شهر بي دروغ شهربي نقاب
یاددداشت اول |
■ بامسووليت سردبير
همه ي مشکلات از نقاب شروع مي شود، از اينکه انسانها مي خواهند چهره اي از خود نشان دهند که آن چهره واقعي آنها نيست، دروغگويند، مي خواهند راستگو نمايان شوند، رياکارند، مي خواهند مخلص جلوه کنند، طنازند مي خواهند جدي باشند. نيستند، مي خواهند هست باشند و ... بر اين اساس مي کوشند مداوم خود را بزک کنند، ظاهر آرايي نمايند و جلوه فروشي کنند و دقيقا در همين نقطه متفکران و انديشمندان به انسانها هشدار مي دهند که :
باده نوشي که در آن روي و ريايي نبود بهتر از زهد فروشي که در آن روي و رياست (جناب حافظ)
اما چنين انسانهايي و يا در مفهومي وسيعتر چنين دولتها و نهادهايي که مداوم نقابهاي مختلف بر چهره مي گذارند و مي خواهند به آنچه که ندارند، افتخار کنند و خودنمايي نمايند هر چند ممکن است در کوتاه زماني هم اطرافيان و شهروندان را در گمراهي بيندازند اما در دراز مدت بي گمان همگان آنها را خواهند شناخت زيرا هيچگاه ناراستي پايدار نبوده است. علاوه بر اين آنها نمي توانند همواره تسلط خود را بر افکار عمومي حفظ نمايند زيرا افکار عمومي متعلق به ديگراني است که دنيا را از زاويه اي غير از آنها مي بينند، بنابراين ديگران به خود حق مي دهند تا در برابر اتفاقات و پديده هاي مختلف انتخاب خود را داشته باشند، ضمن آنکه در دنيايي برخط زندگي مي کنيم و هيچ انسان، نهاد، دولت و در نهايت هيچ پديده اي نيست که بتواند از برابر چشمان تيز بين رسانه ها و گروههاي مختلف مدني و سياسي بگريزد و يا خود را مخفي نگه دارد، بنابراين زندگي صادقانه و البته شرافتمندانه براي زيستي انساني در دنياي امروز لزوما انتخاب شهروندان و يا نهادها و دولتها نيست، يک ضرورت گريز ناپذير است و نمي توان از آن سر پيچي کرد زيرا همواره و هميشه دهها چشم، صدها رسانه و هزاران زبان برنده آماده اند تا نقاب از چهره نقابدارن بردارند و آنها را به قانون بر آمده از خردجمعي مقيد کنند. بنابراين بسياري از بحران ها در حکمراني و زندگي شهروندي امروز وابسته به نقابهايي است که بر چهره زده شده است تا آنها برداشته نشوند بحرانها به پايان نمي رسد، نقابها را برداريد.