پائيز آمد پائيز رفت


یادداشت |

مهدي سيف حسيني

فصل پائيز چون ديگر فصول در چرخش تغيير زمان سالهاست که مي آيد و مي رود و با آمدن پائيز زمين و طبيعت و جنگل رنگي ديگر به خود مي گيرد. پائيز فصل رند و پرهيجاني است که هنگام آمدنش عشوه و ناز ديگر شدن بسياري دارد، آنگونه که ما گرگاني ها فصل پائيز را پائيز هزار رنگ نام گذاشته بوديم و در آبان ماه هر سال از طرف شهرداري در جنگل النگ دره جشني متنوع برگزار مي شد. اما امسال اگرچه پائيز آمد، اما آن گونه گونگي و هزار رنگي تا امروز که به نيمه آذر ماه مي رسيم، هنوز جنگل رنگ بخود نگرفته و آن هزار رنگي از طبيعت گريخته و رفته است. آري اين پائيز رفته، حالا چرا؟ اين را بايد دانشمندان علوم طبيعي بگويند. اين را بايد کارشناسان محيط زيست و نگاهبانان منابع طبيعي بگويند که راستي چرا آن پائيز هزار رنگ هنوز درختانش سبز هستند و آفتاب گرماي 25 درجه دارد و از باران خبري نيست. راستي بر طبيعت چه رفته و مي رود که پائيز ديگر آن پائيزي نيست که در ادبيات ما بسيار از آن ياد شده است. بيشترين فصلي که به آن پرداخته اند، پائيز است. شاعران و نويسندگان از جلوه هاي پائيز از ناز و غمزه آن، از رنگ و کرشمه آن، از برگ هاي زرد آن که در زير درختان فرشي پر از رنگ پهن مي کرد، گفته اند و سروده اند که (پائيزه- پائيزه- برگ درختان مي ريزه- مهتاب پائيزي چه زيباست) يا اينکه (کاشک چون پائيز بودم- کاشک چون پائيز خاموش ملال انگيز بود) يا (پائيز آمد که لابلاي درختان از تراوش باران- لانه کرده کبوتر و ...) و چه کتاب ها که در وصف پائيز نوشته اند و مهدي اخوان نام کتاب شعري از خود را پائيز در زندان گذاشته يا نويسنده اي که نام کتاب خود را بر پلکان پائيز نهاده و بسيار نوشته ها و کتب ديگر که اهل نظر خود خوب مي دانند. اميد اينکه آن پائيز رفته باز گردد و طبيعت رنگ واقعي خود را بگيرد و فصول چرخش خود را انجام دهند و مسئولان نيز که در اين شرايط وظيفه اي دارند، به مسئوليت خود عنايت کنند تا هم طبيعت کار خود را انجام دهد و هم دوستداران طبيعت از تغيير و تحول و زيبايي آن لذت ببرند.