قدرت‌های موقّتی در رقابت‌های انتخاباتی


یادداشت |

عباس فرهادی

 

الف)میرِ نوروزی:

رسمی کهن بوده در جشن‌های نوروز که از نخستین چهارشنبه‌ی سال نو تا چند روز اصولاً افرادی را در مناطقِ مختلف به عنوان شاه یا امیرِ موقّت برای خنده انتخاب می‌کردند؛ این شخصیت‌های کمدی حتی وزرا و زیرمجموعه‌ای داشتند که بتوانند حکم برانند و آنقدر باید نقشِ خود را جدی می‌گرفتند که حتی حقّ لبخند را هم نداشتند و البته بزرگانِ شهر برای ایشان در حدّی هم امکانات فراهم می‌کردند و امور شهری را در اختیارشان می‌گذاشتند و فرمان‌های آنها را هم اجرا می‌کردند.

حافظ با کنایه و تلمیح می‌سُراید:

سخن در پرده می‌گویم، چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حُکمِ میرِ نوروزی

خلاصه این امارتِ بَدَلی، سِپَنجی و آویزانِ حاکمِ اصلی به پایان می‌رسید و همه‌ی خُرده ‌فرمایش‌های جناب آقای میرِ نوروزی هم کنسل می‌شد، تازه سالِ بعدی هم ممکن بود طنّازی دیگر برای این نقشِ عاریتی انتخاب شود.

ب)میرهای سیاسی:

سیاست، خاصیتی دارد که می‌تواند تحتِ شرایطی به شهروندانش قدرت بدهد و حالا چه آنها شایسته باشند یا نباشند؛ چه با زحمتِ خود و جمع به این جایگاه رسیده باشند یا با فرصت‌های خاصی که گاهی همراه با شانس و یا با دماگوژی پیش آمده باشد؛ خیلی وقت‌ها در جهان پیش آمده که  نه گفتن با اعتراض به عملکردِِ رَجُلی به شکل موجِ مکزیکی تبدیل شده به بله گفتن به یک رَجُلِ ضعیف‌تر؛ تا جایی که خودش هم تا چند ماه قبل تصورش را نمی‌کرد به این جایگاه برسد ‌و چنان دچار توّهمِ قدرت می‌شود که این ارتقا را نه تنها مدیونِ جمع نمی‌داند بلکه حقّ و شایستگیِ خودش می‌پندارد تا جایی که هر مشاوره‌ای را دخالت در کارش تفسیر می‌کند و چه بسا یارانِ نخبه را با چاپلوسانِ پخمه جابه‌جا کند و حتی منتقدان و معترضان را به شکل‌های مختلف با فشارِ حدّاکثریِ حالا مستقیم یا توسطِ نیروهای نیابتی از سرِ راهش بردارد.

 

ج)میرهای انتخاباتی:

ایام انتخابات‌ بخاطرِ رقابتِ کاندیداها فضای سیاست به شکلِ جالبی عوض می‌شود، همه مهربان می‌شوند، راحت می‌توان رجال را پیدا کرد، کشف و اثباتِ خویشاوندی بالا می‌گیرد و نیز هرشب به جمع‌های حقیقی یا مجازی با احترام دعوت می‌شوی. البته فعالانی همواره برای پیشرفتِ منطقه و زادگاهشان تلاش می‌کنند و از هرچی که دارند، بدون چشمداشتی قطعاً مایه می‌گذارند؛ آخرش هم تا چهارسال بعد کنار گذاشته می‌شوند؛ اما معدودی هم هستند که با روشِ همیشگیِ فرصت‌طلبی و کمترین هزینه تلاش می‌کنند، خودی نشان بدهند که همه‌ی ما مصداق‌هایی سراغ داریم؛ به‌ویژه به لطفِ دنیای مجازی و رسانه‌های اجتماعی کار بر این اپورتونیست‌ها ساده هم شده، چون فرصت‌طلبی درگذشته به شکل سنتی انجام می‌شد؛ مثلاً در سایه کمین کردن و دو روزِ آخر انتخابات که نتیجه را می‌توان حدس زد، فقط در جلساتِ پرشورِ کاندیدایی دیده شدن، یا جمعی را دورِ هم آوردن و تظاهر به اینکه من سرپل و واسطه‌ی اصلیِ این گروهِ نسبی و سببی با رجال هستم؛ البته کاندیداها و رجالِ محترم هم اصولاً می‌دانند که اینها شوآف‌های انتخاباتی است ولی به روی خودشان نمی‌آورند که سیاهی‌لشکرها گاهی چشم‌نواز هستند. امروزه به لطفِ اینترنت و گروه‌های مجازی کار راحت‌تر هم شده، بخصوص اگر از قبل مدیون کاندیدای محترم و رجالِ در قدرت هم باشی، مثلاً: به‌جای فعالیت قلمی و قدمیِ درست و هزینه کردن از خود می‌توانی گوشه‌ای سایلنت در همین گروه‌ها خلوت کنی و با پارازیت روی فعالیتِ قلم و قدمِ دیگران خودی نشان بدهی و ارباب‌هایت را خشنود نمودی که در کارِ فعالانِ واقعی اخلال ایجاد کردی و آن پدرخوانده‌ها هم با نگاه و لبخندِ رضایتشان به تو بگویند که اشتغال، وام، حواله، موقعیت و حتی رفاقتم حلالت باشد. یادم است جمعی از دوستان در شهری برای کاندیدایی کارِ نمایشیِ تبلیغاتی انجام می‌دادند که قرابتی با ایشان نداشتند و حتی بعید می‌دانستند که پیروزِ انتخابات بشود. وقتی علت را از آنها پرسیدم، گفتند که این کاندیدای محترم در واقع رئیسِ اداره‌ی ما بوده و اگر رای نیاورد به پُستِ قبلی برمی‌گردد و تازه شکستش بهتر هم است، چون ما در محیطِ کاری به حمایت و ارتقای پُست نیازش داریم، پس کاندیدای در قدرت تضمینِ بیشتری و سودِ زودبازدهی دارد تا وعده‌ی سرِ خرمن. حالا نوعِ جالبِ دیگری با حجمِ بالایی رشد کرده که افرادی به شکلِ هرمی هم وابسته‌ی وابسته می‌شوند و در درجه‌ی اول قصدشان این است که مثل میرِ نوروزی تا مدتی هرچند کوتاه در ایام انتخابات دیده شوند و از کل‌کل کردن در جمع‌ها مثل سوفیست‌های عصرِ کهن لذت ببرند. البته گاهی مرز بین سفسطه و فلسفه چنان باریک و تاریک می‌شود که تشخیص راه از بیراهه‌ها نورِ بصیرت و معرفت می‌خواهد.