مدیریت دلهای شهروندان


یاددداشت اول |

  بامسوولیت سردبیر

 

شرایط خاص ایران و تحریم های مداوم در طول سالهای طولانی و در کنار آن تورم مستمر در چند دهه اخیر شرایطی سخت و ناهموار برای شهروندان رقم زده است. شهروندان به مفهوم عام که نه بدنبال فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هستند و نه دستی در قدرت دارند همواره بیشترین آسیب را از تصمیمات سیاستمداران و مدیران می خورند و در همان حال صدایشان در جایی نیز شنیده نمی شود، برای نمونه صدای اصناف که از اقشار فرودست یا میانی  جامعه هستند و بار سنگین تصمیمات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر دوش آنهاست در کجا شنیده می شود؟ یک راننده زحمت کش تاکسی که از اول صبح تا آخر شب باید در ترافیک و گرما و سرما مسافر جابجا کند و در همان حال نمی تواند مشکل درمانی فرزند یا همسرش را بر طرف کند چگونه باید یک زندگی معمولی را تجربه نماید؟یک بقال که مداوم باید مشغول بساط خود باشد آیا وقتی برای استراحت و آرامش دارد؟ ممکن است گفته شود آنها در قالب شوراهای صنفی می توانند صدایشان را به جامعه و مسوولان برسانند اما آیا آنها امکان تغییر در سیاستها یا کارگزاران در خود می بینند ؟ اما بر همگان آشکار است و ما نیز به خوبی میدانیم  که در طول این سالها، دولتها به دلایل خود ساخته آنقدر حوزه اختیار خود را وسیع کرده اند که جایی برای قدرت نمایی اصناف و نهادهای مدنی  نمانده است. اقتدار دولت، راه را بر نهادهای مدنی و صنفی گرفته است و این در حالی است که باید زمینه برای فعالیت مدنی همه قشرهای جامعه مبتنی بر قانون اساسی مهیا شود، تا این مطالبات و انتظارات به یک باره از جایی سر باز نکند که در آن صورت میدان گفت و گو تنگ می شود و مجال خشونت فراهم خواهد شد و  آنگاه هر چه بدست آید منجر به توسعه و ثبات نمی شود و همواره بغض و کینه در دلها خواهد ماند تا روز دیگر. نشست هم اندیشی خانه احزاب گلستان نمونه ای از فراهم کردن فضای گفت و گو در استان است. با توسعه این شرایط باید پای گفت و گو و شنیدن سخنان همه لایه های اجتماعی رفت تا امکان مدیریت دلهای شهروندان فراهم شود. اقوام، اصناف، معتمدین  و نهاد های مدنی که برخاسته از شهروندان هستند همواره میدان دار توسعه متوازن بوده و خواهند بود.  آنها را باید بسیار جدی گرفت.