واکاوی شعری از مجموعه ی «تنهایی دسته جمعی» اثر بهراد باغبانی نیک
شعر و ادب |
سریا داودی حموله
ما دو ماهی بودیم
که مرگ را غلغلک دادیم
مرگ در ششهای ما جریان داشت
و با ما
ـ سطر به سطرـ
دریا را پارو می زد
آرام باش من
ـ من سرگردان ـ
کسی ـ نیامده ـ
از خواب های ما رفته است
کسی ـ نیامده ـ بر می خیزد
که برگردد به دریا
ـ به حوالیِ خودش ـ
که تور کند سرش
تا صید، بیش تر به خودش بپیچد
دریا
م
و
ج
بر می دارد
با تکلم کشتی هایی
ـ که کالای شان آب بودـ
و هیچ وقت برنگشتند
دریا دستِ مرگ بود
دریا دست به دست می شد
هر شب با سایه ها
ما غرق شده ایم
ما دو ماهی بودیم
که مرگ را
غلغلک دادیم./ بر گرفته از مجموعه ی «تنهایی دسته جمعی»(1)
بهراد باغبانی نیک در مجموعه شعر«تنهایی دسته جمعی»،ذهنی معناگرا (معنا ساز)دارد. با زنجیری از کلمات هم پیوند، زبان شعر را پوشش می دهد. با توجه به واژه های کلیدی و ارتباط آنها با هم در جهت هویت زیست بوم گام بر می دارد. این شاعر عینیت گرا به سمت شعر مفهومی می رود. با موتیف های مضمونی«ماهی و دریا» لحظات اندوه را ترسیم می کند. بیشتر از موتیف های مفهومی بهره می برد. روایت گری افسردگی و اندوه انسان معاصر را ترسیم می کند. با تخیل بر لایه های ذهنی می افزاید. در این وضعیت بیشتر از مراعات نظیر استفاده می کند. شاعر حضوری آگاهانه در شعر دارد. بیشتر در گفت و گو با خود یا مخاطب فرضی است. در مونولوگ های (تک نفره) مفاهیم مرگ، نیستی و تنهایی و جهان اشیا به تصویر کشیده می شود. با ضربآهنگ آرام، و در عینحال تاثیرگذار فضا را به تصویر می کشد. شعر«دو ماهی» با زبان ساده آغاز می شود: (ما دو ماهی بودیم/ که مرگ را غلغلک دادیم)، نوعی از واقع گرایی عینیت مند، در راستای احساس و عاطفه است، که به واسطه ی موتیف ها عینیت پیدا می کند. در این وضعیت روایت جریانی سیال و شناور دارد. گستره ی واژگانی در حیطه ی دریا است. هم چنان که کاربرد سطر به سطر واژه های«ماهی، دریا شش، تور، صید، موج، کشتی... »بر دلالت های معنایی می افزاید. تکرار بند و سطرها بر شگردهای ساختاری می افزاید. وجه شاعرانه کلام در تکرار این بند است: «ما دو ماهی بودیم/ که مرگ را/ غلغلک دادیم.» در این هم پیوندی، رابطه ی بین واژه ها به ساختار زبان کمک می کند. ظرفیت تازه ی کلمات به سبب مفاهیم عام بشری است. واژه ها طوری انتخاب شده اند که مضامین یک دستی به تصویر کشیده شوند. مفاهیم هم بسته در واژه هایی نظیر (کشتی ـ پارو)، (ماهی ـ دریا)، ( تورـ صید)،( مرگ ـ شش)، ( دریا ـ موج) نشان از ظرفیت های کلامی است. حروف در کلمات «ماهی ـ مرگ»، نسبت به کلمات دیگر، بیشترین بسامد را دارد. تکرار حروف ماهی(م28،ا48،ه23،ی34)، و حروف مرگ(م28،ر32،گ7)سبب همگرایی بیشتر در ساختار شعر شده است. تمثیل گویی بین ماه و مرگ می توانند، مرجع خیلی از مفاهیم باشد. ماهی نقطه ی مقابل مرگ است، ماهی نماد زندگی، باروری و حیات است. آن چنان که تولید مثل ماهی به شیوه ی تخم ریزی است، و دریا همیشه آبستن زایش است. درست نقطه ی مقابل مرگ که همیشه در حال خشک کردن ریشه ی حیات است. این شعر سطرهای کنایه ای هم دارد: «با تکلم کشتی هایی / ـ که کالای شان آب بودـ» که برگرفته از زبان ظریف بیژن الهی است. در این فضای رونده و سیال، تضاد بین دنیای درون(ماهی با فضای تاریک دریا) و دنیای برون(کشتی در فضای روشن دریا)به نمایش در می آید. تردید بین دو فضای عینیت و ذهنیت نشان دهنده عمق ظرفیت های زبان است. گاه تناقض ها و تقابل ها در شعر بر مفاهیم و ظرفیت های معنایی افزوده است. آن چنان که غلغلک دادن مرگ کنایه ای است که به زیبایی نشسته است. غلغلک تحریک قسمتی از سطح بدن که سبب واکنش صریح و گاه خنده می شود. در این راستا مشابهت هایی بین دو مفهوم برقرار است. ارتباط بین تصویر اول یعنی لغزندگی ماهی، و تصویر دوم یعنی غلغلک مرگ، هم راستا و موازی هم حرکت می کنند. در این رویکردهای خردمندانه، جايگاه روايت روشن است. در مضامین مرگ اندیشی، هراس از مفاهیم متعارف است. ساختار شعر بین مرگ و زندگی در نوسان است: «دریا دستِ مرگ بود»، با این توصیف تقابل های تعارضی(مرگ اندیشی و مرگ خواهی)را به دنبال دارد. در گزاره های متعارف و ساختارمند، نگاه واقع گرایانه جریان دارد. زبان شعر انتقال معنا است. این وضعیت در محوریت تک لایه گی می باشد. سطرها وضعیت همگون دارند. در این ساختمندی ظرفیت های تازه به جهت مضمون های عام است. اشعارسرشار از گزاره های هم شکل است. در تک گویی(منولوگ)احساسات درونی راوی تصویر می شوند. البته گاه عبارت و لایه های توضیحی(سطرهای بین دو خط) به پیکره ی شعر لطمه زده است، و احتیاجی به بازگفتن آنها نیست.
پی نوشت:تنهایی دست جمعی، نشر هرمز، چاپ اول 1401.
شاعر،منتقد ادبی
و پژوهش گر فرهنگ مردم