سعدی بخوانیم
یادداشت |
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این بیت در دیباچه کتاب گلستان سعدی آمده است. می دانیم که کتاب گلستان سعدی شامل حکایت های کوتاهی همراه با شعر است. در دیباچه سعدی با شکر خدای کلام را آغاز می کند و توضیحی در مورد چگونگی نوشتن کتاب می آورد. سعدی در این بیت مرغ سحر را مخاطب قرار می دهد و به او و به نوعی به ما می گوید که عشق را از پروانه بیاموزیم. زیرا او دلسوخته راه عشق است در این راه می سوزد و جانش را از دست می دهد و صدایش در نمی آید؛ یعنی حتی اعتراض و شکایتی ندارد. «کان» در اینجا به معنی «که آن»؛ آن اشاره به پروانه است. و «که» یعنی به این دلیل که، زیرا؛ به این نوع «که» دلیل و علت را نشان می دهد، می گویند «که تعلیل». چرا عشق را از پروانه بیاموزیم؟ به این دلیل که/ زیرا/. و عبارت «جان شد» یعنی جانش رفت، جانش را از دست داد. این نوع معنی «شد» به معنی «رفت» یا «فوت شد، از دست رفت» باز هم در شعر شاعران کلاسیک نمونه هایی دارد. در این بیت سعدی «مرغ سحر» را به عنوان عاشقی در نظر گرفته است که از عشق راستین خبری ندارد و به او می گوید از پروانه نماد عاشق و عارف راستین؛ عشق را بیاموزد که صبر و سکوت می کند و بی ادعاست. اکنون قرن ها از روزگار سعدی می گذرد و هنوز مفاهیم عشق پابرجاست. هنوز پروانه ها وجود دارند و دیوانه وار دور شعله شمع می چرخند و می سوزند. اگر چه شکل ظاهری شمع و کاربردش تغییر کرده است.
آزاده حسینی