ميراث گلدسته
یادداشت |
دکترغلامحسن مبيني
خبر درگذشت مرحومه نرگس رحماني مشهور به گلدسته، تلخ و دردناکبود. نبودش اينک در روزگار تفرد، بيش تر احساس مي شود وباورش سخت و درکش سخت تر. ميراث معنوي او از همان اوان جواني در جامعه و با مسوليت پذيري اجتماعي و فرهنگي و مدني و سياسي در هم آميخت، اگر چه در اواخر عمر، با درد جسماني، کنشگري در سايه را تجربه کرد و جان بيقرار او را، کابوس تابوت مرگ، در آغوش گرفت اما ميراث معنوي او امروز، به وجودش و حضورش در جمع و جمعيت خلاصه مي شد. شخصيت ممتازي که نامش در متن جامعه گلستان، خوش درخشيد و بدرقه باشکوه و سيل پيام هاي تسليت شخصيت هاي ملي و استاني، يادش را در بوستان جامعه مدني جاودانه ساخت. بانويي انقلابي که در عصر انقلاب و در اوايل دهه 60 در فضاي سياسي و فرهنگي شهر، شهره شد و چون چريکي مبارز در پشت جبهه جنگ، در بسيج تدارکات و پشتيباني جنگ مجاهدت مي کرد و بعدها در اواسط دهه 70 تا اواخر دهه 90، با توسعه فعاليت هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي در سطح منطقه و کشور نامور شد. کنشگري فعال در سياست و مدنيت بود که از فعاليت در بسيج محلات و کانون حزب الله به مجمع اصلاحات کوچيد و پيوسته بر اصول اصلاح طلبي وفادار ماند و تا پايان عمر بر مدار اصلاحات، و اعتدال، سياست ورزي کرد. حزب (مجمع زنان مسلمان نوانديش، )آخرين حزبي بود که با نام او در گلستان درخشيد اگرچه نهاد نا آرام او در ايستگاه سياست متوقف نماند و با تمام وجود در "گرد شهر" مي گشت، تا به سهم خود، گره از کار فروبسته مردم بگشايد. در اين اواخر عمر، زمانه ،(زمان )جوان او را که شاعري ملي و حماسي و آييني بود از او گرفت و داغ (زمان)، زمانه را بر او سخت تر کرد اما او تسليم مصيبت روزگار نشد و بر مدار زندگي استوار ماند. به نيکي بياد دارم که در دوران مسوليت ام در استانداري گلستان هرگاه دعوتي از احزاب و تشکلهاي مدني و سياسي استان بود با تمام وجود و با شور و شعور در جلسات، شرکت مي کرد، نقد مي کرد و نقد مي شنيد و حتي دعوت دوستان رقيب خود را به قصد پيشبرد منافع استان به گرمي مي پذيرفت. از گلستان تا تهران، موضوع خليج گرگان، جزيره آشوراده و پتروشيمي گلستان ،محيط زيست و توسعه استان، دغدغه او بود و با تني رنجور رنج سفر و عزم سفر مي کرد تا خدمت به جامعه کند. بيشک فقدان او، اندوه و خسراني بزرگ براي جامعه مدني، احزاب و تشکلها و مهمتر از همه بانوان کنشگر گلستان، سنگين خواهد بود. بانويي نمونه که از طاغوت "من "به ياقوت " ما" رسيد و در نگين ديگران" خلاصه شد. خدايش رحمت کناد و بيامرزاد، يادش گرامي و راهش پر رهرو باد ..
مدرس دانشگاه