نوروز به استرآباد آمد
تیتر اول |
مهران موذنی - عصر دوشنبه ششمین نشست از سلسله نشستهای فرهنگی سرزمین مادری تحت عنوان ((نوروز در استرآباد)) در موسسه فرهنگی میرداماد برگزار شد. این جلسه به طور کلی به ارائهی توضیحاتی دربارهی پیشینهی تاریخی نوروز، آیین آن و چگونگی برگزاریاش در استرآباد اختصاص یافت. بخشهایی از این مطالب بر پایهی تحقیقات تازه انجام شده و بخشهای دیگر بر اساس روایت افراد از نوروز در گرگانِ قدیم بود. فروغ محسن مفیدی، به عنوان اولین سخنران این نشست دربارهی تاریخ دقیق نوروز گفت: قدمت نوروز و تاریخ ثابت آن در سال شمسی مشخص نیست. یعنی اینگونه نبود که از دورهی باستان، نوروز حتما اول فروردین باشد. به این دلیل که ما همواره سال کبیسه داشتهایم. تقویمی هم تحت عنوان تقویم ناقصه داشتیم که 365 روزه بود. در نتیجه در طول تاریخ، نوروز چند سالی به آذرماه هم رسید. قرار دادن نوروز در اول فروردین در سال 467 یا 471 هجری قمری به فرمان سلطان جلالالدین ملک شاه سلجوقی انجام شد. از مراسم نوروز هخامنشیان و اشکانیان هیچ سندی در اختیار ما نیست. میدانیم که نوروز را برگزار میکردند. اما اسناد ما از دوران ساسانیان به بعد است که آن را هم مورخین اسلامی بعدها نوشته و ثبت و ضبط کردند. همچنین در اوستا هیچ اثری از نوروز وجود ندارد. البته به جشنی تحت عنوان روز هرمزد که در اول فروردین برگزار میشد، اشاره شده است. اما نامی از نوروز وجود ندارد. وی در ادامه به چگونگی پیدایش نوروز از منظر اساطیری پرداخت: اسطوره چند روایت از آغاز نوروز دارد. اولین نگاه که معروفترین آنهاست، میگوید جمشید تختی از جواهر ساخت و دیوان آن تخت را به آسمان بردند. خورشید به صورت جمشید و آن جواهرات تابید و آنها درخشیدن گرفتند. طوری شد که انگار مردم دو خورشید دیده و آن روز را نوروز نامیدند و مشغول زرافشانی شدند. قول دوم این است که کیخسرو با باب کردن استخراج طلا و نقره، سبب ایجاد نوروز شد. روایت سوم نیز چنین میگوید که اهریمن بر جهان تسلط یافته و دنیا را تیره و تار کرده بود. جمشید با یارانش بر او تاخت و زندگی مردم به اعتدال گرایید. اینطور شد که مردم آن روز را نوروز نامیدند. البته قولهای دیگری نیز در این باره وجود دارد. محسن مفیدی نوروز را دارای 3 مرحله دانست: دورهی جدایی از زمستان که با خانهتکانی، ترانهخوانی و نوروزخوانی همراه است، دورهی گذار که شامل ساعت تحویل تا روز دوازدهم فروردین میشود و عیدی دادن، دید و بازدید کردن و بازیهای مخصوص در آن انجام میگیرد و دورهی پیوستگی که مقدمهاش 13 فروردین است و پس از آن مردم به سال جدید میپیوندند. وی نوروزخوانی را به عنوان یکی از آیینهای نوروز مورد بررسی قرار داد:خاستگاه نوروزخوانی مازندران بوده و بهارخوانی، امامخوانی و ساونگخوانی از دیگر اسمهای آن است. پیشینهی نوروزخوانی به پیش از اسلام بازمیگردد. پس از ورود اسلام و رواج مذهب شیعه در ایران، ذکر امامان در آن جای گرفت. نوروزخوانان اغلب با چوبدستی و کولهپشتی از مردم محلی مژدگانی میگرفتند. چهارشنبه سوری از دیگر آیینهایی بود که محسن مفیدی مورد بررسی قرار داد: در ایران باستان جشنی به نام سوری به معنای سرخ وجود داشت که پیش از نوروز برگزار میشد و در آن روز آتش روشن میکردند. این جشن بعد از ورود اسلام به ایران، با در هم آمیخته شدن فرهنگ اعراب و ایرانیان، تبدیل به چهارشنبهسوری شد. اعراب چهارشنبه را نحس میدانستند. به همین خاطر آتشی که پیش از عید روشن میشد به شب چهارشنبه افتاد. وی به هفت سین و فلسفهی آن نیز پرداخت و گفت: عدد هفت در بسیاری از ادیان مقدس است. در دین زرتشت نیز هفت فرشته تحت عنوان وجود دارد. در مورد هفت سین چندین روایت هست. روایتی که زبانشناسان آن را تایید میکنند، این است که هفت سین همان هفت اسنه به معنای هفت آهنگ است. هفت اسنه در تحولات زبانی به هفت سین و سپس هفت سینی تبدیل شد که عبارت بود از: سینی شیرینیجات و سمنو، سینی شیر و تخم مرغ، سینی آتش که امروزه تبدیل به شمع شده، سینی سکه که نماد شهریاری است، سینی میوهجات و سینی سبزه و گل. محسن مفیدی در ادامه نیز با تاکید بر تاثیرات دین زرتشت و باورهای کهن ایرانیان بر آیین نوروز افزود: انسان اساطیری عمر جهان را 12 هزار سال میدانست و میپنداشت که خود و جهان پیرامونش یکی هستند. به همین دلیل 12 ستون از خشت بر پا میکردند و 12 غله بر سر آنها میکاشتند و هرکدام از این غلهها که رشد بیشتری داشت را برای کشت سالیانه بر میگزیدند. به همین خاطر 12 روز ابتدای فروردین را جشن میگرفتند. وی در نهایت روایات موجود در مورد وجود هفت شین و هفت میم را بیاساس دانست و گفت: مشخص نیست که این گفتهها علمی و حقیقی هستند یا خیر.
حسین ضمیری دومین سخنران نشست نوروز در استرآباد در مورد فلسفهی نوروز گفت: نوروز برای احترام به فروهرهای ما بوده است. این اعتقاد وجود داشت که ارواح نیاکانمان در پایان سال به زمین میآیند. از همین رو، تمام آیین نوروز برای آنان انجام میشد. در این ایام خانهتکانی میکردند، دید و بازدید میرفتند، سیزده به در میکردند، حلوای اوماج میپختند، و با فروهرها بیعت میکردند که سال بعد منتظرشان خواهند بود. وی در ادامه مفصلا به شرح مراحل خانهتکانی پرداخت و تعویض محل ورود آب به حوض، تمیز کردن و زدودن خانه از سوسک، مورچه و تار عنکبوت، خالی کردن چالههای حیاط از آب، بیرون آوردن لحاف و رخت خواب جهت هواخوری، پاک کردن اجاق مطبخ از خاکسترهای کهنهی کف آن، برق انداختن خانه یا به عبارتی برقتکاری، رختشویی، قالیشویی، بقچهگردانی، چینی بشزنی، تعویض آستریهای سفید پشت شیشهها با پارچههای رنگی، دور انداختن کهنهظرفهایی مثل کوزه و استکانهای اصطلاحا لبپر و جایگزینی آنها با ظرفهای نو را از جمله مراحل خانهتکانی دانست. ضمیری یادی هم از خاطرات خود از نوروز و خانهتکانی کرد و گفت: مشاغلی هم در خانهتکانی دخیل بودند. یادم است که ندافها با وسیلههای ندافی یا همان پنبهزنیشان به منزلها رفته و ندافی میکردند. از این جهت اشتغالزایی خیلی خوبی صورت میگرفت. از جمله برای بزازها، خیاطها، آبکشان حوض، قنادها، آرایشگرها، نوروزخوانها و شمعریزها. چندین خانواده در گرگان به شغل شمعریزی میپرداختند. از همین جهت، در گرگان فامیلی شماعیزاده وجود دارد. وی گذری نیز به چهارشنبه سوری و پیشینهی تاریخی آن زد و گفت: سور به معنای سرخ است و صفت پهلوی سوریک، یک پسوند نسبت. پیشدادیان از روی آتش نمیپریدند. آتش حریم و حرمتی داشت. از همین جهت آن را روشن میکردند و در اطراف آن مشغول میشدند. گرگانیها به رنگین کمان تیر و کمان رستم میگفتند. اگر در این روز تیر و کمان رستم رویت میشد، آن سال را پر از خیر، برکت و سلامتی میپنداشتند. البته همه چیز نسبی است و هیچ سندیتی برای آنها وجود ندارد. به آن چیز که از گذشته تقلید میکردیم جهل و خرافات اضافه شده. خودمان نیز تغییرات فرهنگی داشتهایم. فرهنگ سیالترین دستاورد انسان است و قصد ما توضیح دادن دربارهی آن چیزی است که از گذشته به ما رسیده. پس هیچگونه حساسیت و تعصبی روی این کلمات نداریم. قدیم روی آتش آب نمیریختند و معتقد بودند باید خودش خاموش بشود. پیش میآمد که کسی با همسایهاش قهر بود. اما شب چهارشنبه سوری یک کاسه غذا تحت عنوان کاسهی همساده به خانهی او میفرستاد تا کدورتها از بین برود. آش گزنه نیز غذایی بود که شب چهارشنبه سوری میپختند. در این شب دخترها با قفل و آینهای در دست و کلید زیر پاهایشان، سر چهارراه کوچهها فالگوش میایستادند. بلکه خبر خوشی بشنوند و آن سال بختشان باز شود. خانمها نیز سعی میکردند حرفهای نیکوتری بزنند. چرا که میدانستند عدهای فالگوش ایستادهاند. قاشقزنی هم از رسمهای این شب بود. با اینکه دختر و پسر نداشت، ولی عموما پسرها چنین کاری میکردند. چادرها را تا پایین میکشیدند. چرا که فروهرها نباید دیده شوند. چون ما ارواح را نمیبینیم با این کار به نوعی ادای آنها را در میآوردند و با قاشق و کاسهی مسی تقاضای خوراکی میکردند تا آن خوراکیها آخر شب به فقرا اهدا شود. این موضوع هم به فروهرهای ما ارتباط دارد. شب علفه از جمله شبهایی است که شاید امروز کمتر کسی نام آن را شنیده باشد. ضمیری در همین باره گفت: شب علفه یا عرفه شب رهایی ارواح مردگان یا فروهرهای ماست. در این شب برای مردگان عود روشن کرده و غذا و حلوا در مساجد یا منازل پخش میکردند. شب علفه سبزیپلو با ماهی و فردایش که شب عید بود، چلورشته درست میکردند. ناهار ظهر عید هم پلوماهی بود. البته مقداری از چلورشته را هم سر سفره میآوردند تا رشتهی عمر همگی درازتر شود. وی بخشی از صحبتهایش را به خوراکیهای مخصوص عید اختصاص داد و از حلوای اوماج، حلوای جوزی، حلوای آردی، پادرازی، شیرینی زنجفیلی، آبنبات تختهای، بادام سوخته، راحتالحلقوم، آجیل و قطاب به عنوان معروفترینِ این خوراکیها نام برد.
عباسعلی صادقیان، سومین سخنران این مراسم به ایراد توضیحاتی دربارهی گرگان قدیم و رسم و رسومات آن پرداخت. از جمله موضوعاتی که وی مورد بررسی قرار داد، شگون بود که در این باره گفت: شگون به معنای اقبال است. در محلهی بالاکوچه یک سید بزرگوار ساکن بود. بعد از ساعت تحویل درب خانهی ما بسته میشد و تا آمدن آن سید به منزل ما، درب خانه را به روی کسی باز نمیکردیم. امروزه هم چنین رسمی وجود دارد. تا شخص مورد نظر که خوشقدم است وارد خانه نشود، درب منزل را به روی کسی باز نمیکنند. صادقیان مرغانه جنگی یا مرغانه بازی، لنگهبازی، پا زمین نذار، چهارپا و پاپیروس را از جمله بازیهایی دانست که در گذشته رواج داشت و در ایام عید در کوچهها و پسکوچهها عدهی زیادی را به خود مشغول میداشت. همچنین بخشهایی از نشست نوروز در استرآباد با اجراهای صحنهای همراه بود. فاطمه احمدی به اجرای عروسکی با شخصیت مبارک پرداخت. حسن رستمانی و حمید نایبی عهدهدار اجرای یک نمایش کمدی دو نفره بودند و در نهایت، داوود سعیدی به عنوان اولین حاجیفیروز با گویش گرگانی به روی صحنه رفت.