسطوره ای برخوردار است، جزو تراژدی های معروف جهان محسوب می شود. داستان فرود، داستان پسر سیاوش است. سیاوش وقتی به توران زمین می رود با دو زن ازدواج می کند. البته می دانید در شاهنامه خواستگاری گاهی از طرف زنان مطرح می شده است. فردوسی 38 ازدواج را در شاهنامه مطرح کرده که بیشتر ازدواج ها از سوی زنان پیشنهاد شده است. سیاوش دو همسر می گیرد، یکی دختر افراسیاب به نام فرنگیس و یکی هم دختر پیران ویسه که مغز متفکر و خردمند بوده است و خیلی وقتها نمی گذارد که جنگ در بگیرد و این پیران ویسه دختری دارد به نام جریره.
جریره و فرنگیس دو همسر سیاوش هستند و از دختر پیران ویسه به نام جریره فرود متولد می شود و از دختر افراسیاب یعنی از فرنگیس کیخسرو. فرود به دست ایرانیها کشته می شود و یک تراژدی بسیار معروفی در شاهنامه است. چهارمین داستان، هفت خوان رستم است که به عنوان اپیزود معروف است. این هفت خوان اینقدر معروف است که بعدها به خاطر تقدس عدد هفت وارد عرفان هم می شود. یعنی در واقع باید گفت: شاهنامه کتابی الگو است. پنجمین داستان، آخرین نبردی است که ایرانیان با تورانیان که دشمنان دایمی ایران در شاهنامه بودند، داشتند. به نام جنگ یازده رخ یا دوازده رخ. یعنی پیران ویسه سپهسالار افراسیاب به ایران پیشنهاد می کند که به جای اینکه سپاهیان با هم بجنگند ده دوازده پهلوان انتخاب شوند و هر کدام که شکست خوردند پهلوان دیگری وارد میدان شود و جنگ بین اینها خاتمه یابد. به نظرم این پنج داستان شاهکارهای فردوسی هستند.
جایگاه زنان در شاهنامه چیست؟
شاید تنها کتابی که در ادبیات جهان به زن ارزش و اعتبار داده، شاهنامه است. اگر گاهی بیتی مثلا:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک ازین هر دو ناپاک به
را می بینید، باید بدانید این بیت جزو ابیات الحاقی است. یعنی اگر بیتی هم اینطور است ابیات از دهان قهرمان داستان بیان می شود. وقتی سیاوش در توران زمین کشته می شود، عاملش را نامادری اش سودابه می دانند. اگر به زنی سخنی ناروا گفته می شود، به زنی است که باعث آن رویداد شده. وقتی فردوسی حکیم از جنس زن صحبت می کند، می گوید:
چو فرزند باشد به آیین و فر
گرامی به دل بر چه ماده چه نر
یعنی کسانی که انتقاد می کنند که فردوسی ابیات زن ستیزانه دارد این جواب فردوسی است.
در داستان بیژن و منیژه گویا همسر فردوسی به او می گوید: من داستان را از زبان پهلوی بیان می کنم و تو به شعر بیاور
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
البته گمان من بر این است که برای پرداختن به زن، ما باید یک نشست کامل در مورد زن در شاهنامه داشته باشیم.
وضعیت مطالعات ادبی در گلستان چگونه است؟
گرگان جزو معدود شهرهایی است که در زمینه شعر و شاعری کار می شود. نشست هایی با عشق و علاقه برگزار می شود و کسانی هم که شرکت می کنند با عشق و علاقه است. گه گاه از طرف فرهنگ و ارشاد تشویق هایی می شود، اما به طور مستمر این نشست ها برگزار نمی شود و حمایت مستمر نمی شود. در دبیرستان شاهد پسران مولانا و حافظ - چون زیر نظر انجمن معلمان است- انجام می شود ولی نهادهای اجتماعی را من هنوز ندیده ام که فعالیتی بکنند. فکر می کنم شاهنامه یک کتاب نیست، کتابخانه است و باید بیشتر برای آن ارزش و اهمیت قائل شد و گمان می کنم اگر فردوسی و مولانا در جای دیگری به خاک سپرده می شدند شاید ارزش و اعتبار بیشتری داشتند. اما باید بگویم، بعد از انقلاب بیشترین کتاب ها در خصوص شاهنامه نوشته شده اند که اتفاقا نویسندگان آنها بیشتر هم بانوان هستند. اما سه نکته بسیار مهم در شاهنامه وجود دارد که باید اشاره کنم:
یک: فردوسی، زبان فارسی را به عنوان مولد فرهنگ بر سر زبانها انداخت در مقابل زبان عربی که آن وقت زبان علم بود.
دومین کار فردوسی، پاسداری و حمایت از هویت ملی بود. او به ایرانیان کارت ملی هوشمند داد.
سومین نکته: جاودان ساختن تاریخ و فرهنگ ایران بود. شما در این کتاب نمی توانید واژه ای خلاف عفت پیدا نمایید. اگر رهبر انقلاب به این کتاب اشاره کرده صرفا به خاطر اخلاق پاک فردوسی بوده است والا جنبه های داستانی در دیگر شاعران هست. مثلا نظامی داستانهای بسیار زیادی دارد اما ادب و نزاکت فردوسی چیز دیگری است.