آیت الله نورمفیدی و انتخابات مجلس خبرگان


یادداشت |

حسین دوست محمدی

 

در عرف کنش سیاسی بویژه در فعالیتهای انتخاباتی حضور افراد سرشناس باعث ایجاد هیجان و شوک انتخاباتی می شود اما در اتفاقی نادر در استان گلستان عدم حضور یکی از چهره های سرشناس استان در انتخابات مجلس خبرگان رهبری خبرساز شده است. آیت الله سید کاظم نورمفیدی نه در سطح استان که در سطح کشور چهره شناخته شده ای است و مردم او را به عنوان یکی از روحانیون خط امامی، اصلاح طلب، معتدل و نوگرا می شناسند، لذا نیاز به معرفی ایشان نیست. تنها مسئله ای که اکنون درباره ایشان حائز اهمیت خبری و سیاسی است داستان عدم شرکت ایشان در انتخابات مجلس خبرگان است که بنا داریم در این مجال اندک به آن بپردازیم. عدم اقبال آیت الله نورمفیدی به انتخابات مجلس خبرگان شاید دلایل متقنی داشته باشد اما در نگاهی ژورنالیستی به موضوع و در چارچوب تحلیل سیاسی می توان این دلایل را به 3 دسته تقسیم بندی کرد:

1  دلایل شخصی: نخستین دلیلی که در این بخش باید به آن توجه کرد بحث سن و سال و شرایط فیزیکی و سلامت و فرارسیدن ایام بازنشستگی است به هر حال ایشان در نهمین دهه زندگی خود قرار دارند. اگرچه بسیاری شغل روحانیت را نه کاری موقت بلکه وظیفه ای دائمی می دانند اما بی تردید در دوران کهولت کارایی هر انسانی کاهش خواهد یافت از این روی شاید ایشان به صورت داوطلبانه خود را از این مسئولیت بازنشست کرده باشد. دومین دلیلی که در این بخش می توان به آن اشاره کرد، سبک کردن بار مسئولیتهای رسمی است. به هر حال ایشان هم امام جمعه مرکز استان و هم نماینده ولی فقیه در گلستان و هم نماینده مجلس خبرگان، لذا ایشان از مسئولیت اخیر کناره خواهند گرفت تا بر دو مسئولیت دیگر تمرکز بیشتری داشته باشند. سومین دلیل شخصی می تواند به روحیات نوگرایانه ایشان مرتبط باشد؛ با توجه به موقعیتی که نسل جدید روحانیت استان از جمله برخی از فرزندان ایشان و فرزندان برخی از علمای فقید استان در سلک روحانیت به دست آورده اند، آیت الله با کناره گیری تدریجی از چنین مسئولیتهایی زمینه را برای ورود این نسل به عرصه سیاسی و اجرایی فراهم خواهد کرد که این امر می تواند به جوانی و پویایی ساختار سیاسی بینجامد.

 

2 دلایل سیاسی و حقوقی: در 5 دوره گذشته که آیت الله نورمفیدی در مجلس خبرگان عضویت داشته اند و علی القاعده باید حدود 80 نشست رسمی برگزار شده باشد اما به غیر از دو تصمیم راهبردی که در اواخر دوره اول اتخاذ شد، فعالیت خاصی در این مجلس مشاهده نشده است یا اگر فعالیتی انجام گرفته باشد انعکاس عمومی نیافته است و این امر باعث کاهش اهمیت و نقش مجلس خبرگان در افکار عمومی و ساختار سیاسی نظام شده است. موضوع دیگر ورود شورای نگهبان به روند برگزاری انتخابات مجلس خبرگان است؛ به این مفهوم که شورای نگهبان در چند دوره اخیر دایره نظارت استصوابی خود را از انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری به انتخابات مجلس خبرگان نیز تسرّی داده است و گاه برای اثبات صلاحیت برخی از نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان حتی آزمون تخصصی فقهی برگزار می کند. چنین رویکردی به یکدستی مجلس خبرگان انجامیده و این مجلس را به محفلی همسو تبدیل کرده است که در آن جای تضارب آراء و نقد و نظر خالی است. سومین عاملی که از اهمیت این انتخابات می کاهد رقابتی نبودن انتخابات خبرگان است؛ بر این اساس گاه در برخی از حوزه های انتخابیه تعداد داوطلبان تأیید صلاحیت شده با تعداد نمایندگان مورد نیاز برابر است و این موضوع اصل رقابتی بودن این انتخابات را زیر سؤال می برد. مسئله دیگر کاهش تعداد نامزدهای تأیید صلاحیت شده از تعداد نمایندگان منتخب است که راهکار فعلی برای رفع این نقیصه جا به جا کردن نامزدهای غیربومی به جای نامزدهای بومی از یک حوزه انتخابیه به حوزه انتخابیه دیگر است؛ در این رویکرد وقتی شورای نگهبان تمام یا بخش عمده ای از نامزدهای یک حوزه انتخابیه را رد صلاحیت می کند از سایر حوزه های انتخابیه نامزدهای تأیید صلاحیت شده را به حوزه مورد نظر انتقال می دهد، این موضوع نیز ضمن کاهش نرخ مشارکت حساسیتهای بومی/ محلی را برجسته می نماید. مجموعه این عوامل به تضعیف جایگاه مجلس خبرگان انجامیده و انگیزه نمایندگان سابق این مجلس که اقتدار دوره اول این مجلس را به خاطر دارند برای ادامه حضور با تردید مواجه کرده است.

 

3 - دلایل اجتماعی و فرهنگی: در اینکه جامعه ایران جامعه ای در حال گذار از سنت به مدرنیته است هیچ تردیدی نیست اما آنچه به این موضوع اهمیت مضاعف بخشیده افزایش سرسام آور سرعت تحولات فرهنگی و اجتماعی است؛ به نحوی که با نگاهی گذرا به حوزه عمومی به روشنی می توان دریافت که جامعه امروز ایران دیگر نه تنها جامعه یک دهه گذشته که جامعه سال گذشته نیز نیست. واقعیت عینی موجود حامل این پیام است که جامعه دچار دگردیسی عمیقی شده، هنجارهای نو ارزشهای گذشته را به چالش کشیده، هویت جدیدی در حال شکل گیری است و جامعه مسیری مستقل از گفتمان رسمی را در پیش گرفته است. خواه ناخواه در چنین وضعیتی با دو رویکرد متفاوت سر و کار خواهیم داشت یا ساختار سیاسی بر اساس منطق عملگرایی خود را با واقعیتهای عینی همراه خواهد کرد و روزآمد و در نتیجه کارآمد خواهد شد و از این راه به ترمیم بحران مشروعیت خود خواهد پرداخت یا در برابر تغییر خواهد ایستاد. در صورت اتخاذ رویکرد دوم شکاف عمیقی بین جامعه مدنی و ساختار سیاسی شکل خواهد گرفت که به فرسایش و تضعیف هر دو رقیب خواهد انجامید. به هر روی جامعه امروز عموماً و نسل نوجوان و جوان خصوصاً آرمانها، هنجارها و مطالبات خود را با ساز و کار مدیریتی موجود هم راستا نمی یابند لذا دست به بایکوت ساختار سیاسی می زنند که یکی از مصداقهای بارز آن کاهش تدریجی نرخ مشارکت در انتخابات طی سالهای اخیر است. در چنین وضعیتی مجلس خبرگان نیز به عنوان بخشی از ساختار نظام سیاسی با عدم اقبال مواجه می شود و انتخابات آن نیز در مقیاسهای حداقلی برگزار می گردد اما چنین سطحی از انتخابات در شأن شخصیتهایی که بازمانده دوره زعامت امام خمینی بوده اند و سطح و جایگاه و نقش خود را فراتر از آنچه هست می بینند نیست و به مرور به کناره گیری چنین شخصیتهایی از روند انتخابات مجلس خبرگان خواهد انجامید.

 

مدرس دانشگاه، محقق و پژوهشگر و دانشجوی دکترای علوم سیاسی