زندگی- بخش پایانی


یادداشت |

مهدی سیف حسینی

 

بنا دارم موضوع یادداشتهای زندگی را درز بگیرم. اما مگر می شود به موضوع زندگی چشم بست و یا گفت: اینجا تمام شد؟! واقع این است که از زمان حضور انسان بر این کره خاکی و آغاز تحرک و جستجو و کنجکاوی او برای زیست، تا زمانی که موجودی بنام انسان در این سیاره زیست می کند، داستان زندگی ادامه دارد. هر روز به شکلی و هر زمان در نوع جدید خود از آغاز شکارگری و خوراک جویی برای تنازع بقا تا امروز که به هوش مصنوعی رسیده است، اما شگفت اینکه در میان اینهمه تغییر و تحول و رشد ذهن و عمل و نیاز انسان در مسیر استقرار، امید و آرامش در آن سو سیر نکرده به گونه ای که امروزه مقابله آنچنان گردیده که به مراتب هزار بار انسان عصر جدید دستهایش به خون همنوعان خود بیشتر آلوده گردیده است. آنچنان که گوئی کشتار انسان امری عادی شده است. آخرین نمونه آن را می توان در حمله صهیونیست ها به منطقه نوار غزه دید و اینکه قریب 70 سال است، جدال در منطقه فلسطین ادامه دارد و هنوز این انسان بالنده و رشد یافته، نتوانسته راه حلی برای این سرزمین پیدا کند. از سوی دیگر، نگاه های انفعالی نسبت به زیستن، آنچنان شده که خیلی ها زمزمه می کنند، خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود. من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود و این نگاه به نوعی گسترش یافته که عدم رضایت و زیست برای زندگی کردن انسان معاصر را عیان و آشکار کرده است. اما چاره چیست؟ حالا که پا به عرصه این کره خاکی گذاشتیم، نگوئیم چرا آمدیم؟ بحث چرا را کنار بگذاریم، بگوئیم حالا که هستیم، چگونه زندگی کنیم، وقتی به چگونگی فکر کردیم، آنگاه هزار بهانه برای خوب زیستن پیدا می کنیم که یکی از آنها شادی است و بقول چارلی چاپلین، شادی بهترین انتقامی است که می توان از زندگی گرفت. مثل کسانی نباشیم که در جستجوی شادی و خوشبختی به دنبال توپی می دوند و وقتی به آن رسیدند آن را با لگدی از خود دور می کنند. لذا ده ها بهانه ی دیگر هست که می تواند به زندگی رنگی زیبا بدهد. مثل خندیدن، ورزش کردن، کمک به دیگران، مهربانی کردن، مسافرت رفتن، با جامعه و مردم ارتباط داشتن، گفتگو کردن، اخلاقی بودن و حرف زدن، نوشتن و ... همه اینها می تواند انسان را در مسیر مطلوب زندگی قرار دهد و اگرچه دنیای ما دنیای پر از جدال و های و هوی است، اما بیا تا می توانی در آهنگهای متنوع این هستی، زیبا برقص و دیگران را شاد کن و خود در رضایت نسبی درون با امید، آرامش و عشق، گذران زندگی کن. زیرا گریزی غیر از انتخاب های خوب نیست که گاهی می توان اختیار خود را تسلیم عشق کرد و در کنار آن با عقل زیست.