درباره یک انتصاب فرهنگی


یاددداشت اول |

  بامسوولیت سردبیر

 

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی بدون اعلان قبلی جای خود را به مدیری نو آمده داده است  ، جایجایی مدیران البته امری طبیعی و معمولی است ، یکی می آید و یکی می رود و به قول جناب بیهقی، احمق مردا که دل در این جهان بندد، پس هر خردمند ی نه به آمدن خوشحال می شود و نه به رفتن سوگوار ، طبیعت زندگی رفت و آمد است اما وقتی پای منافع عمومی  و حق الناس در میان می آید وآن منافع عمومی به خیل عظیمی از اهل فرهنگ و هنر و رسانه و...وابسته باشد حکایت می تواند به لونی دیگر در آید  در حقیقت  اداره کل فرهنگ هر استان یا شهرستان باید به دست فرهنگی ترین فرد آن استان یا شهرستان اداره شود تا جامعه به آینده فرهنگی و هنری امیدوار باشد ، برای نمونه در همین گلستان،  در روزگاری نه چندان دور، حبیب اله قلیشلی شاعر و خردمند سکان فرهنگ را بر عهده داشت که همه لایه های اهل فرهنگ او را می ستودند و کلام ایشان برای آنها سخن پایان بود ، اهل هنر میدانستند او خود فهم تعریف شده ای از فرهنگ و هنر دارد و اگر چه ممکن است اختلافی هم در نظرگه به میان آید اما قلیشلی قطعا جانب فرهنگ خواهد ایستاد ،به این خاطر همواره باید در انتصابات فرهنگی ، کسی در صدر اداره بنشیند که جانب اهل وفا نگهدارد و فرهنگیان او را به رسمیت بشناسند والا در همین گلستان کم نبوده اند که آمدند و رفتند وتنهاغباری از آنها بر جای ماند  و وقت فرهنگ و هنر راتلف کردند. باری آن چنان که در صدر نوشته آمد ما محکوم به امیدواری هستیم، کاش همواره به کارهای بزرگ مرد آزموده می فرستادیم وعاقلانه پایان راه را اندیشه می کردیم تا امروز هم سرمایه انسانی را نمی سوزاندیم و هم کار را بر نوآمده سخت نمی کردیم .امیدواریم که مدیر نو ،دنیای اهل فرهنگ و رسانه و هنر را بشناسد و کارنامه ای در خور از خود برجای گذارد . اگر این چنین باشد برای ما روزنامه نگاران هم جای خوشوقتی خواهد بود . مشتاق شنیدن برنامه هاو روش های ایشان خواهیم ماند.