نقد و بررسي سريال مردي در قلعه بلند the man in the high castle
نقد |
دکتر حسين ميقاني
بيش از هفتاد سال از بزرگترين و خونين ترين جنگ در تاريخ بشريت مي گذرد و در اين مدت مطالب بسياري در مورد جنگ جهاني دوم گفته شده، در سينما و تلويزيون در مورد اين موضوع فيلم هاي بسياري ساخته شده و هنوز هم ساخته مي شود. به جرئت مي توان گفت جنگ جهاني دوم به قدري عظيم بوده که هنوز با گذشت هفتاد سال سينماگران موضوعي در مورد آن پيدا کرده و آن را تبديل به يک فيلم مي کنند. تمامي تم هاي ساخته شده به نوعي به روايت کلاسيک در مورد اين جنگ ختم شده است يعني کشورهاي اصلي درگير در اين جنگ با اينکه هر کدام با برداشتي متفاوت به اين جنگ نگريسته اند اما کليت موضوع بيانگر همان واقعيت اصلي جنگ جهاني دوم مي باشد، يعني پيروزي چشمگير ابتدايي متحدين با محوريت آلمان، ايتاليا و ژاپن و در نهايت پيروزي تمام کننده متفقين با محوريت انگلستان، شوروي، فرانسه و ايالات متحده آمريکا.آلمان ها در فيلم هاي خود معمولا تصويري فريب خورده و تا حدودي قهرمان از خود نشان مي دهند که توسط رهبران خود ابتدا برانگيخته مي شوند ولي توسط همان رهبران محکوم به شکستي وحشتناک و غمبار مي شوند و بلايي که خود سر بقيه ملتها آورده بودند، بسيار بدتر از آن سر خود آنها مي آيد. نمونه بسيار خوب آن مي توان به فيلم سقوط محصول سال 2004 اشاره کرد که هيتلر به عنوان پيشوا حتي در آخرين لحظات جنگ که شکست خورده و برلين توسط نيروهاي متفق محاصره شده است هنوز دست از بلندپروازي هاي خود برنداشته و هر لحظه نقشه اي طرح مي کند و دستوري مي دهد اما فرماندهانش کاملا اميد خود را از دست داده اند و شکست را پذيرفته اند. تصويري که انگليسي ها از خود نمايش مي دهند معمولا با عنوان محور مقاومت در مقابل آلمان و کشوري که آلمان قصد تسويه حساب شخصي با آن را دارد و در همه جبهه ها چه در خشکي، دريا و آسمان و چه در تکنولوژي در حال مبارزه است، مي باشد که تا حدود زيادي نيز درست مي باشد. تازه ترين محصول سينماي انگلستان فيلم بازي تقليد محصول سال 2014 مي باشد که گروهي در انگلستان به رهبري الان تورينگ رياضيدان معروف انگليسي با بازي بنديکت کامبربچ تصميم به شکست رمز ماشين رمزنگاري آلمان مي گيرند و در نهايت موفق به اين کار مي شوند و آغاز شکست هاي آلمان را رقم مي زنند. شوروي سابق که در مورد غضب شخص هيتلر قرار گرفته بود تصويري انتقام جويانه به دليل ويراني عظيمي که آلمان ها به اين کشور وارده کرده اند، نمايش مي دهد و انتقام ويراني و کشتار در شهر استالينگراد و ساير شهرهاي شوروي را در برلين از آلمان مي گيرند. و تا سال ها با تقسيم آلمان به دو قسمت شرقي و غربي و تسلط بر قسمت شرقي آلمان را تنبيه مي کنند. تازه ترين اثر سينماي روسيه فيلم استالينگراد محصول 2013 روسيه است که بيانگر يکي از بزرگترين نبردهاي جنگ جهاني دوم در شهر استالينگراد مي باشد. ژاپني ها هم تقريبا تصويري مشابه آلماني ها از خود در جنگ ارائه مي کنند اما بيشتر سعي مي کنند که قدرت طلبي شديد خود را در شرق آسيا انکار کنند و به نوعي به خاطر بمباران اتمي توسط آمريکا تصويري تراژدي وار از يک قهرمان شکست خورده از خود ارائه دهند يعني قسمتي که به کشورهاي ديگر تجاوز گسترده مي کردند را سانسور کرده و آن قسمتي که در حال شکست و دفاع از خود مي باشند نمايش مي دهند تا به نوعي به بيننده القا شود که ژاپن در واقع مظلوم واقع شده و فقط قصد دفاع از خود در برابر متجاوزان را داشته است.!
اين تصويري است که مورد پسند حاکميت ژاپن قرار مي گرفته است اما مردم ژاپن که بار سنگين اين بلندپروازي ها و قدرت طلبي ها را به دوش مي کشيدند به مانند مردم آلمان ابتدا توسط امپراطوري سيزده ساله و فرماندهان جنگ طلب برانگيخته مي شوند و سپس به شکستي وحشتناک و تسليم بي قيد و شرط محکوم مي شوند. نمونه بارز آن فيلم "نامه هايي به ايوجيما " ساخته کلينت ايستوود مي باشد که در آن سربازان ژاپني با نااميدي در حال دفاع از جزيره ايوجيما مي باشند و در وصيت نامه هاي خود به اشتباهات بزرگ خود و رهبرانشان اعتراف مي کنند. تصويري که ايتاليا و فرانسه از خود نمايش مي دهند بيشتر به عنوان نقش حاشيه اي در جنگ بوده که در واقع نيز همينطور بوده است، ايتاليا کمک چنداني از دستش براي آلمان بر نمي آمده است و بيشتر اسباب زحمت آلمان در جبهه آفريقا مي شود، فرانسه نيز در سال هاي ابتدايي جنگ در يک حمله برق آسا تقريبا توسط آلمان تصرف مي شود و تا قبل از ورود آمريکا به صحنه نبرد در اشغال مي ماند تا اينکه آمريکا با ورود به خاک فرانسه از طريق ساحل نرماندي زمينه آزادسازي دوست ديرين خود را فراهم مي کند، فيلم معروف نجات سرباز رايان ساخته استيون اسپيلبرگ کاملا به اين موضوع پرداخته است. آمريکا نيز نشان مي دهد که ابتدا قصد ورود به اين جنگ را نداشته و با اعلام بيطرفي ميخواسته به دور از خسارات اين جنگ بماند اما درخواستهاي متعدد انگلستان و فرانسه از آنها و اشتباه بزرگ آلمان در نابود کردن عمدي کشتي ها و زيردريايي ها اين کشور در اقيانوس اطلس و همينطور حمله ژاپن به بندر پيرل هاربر در ايالت تنسي باعث باز شدن پاي آمريکا به جنگ مي شود و متحدين دشمني بس تازه نفس و قوي براي خود مي تراشند و خود را بيشتر در قهقراي نابودي مي کشانند. تا به اينجا با وجود برداشت متفاوت کشورها از جنگ جهاني و نقش آنان در اين جنگ اما واقعيت تغيير نکرده است، متفقين در اين جنگ پيروز شده و متحدين شکست خورده اند اما فيليپ کِي ديک (Philip K. Dick) نويسنده آمريکايي در رمان " مردي در قلعه بلند" که به سبک "تاريخ جايگزين يا متقابل" (Alternate history ) در سال 1962 تاليف کرده است به نوعي مطرح کرده است که اگر قضيه بر عکس ميشد و متحدين پيروز جنگ مي شدند چه اتفاقي مخصوصا براي آمريکا مي افتاد؟ آيا آلمان و ژاپن مانند شوروي که آلمان را پس از جنگ به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم کرد متصرفاتشان را تقسيم مي کنند ؟ در مورد ايالات متحده اين قضيه صادق است و آمريکا به دو قسمت تبديل شده که ايالت هاي شرقي و مهم آن را آلمان و ايالت هاي غربي آن را ژاپن تحت حاکميت خود درآورده است و يک منطقه بي طرف بين اين دو کشور تعريف شده است تا مرز مشترک نداشته باشند. سريال در همين يک فصل توليد شده سعي مي کند بسيار با حوصله و پرجزئيات و آرام داستان را به پيش ببرد، تا اين واقعيت غيرقابل باور براي بيننده هضم شود که بله درست است و آلمان و ژاپن پيروز شده اند و آمريکا بين اين دو تقسيم شده است و هم اکنون در خيابان هاي شهرهاي آمريکا ژاپني بسيار ديده مي شود و آمريکا به هيبت فرهنگ ژاپني در آمده است و ژاپني ها و آلماني ها در حال تحقير آنان هستند. در نتيجه يک جبهه مقاومت در برابر اشغالگران تشکيل شده است که بسيار مرموز است و فيلم هايي توسط اين گروه دست به دست مي شود که واقعيت جنگ جهاني در آنها ضبط شده که نشان مي دهد متحدين در واقع شکست خورده اند. اينکه اين فيلم ها از کجا تهيه شده اند حتي براي اعضاي مقاومت نيز سوال بوده و آنها فقط مي دانند بايد اين فيلم ها را از گزند اشغالگران محفوظ دارند و آن را به دست مردي با نام مستعار " مردي در قلعه بلند" برسانند. اشغالگران مخصوصا آلماني ها بالطبع نسبت به اين فيلم ها حساس هستند چرا که دست آنها را رو مي کند حالا بعد از قبول اين واقعيت ما نياز به شخصيت ها و در واقع قهرماناني داريم که داستان در پي اتفاقاتي که براي آنها مي افتد حرکت کند و واقعيت هاي بيشتري در اختيار بيننده قرار گيرد. جوليانا کرين با بازي زيباي الکسا دوولوسَ، دختري معمولي است که در سان فرانسيسکو ايالت کاليفرنيا که زير نظر ژاپني هاست زندگي مي کند اما خواهرش ترودي عضو گروه مقاومت است و طي ديداري يکي از آن فيلم ها را به دست جوليانا مي رساند و خود توسط ماموران ژاپني کشته مي شود. او در پي درخواست خواهرش قبل از مرگ تصميم مي گيرد فيلم را به منطقه بيطرف برساند و آن را به يکي از اعضاي مقاومت تحويل دهد اما ژاپني ها به او شک کرده و او را تحت تعقيب قرار مي دهند اما وقتي او را نمي يابند به سراغ دوست پسر او فرانک که يهودي است مي روند تا از او حرف بکشند و خواهر و خواهرزاده هاي او را گروگان مي گيرند تا او را به حرف بياورند. زماني که فرانک تحت فشار و تهديد جان آشنايانش و لو دادن جوليانا مردد است اتفاقي که قبلا در ايستگاه اتوبوس براي جوليانا افتاده و کيف او را زن ديگري دزديده است به کمک او مي آيد و زن دستگير شده به همراه کيف جوليانا باعث مي شود ژاپني ها فکر مي کنند جوليانا بي گناه است و فرانک را آزاد مي کنند اما خواهر و فرزندان خواهر او را قبلا بنا بر درخواست آلماني ها براي اعدام يهوديان در اتاق گاز خفه مي کنند!. آلمان ها که قدرت بيشتري نسبت به ژاپني ها دارند در صدد تضعيف و نابودي رقيب هستند، وليعهد ژاپن را طي مراسمي ترور مي کنند آنها امکانات و نقشه لازم براي نابودي ژاپن را دارند چيزي که آنها از آن هراس دارند فيلم هايي است که بايد به دست مردي با نام مستعار "مردي در قلعه بلند " برسد آنها سازمان اطلاعات خود را موظف به پيدا کردن اين فيلم ها کرده اند، سازمان اطلاعات نيز يک نفوذي به داخل تشکيلات مقاومت فرستاده تا به اين فيلم ها دست پيدا کند. اين نفوذي طي اتفاقي در منطقه بيطرف با جوليانا برخورد مي کند و سعي مي کند او را فريب داده و تحت نظر بگيرد و اطلاعاتش را به مافوقش در سازمان اطلاعات آلمان در ميان بگذارد. فضاي تيره و تار ابري و تعليقي که در بطن سريال وجود دارد به زيبايي در سريال به کمک داستان مي آيد و بي رحمي و ديکتاتوري که اشغالگران بوجود آورده اند را به تصوير مي کشد که مشابه اين فضاسازي در فيلم "کودک 44" با بازي عالي تام هاردي ميبينيم که ديکتاتوري استاليني در شوروي سابق در دوران جنگ سرد به زيبايي به تصوير کشيده شده است. سريال همينطور که جلو مي رود از واقعيت هاي جديدي پرده برميدارد اما راز اصلي و بزرگ سريال همچنان محفوظ مانده است، اينکه چطور ممکن است طرفي که در جنگ شکست خورده به يکباره پيروز جنگ شده و چطور آمريکايي ها به ياد نمي آورند که چه اتفاقي افتاده و همه حتي سربازان نيز اتفاق نظر دارند که در جنگ شکست خورده اند! همچنين در اواخر فصل اول قلعه اي بزرگ بر فراز تپه اي سرسبز نشان داده مي شود که به اين واقعيت گمانه مي زند مردي در قلعه بلند در واقع کسي نيست جز شخص آدولف هيتلر و اوست که اين فيلم ها را مي خواهد تماشا کند . چيزي که مشخص است شبکه آمازون به عنوان سازنده اين سريال که تبليغات جنجال برانگيزي نيز براي معرفي آن به کار برده بود ( به وسيله پوستر صليب شکسته نازي ها که بر پرچم آمريکا نقش بسته ) سعي دارد سرمايه گذاري زيادي روي اين سريال داشته باشد و داستان را آرام ولي پرکشش و جذاب روايت کند. بازي خوب و باور پذير بازيگران به خصوص الکسا دوولوس تاثير زيادي بر زيبايي اين سريال داشته است. داستان سريال با اينکه کند و پر ابهام جلو مي رود اما سعي مي کند بيننده را منتظر اتفاقات بعدي نگه دارد و به او القا کند هنوز او چيزي نديده و اصل داستان باقي مانده است و در اين راه کاملا موفق عمل کرده است. سريال مردي در قلعه بلند در صورتي که روند صعودي خود را در ارايه داستان ادامه دهد، مطمئنا به يکي از بهترين سريال هاي تلويزيوني تبديل خواهد شد که داستاني کاملا جذاب و متفاوت در قالبي کاملا مناسب روايت مي کند.
عضو هيات علمي دانشگاه گلستان