نگاهي انتقادي به عملکرد نماينده گنبد در مجلس - انتخابات و ديگر هيچ!


سیاسی |

جلال سيدي _  انتخابات فراروي مجلس، صرف نظر از تمامي اما و اگر وچرا و مگرهاي مطرح پيرامونش در راه است. صرف نظر که ميگويم منظورم اين نيست که اين موضوعات کم اهميت هستند، وليکن بررسي جدي و علي حده يي مي طلبد که در قالب اين مطلب نمي گنجد. بحث فلسفهء دموکراسي و ابزارهاي مرتبط و منتزع از آن چه در ايران و چه در جهان، چه در عصرجديد، چه دوران قديم پيشينه يي تاريخي از عصر افلاطون به اين سو دارند که معتقد بود اصولا دموکراسي و انتخاب نمايندگان چنانچه متکي به کميت راي دهندگان که طبعا اقشار فاقد آموزش و درايت جامعه به لحاظ کثرت راي نسبت به قشر تحصيلکرده واليت دست بالا را دارند، عملا سپردن مقدرات جامعه به دست عوام است. به همين جهت نيز در بسياري کشورها سيستم دو مجلسي عوام و خواص و يا کنگره وسنا براي اعمال نظر دو قشر عوام واليت جامعه در موضوع قانونگذاري تاسيس شده اند تا در برگيرنده طيف وسيعتري از جامعه براي مشارکت در حاکميت باشند. از طرفي در همين سيستم تک مجلسي موجود نيز نحوهء اعمال ارادهء نهادهاي نظارتي در تنگ تر کردن حلقهء انتخاب نامزدهاي دلخواه راي دهندگان بطوري که اشخاصي که ابتدا مورد انتخاب نهادهاي نظارتي و متولي تعيين صلاحيت قرارگرفته اند در سبد گزينه هاي فراروي مردم قرار مي گيرند باعث پيش آمدن سوالات عديده يي مي شود که بررسي آن در مجال اين مقال نيست. ازهمين روجهت اجتناب از ورود به آن مقولهء پر حرف و حديث، مطلب حاضر را در حوزه و محدودهء محلي جغرافياي استان گلستان و بطور اخص شهرستان گنبدکاووس پيش مي بريم. انتخابات محلي در استان گلستان که قسمت عمدهء آن را ترکمن صحرا تشکيل مي دهد به لحاظ تفاوت انگيزه هاي مشارکت عمومي با ساير نقاط فاقد تنوع اتنيکي يا قوميتي، بسيار حايز اهميت و شايان توجه است. متاسفانه تنوع قوميتي غير طبيعي موجود که ميتوانست بعنوان غناي فرهنگي فرصتي جهت اجماع ايده هاي متفاوت فراهم کند، به جهت سياستهاي تبعيض آميز عمدتا مذهبي باعث ايجاد رقابت قومي در موسم انتخابات و تبديل فرصت به تهديد مي شود. لذا هر قومي حق خود ميداند که بدون در اولويت قراردادن شايستگي ها و لياقت ها، هويت قومي راي گيرندگان را ارجح دانسته و با مد نظر قراردادن آن، نماينده يي را بعنوان نمايندهء خود به پارلمان بفرستد. در حاليکه مي داند قانونا نماينده  منتخب قرار نيست به عنوان نماينده يک قوم در مجلس ايفاي نقش کند و بلکه بعنوان نماينده کل ساکنين يک منطقه وحتي کل ملت ايران قرار است انجام وظيفه کند. گاهي بنظر مي رسد تقسيم بندي هاي سياسي و تعيين حوزه هاي انتخاباتي توسط دولت به نحوي آرايه بندي شده اند تا مانع از انتخاب اکثريت نمايندگان استان توسط اهالي بومي ترکمن گردد. اين معضل درحوزهء آق قلا به خوبي خودنمايي مي کند. بسياري از روستاهاي ترکمن نشين به شهرستان علي آباد متصل شده اند. همچنين بنظر مي رسد مشابه اين معضل در بندرترکمن،کلاله و گنبد نيز خودنمايي مي کند، هرچند طبيعي است که دولت هيچگاه چنين ادعايي را قبول نکند. چنانچه دولت براي شهرستاني مثل گنبد با تساهل يا رفع موانع دو سهميه نماينده مجلس در نظر مي گرفت، شايد از شدت وحدت قوميتگرايي در انتخابات کاسته مي شد. زيرا در آن هنگام تعامل و توافق بين طيف هاي قوميتي جهت اکتفا به يک نماينده براي هرطيف عمده موجب مي شد که فراغت از دغدغه هاي قوميتي باعث در اولويت قرار گرفتن فاکتور شايستگي و لياقت نامزدها از منظر راي دهندگان شود. معظلي که تاکنون توسط هيچ نماينده يي در هيچ دوره يي به جديت جهت رفع آن صرف اهتمام نشده است. ترکمنها با سابقهء سلحشوريهاي تاريخي منتج به تاسيس امپراطوريهاي عظيمي چون سلجوقيان وعثماني وحاکميت بر قسمت هاي وسيعي از خاورميانه و ايران تحت عنوان سلسله هاي حکمراني عديده يي از غزنويان تا صفويان و قاجار که بيش از هشتصد سال از تاريخ اين کشور را شامل مي شود امروز حتي براي منسب استانداري هم لايق شناخته نمي شوند. علي ايحال بي حمل هيچ ادعايي از مسالمت جو ترين و پر استعدادترين اقوام ايراني هستند که بنظر نمي رسد دولت بطور شايسته، قدر آنها را دانسته باشد. اسفبار است بعد از چهل وچهارسال امروز بالاترين جايگاهي که يک ترکمن مي تواند در آن به کشورش خدمت کند را همين مجلس با همين کيفيت ببيند و براي داشتن نماينده يي در آن مجبور باشد قيد جزيياتي مانند شايسته سالاري را به قيمت توفيق در کلياتي چون فرستادن يک نماينده ترکمن با هرجان کندني، بزند وعطاي فردايش را به لقاي امروزش ببخشد. اين وضعيت دراماتيک و اندوهبار تجسم ضرب المثل کسي است که اهميت اين که آنچه براي غرق نشدن بدان مي چسبد ممکن است دم مار باشد، برايش رنگ باخته است! از مجراي همين استيصال مردم است که عده يي با ترسيم خط وخالي خوش بر سيماي نه چندان زيباي خود، فرصت نفوذ مي يابند و آب را تا مي توانند گل آلود مي کنند تا بتوانند ماهي مرادشان را از تز "هرکه ميخواهد باشد باشد، فقط خودي باشد!" بگيرند. کساني ميدان داري ميکنند که فصل انتخابات را به فصل اختلافات بدل کرده اند. مقصر اين وضع کيست؟ حکومت؟مردم؟يا کانديداها و اعوان و انصارشان؟ بنظرمن همه سهمي از تقصير دارند. نتيجه و محصول اين روند چيست؟ مجلسي متشکل از نمايندگاني ناکارآمد که مجلس را از در راس امور بودن انداخته است به قعر امور! نه توان و نه انگيزهء طرح و تصويب قوانين بروز، کارآمد و به نفع منافع ملي دارد و نه قدرت و دغدغهء نظارت برحسن اجراي قوانين را دارد. مجلسي که سالهاست شاهد درجا زدن آن به نفع عقب ماندگي قوانين موجود از نيازهاي مبرم جامعهء کنوني هستيم. نگاهي به عملکرد نماينده کنوني گنبد که يک نمونهء تيپيک از نمايندگان فوق الوصف مي باشد، نشان مي دهد نمايندگاني که نهادهاي نظارتي و شوراي نگهبان مردم ما را لايق آن مي دانند کم و بيش به يک اندازه کم بضاعت اند. زيرا گزينه هاي نهاده شده پيش روي مردم همگي تقريبا به يک اندازه "کبريت بي خطر" اند! در دوره کانديداتوري شان شعارهاي آتشين فراوان مي دهند، اما در دوره نمايندگي شان به اندازهء چراغ نفتي هم قادر به روشن کردن مسيرتوسعهء منطقه نيستند. بزرگترين دغدغه شان اينست که" آهسته بروند و آهسته بيايند مبادا نهاد نظارتي در دوره بعد شاخشان بزند!". هزينه معنوي تاييد شدن و هزينه مادي انتخاب شدن آنقدر زياد است که چهار سال هم براي پرداخت قسط به وام پردازانشان کم مي آيد به همين خاطر آرزو دارند چهارسال بعد را هم در همين جايگاه بتوانند برخوان نعمت وسر سفرهء بيت المال بنشينند و اين بار با تکيه برتجربهء دور قبل از رانتهاي موجود بيشتري بهره مند گردند. نامه هاي سرگشادهء امثال نگارنده کوچکترين خللي برعزم جزم آنها براي " به فراموشي سپردن وعده هايشان" وارد نمي کند. تنها باعث ميشود دهها فرسخ از امثال نگارنده فاصله بيشتري بگيرند و راهشان را کج تر از گذشته کنند. آدمهايي که تاکنون براي دفاع از مردم هزينه نداده اند و سرشان توي کارو کاسبي شان بوده و به همين خاطر هم حساسيتي رويشان ازطرف نهادهاي نظارتي ايجاد نشده و برعکس اشخاصي که بخاطر فعاليتهاي اجتماعي وسياسي اشان هميشه از طرف نهادهاي موصوف "مغضوب عليهم" هستند و مهر "عدم احراز صلاحيت " ميخورند، اين افراد بخاطر انفعال مزمن ما قبل انتخابات شان مهر" عدم احراز عدم صلاحيت!" ميخورند. حفظ چهار بيت شعر حماسي، کسب چهارمورد اسپانسر مالي، کشف چهار نفر اسپانسر معنوي، اخذ چهار بار شرکت در مجلس ترحيم، صرف چهار فقره شرکت در مجلس عروسي، بهمراه عکس و تفصيلات با داماد يا صاحب مجلس، انتساب به چهار تيره و چهار طايفه، بعضا چهار بار رد صلاحيت درخشان ترين فرازهاي رزومه ي اين "صالحين انتخابات" است که باعث ميشود اين طور آدم ها بختي براي اجارهء چهارسال کرسي نمايندگي پيدا کنند! شهروندي  که هنوز آنقدر به آگاهي اجتماعي انتخاباتي و صلاحيت سياسي راي دادن نرسيده باشند اصلا چه مي دانند مسوليت راي دادن چيست تا بتوانند بفهمند اين راي که مي دهند راي به نقشهء راه آيندهء خودشان و فرزندانشان و شهرشان هست يانه؟ مردمي که برايشان ميزان سواد سياسي و اجتماعي و توانايي و درايت و شهامت و صداقت و دانش و بينش و بلوغ فکري و اخلاقي و تاثيرگذاري و ارجحيت طرف مهم نباشد. مردمي که بجاي طرح سوال "انتخاب اين آدم چقدر براي جامعه فايده دارد"، به پاسخ سوال "انتخاب اين آدم چقدر براي من فايده دارد"؟ بينديشند. يا اين که انگار گوشت قرباني يا غنيمت جنگي تقسيم مي کنند از روي سخاوت يا ترحم بگويند"بگذار چهار سال هم اين بخورد!" و ندانند دارند چهار سال آيندهء جامعه و فرزندانشان را به خورد اين" تاجران فرصت " مي دهند، آيا لايق خوشبختي خواهند بود؟ وجود عنصر جهل اجتماعي و سياسي در عوام که بخش غالب جامعهء آماري راي دهنده را تشکيل مي دهند باعث مي شود اين افراد به راحتي متوسل به عوام فريبي بشوند. اينطور افراد که قادر به ارايه و انشاء يک تجزيه و تحليل و برنامهء مدون براي معضلات جامعه نيستند، توانايي سخنراني في البداهه در مجلس ندارند، براي اين که به قدرت برسند حاضرند روح خود را مانند دکتر فاستوس در آراء کسب قدرت بفروشند،وعده هاي بي پشتوانهء عملي و اجرايي به حراج مي گذارند، وامداري به سرمايه گذاران انتخاباتي برايشان هيچ معذوريت اخلاقي ندارد، هنرشان سوء استفاده از ضعف و ناخودآگاهي مردم است و ازقلم تفرقه ء طايفه يي بين مردم نقش پلي براي پيروزي ترسيم مي کنند، به تفرقه بين ملت دامن مي زنند تا از اين نمد تفرقه کلاهي براي خود بسازند بدون هيچ عذاب وجداني از بابت اين خيانتشان به همبستگي مردم، اينها نميتوانند شيفتهء خدمت باشند، يا تشنهء قدرت اند يا بعد از رسيدن به قدرت بعلت ضعف کاراکتر ويا عدم ظرفيت، به تشنگان قدرت بدل مي شوند. مردم هرچند کمي دير اما بالاخره با تجربه اين را درک ميکنند. احتمالا علت اصلي اين که معمولا دو دوره پشت سر هم يکي را به وصال قدرت نمي رسانند همين است. آزموده را باز نمي آزمايند. در مورد نماينده فعلي گنبد هم هرچند ميخواستم نقد مفصل تري درخصوص "عمل نکرد" چهارساله اش بنويسم، اما ديدم ارزشش را ندارد. مشت نمونهء خروار است و هرکس دونامهء سرگشادهء نگارنده در سه سال واندي پيش که مي توانست به مثابه مانيفستي براي ايشان مفيد باشد را بازخواني کند مي تواند دريابد کدام يک از بندهاي آن نامه هاي سرگشاده مورد توجه و پيگيري جدي ايشان قرار گرفته است. آن نامه هاي سرگشاده براي چنين روزي نوشته شدند. البته اگر از خود ايشان سوال شود با استعانت از آموزهء "گوبلزي" که در سال اول مدعي کارکردي معادل چهار سال! شده اند،احتمالا ادعاي دستاوردهاي شانزده ساله در چهار سال از طرف ايشان بعيد نخواهد بود. اما قضاوت حق مردم است. بگذاريد به حرمت دوستي ديرينه اي که ميان ما هست، به تشريح جزييات نپردازم، زيرا خاصيت " قدرت مفرط براي شخص بدون ظرفيت" کينه جويي از منتقداست.

 

 

دکتراي روابط بين الملل