باران شب جمعه
یاددداشت اول |
با مسوولیت سردبیر
شب جمعه در بخش هایی از گلستان آسمان بارید، اما از طراوت و شادابی در آن خبری نبود، گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت اما گرد و غبار برخاسته از بی تدبیری و بی توجهی سالهای طولانی گلویش را خراش می داد و به ناچار برای ما به جای شادابی و تازگی ،گل و خاک به همراه می آورد و گویی به لحنی صریح به ما یادآوری می کرد که دوران بی توجهی تان را به آب و خاک و جنگل کنار بگذارید و کمی بنده خوب خدا باشید و به موجودات دیگر و به طبیعت لطمه نزنید، درختان را در هم نشکنید، خاک را تخریب نکنید و اینقدر آبهای زیر زمینی را برای زندگی روزمره اتان مصرف نکنید. باران شب جمعه به ما می گفت شما ای انسانهایی که سالها در این دیار زندگی کرده اید، سبک زندگیتان را تغییر دهید، حرص را کنار بگذارید و منابع تجدید ناپذیر را حراست کنید، آب دیگر باز نمی گردد، خاک سالهای سال خواهد کشید و جنگل میراث سالهای آغازین زندگی در کره زمین در سرزمین شماست، قدردان باشید و مراقب این لطفهای آشکار خداوندی باشید. باران شب جمعه به ما گفت شما انسانهایی که به جای کاشتن درخت، شکستید، به جای غرس، از ریشه در آوردید و هر روز به بهانه ای، طبیعت را تخریب کردید، بدانید دیگر چندان وقت ندارید، چشمتان را بازکنید، مادر طبیعت از شما عصبانی است، وقتی دریاچه ارومیه را با زدن چاهها و سدها خشک کردید دیگر باران هم بر آن نمی بارد، تا بفهمید و از آن عبرت بگیرید هر چند چه کمند عبرت گیرندگان. اما بدانید، خیلی دور نخواهد بود، اگر بی توجهی هایتان به دریا، خاک، آب، جنگل و مرتع استمرار یابد بر شما هم همان بلا نازل خواهد شد که بر آن دیار و آسمان اخم خواهد کرد و با شما قهر خواهد شد و برای فرزندانتان سرزمین سوخته خواهد ماند، پس قدر مواهب الهی را بدانید و با طبیعت دوستی کنید.