خاطره اي از خانم گلدسته
یادداشت |
داستان يک تصوير
ابوالفضل نسايي ـ آن شب انصار حزب الله گرگان براي برهم زدن سخنراني شمس الواعظين وارد مسجد شده بودند. جمعيتشان با شرکت کنندگان در مراسم يکي بود، لابه لاي سخنراني او شعار ميدادند و سعي داشتند مراسم را برهم بزنند. شمس که به دعوت اهالي مطبوعات گلستان که در اوايل دهه هشتاد در يکي از مسجدهاي شهر گرگان در حال سخنراني بود، فضا را ملتهب ديد. انگار کسي جرات مواجهه با آنها را نداشت. ناگهان فريادهاي خانم رحماني (گلدسته) بلند شد. نيروهاي خودسر که انتظار اين را نداشتند که يک زن مقابل آنها بياستد؛ خشمگين شدند. قابل ذکر آنکه جلسه در نهايت به زد و خورد فيزيکي منجر شد. نرگس رحماني (گلدسته) از ميان ما رفت، او شخصيتي چند وجهي داشت. فعاليت براي محيط زيست، تلاش براي نهادهاي مدني، کار، براي کسب روزي با خياطي و راه اندازي کارگاهي براي توليد، تلاش در حوزه سياست و کوشش براي توسعه سياسي از فعاليتهاي مهم او در شهر گرگان بود .او بي گمان در ميان زنان امروز ايران زمين يک زن قابل احترام و
فرهيخته بود.
يادش گرامي روحش شاد