يلدا
یادداشت |
مهدي سيف حسيني
اپوشه، ديو تاريکي، آرام آرام ناپديد مي شود و اهورا با تلاش بسيار از پس تيرگي ابرها خود مي نماياند. وقتي تاريکي کاهش مي يابد، مردمان از رخوت و کسالت و خانه نشيني به در مي آيند و خود را براي استقبال از زايش خورشيد و روشني و درازي زمان حرکت آماده مي نمايند. اين است که يلدا شکل مي گيرد و برايش سور مي دهند. زيرا، هنگامي که درازي شب و تاريکي، بي حوصلگي، خانه نشيني و بيماري افزايش مي يابد، اما وقتي درازي روز فرا مي رسد، کار، تلاش و فعاليت آغاز مي شود. و نور، اين واژه مقدس تمام تاريخ دراز دامن مي شود. سرما و سردي و يخ بندان در زير تابش نور فروزان آب مي شوند و حرکت براي توليد و کشت و زرع و آمايش و آمادگي زمين براي کاشت مهيا مي گردد و گياهان و درختان با تابش نور فراوان به جنبش مي آيند. از زير خاک سر بر مي آورند و تلاش بر رشد دارند و براستي در زمان نور، زمين و همه جنبندگان از گياه و حيوان و انسان، از يک خواب دراز زمستاني با کوفتن مشت به سينه و کشيدن يک خميازه طولاني از غارنشيني خارج مي شوند و زندگي ديگري و سال ديگري و زمان ديگري را براي زيستن شروع مي کنند. و اينچنين مي شود که يلدا شکل مي گيرد. شب دراز مي رود و روز دراز مي آيد و در اين شب هست که سور دادن براي زمينيان ارزش مي شود و براي چنين شبي از سمبل هاي گوناگون استفاده مي شود. از انار که نماد خورشيد است و هندوانه که نماد برکت، آجيل و خشکبار که شب چره است و ديگر ميوه ها و ... که بر سفره چيده مي شود تا از آن بهره برند و جشن بگيرند و شادي کنند، که يلدا است، که شب زايش خورشيد است. و اين گونه است که جشن هاي آئيني در زمان هاي گوناگون به درازناي تاريخ براي مردم اين سرزمين جاودانه مي شود و مي ماند. زيرا که در درون خود بار غني از ارزشهاي زيستي و معنوي و انساني را دارد و هرگونه تلاش که براي از بين بردن اين جشن ها تاکنون شده، بي حاصل بود و نتوانسته مردمان اين سرزمين را نسبت به برگزاري آن جشن ها بي اعتنا و بي علاقه نمايد. شب يلدا در پيش است، شادي اين جشن بر شما ارزاني باد.