کتابفروش پاساژ شيرنگي گرگان : کتاب دوست داناي ماست
گفت وگو |
مهران موذني - شايد يکي از شاخصهاي مهم در تعيين سطح فرهنگ و دانش هر شهر، نسبت تعداد جمعيت آن به کتابفروشيهايش باشد. از اين جهت شغل کتابفروشي از اهميت بالايي برخوردار است. رمضان مازندراني از قديميترين کتابفروشهاي شهر گرگان است که به مدت 30 سال به اين کار مشغول است. در همين راستا مصاحبهاي با ايشان دربارهي کتاب و کتابخواني و سوابق کاريشان تدارک ديديم که با هم ميخوانيم.
با سلام و عرض ادب خدمت شما. لطفا خودتان را براي مخاطبان گلشن مهر معرفي کنيد
رمضان مازندراني هستم، متولد 1323. امروز حدود 80 سال سن دارم. در گذشته فرهنگي بودم و در طول زمان تدريس، کتابهاي زيادي جمعآوري کردم. بعد از اينکه در سال 1373 بازنشسته شدم، با همان کتابها، يک کتابفروشي باز کردم. چرا که به کتاب و کار فرهنگي علاقهي بسياري داشتم و امروز بعد از گذر حدودا 30 سال، همچنان به همان کار مشغولم.
سال 1373 که کتابفروشي خودتان را باز کرديد، چه تعداد کتابفروشي در گرگان وجود داشت؟
آن زمان تعداد کمي کتابفروشي در گرگان بود. آقاي قمري، سمناني، غفاري و جلالي از جمله افرادي بودند که آن زمان به اين کار مشغول بودند. آقاي غفاري هم که کارمند بهزيستي بود در خيابان 5 آذر يا مولن روژ سابق کتابفروشي داشت. ايشان کتابهاي خيلي خوبي داشت و با نويسندههاي بزرگي مثل فريدون آدميت در ارتباط بود. آقاي قمري و سمناني در خيابان امام مغازه داشتند. فرزندان آقاي قمري کتابفروشي ايشان را به مغازهي لوازم التحرير تبديل کردند. اما کتابفروشيهاي آقاي سمناني و غفاري با فوت اين عزيزان تعطيل شد.
در دههي 70 مردم بيشتر کتاب ميخواندند؟
آن زمانها مردم خيلي بيشتر کتاب ميخواندند. چرا که هنوز چيزي به اسم موبايل در زندگيها نيامده بود. اين روزها پير و جوان، همه سرشان در گوشيهاي موبايل است و کمتر کتاب ميخوانند. آن سالها سرگرمي ملت کتاب خواندن بود. اما امروز نه. البته مشکلات اقتصادي هم بيتاثير نيست و بازار کتاب را هم تحت تاثير قرار داده. متاسفانه اين روزها همه با مشکلات مالي سر و کله ميزنند و ديگر حوصلهي کتاب خواندن ندارند.
در دهههاي ديگر، به خصوص دهههاي پيش از انقلاب اوضاع کتابخواني چطور بود؟ اغلب کتابهاي محبوب آن زمان سياسي بودند؟
پيش از انقلاب هم تعداد کتابخوان در ايران خيلي خيلي کم بود. آنچنان به هنر و هنرمند اهميتي داده نميشد. به آن صورت هم کتاب سياسي نميخواندند. البته کتابهاي مرحوم شريعتي اجتماعي و سياسي بود. ولي به ندرت پيش ميآمد که مردم چنين کتابهايي بخوانند. بيشتر رمان ميخواندند. البته نه رمانهايي که امروز ميخوانند.
گرگانيها بيشتر از مردم شهرهاي ديگر کتاب ميخوانند؟
به نظر من گرگانيها به نسبت شهرهايي مثل رشت يا حتي ساري کمتر کتاب ميخوانند. کتابخواني استعداد و علاقهي خاص خودش را ميطلبد. اين استعداد و علاقه بر اساس معيارهاي مختلفي در برخي شهرها کمتر است.
جامعهاي که کتاب نخواند چطور جامعهاي است؟
در چنين جوامعي، مردم جاهل هستند و نميتوانند مسائل را به خوبي بررسي کنند. چنين مردمي در حوزههاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و حتي زندگي شخصي خودشان درست را از غلط تشخيص نميدهند. در نتيجه بايد با مشکلات زيادي دست و پنجه نرم کنند. کتابخواني سبب ارتقاي سطح علمي آنها ميشود. جامعهاي که بيشتر کتاب بخواند، کمتر درگير جهل و رنج است و زندگي راحتتري دارد.
توي شرايط فعلي، خواندن چه کتابهايي را بيشتر براي مردم ما ضروري ميدانيد؟
کتابهاي تاريخي و اجتماعي تاثير زيادي خواهند داشت و سبب آگاهي مردم در زمينههاي اجتماعي و فردي ميشوند. به خصوص در شرايط فعلي که نياز ما هستند.
مشتريهاي کتابهاي شما از چه اقشاري هستند؟
اين روزها مشتريهاي زيادي ندارم. اما عدهاي از جوانانِ علاقهمند هستند که براي تهيهي کتاب ميآيند. عدهاي از مشتريها هم از افراد مسن هستند. پيشتر جوانها بيشتر مشتري کتاب بودند. اما امروز سرگرمي اکثرشان همين گوشيهاي موبايل است.
چه دغدغههايي داشتيد که به فکر تاسيس کتابفروشي افتاديد؟
کار فرهنگي نوعي خدمت به جامعه است و من نسبت به مردم چنين احساس مسئوليتي را داشتم که به اين کار روي بياورم. هرچند که به شخصه هم علاقهي زيادي به کتاب و کتابخواني دارم و اين موضوع مزيد بر علت شد.
بيشتر کتابهاي شما در چه موضوعاتي هستند؟
به خاطر علاقهي خودم به ادبيات، اغلب توي دستهي ادبيات قرار ميگيرند. ولي در کنار آنها کتابهاي تاريخي، رمان و مقداري هم فلسفه هست. بيشتر کتابها توي همان موضوعاتي بودند که خودم ميخواندم. اما رفته رفته سليقهي مشتريان را هم در نظر گرفتم. اين روزها تعداد زيادي از مشتريان من به تاريخ علاقه دارند. عدهاي هم رمان ميخوانند. رمان هميشه جزو دسته کتابهاي کتابفروشي بوده.
هيچوقت به تغيير کاربري مغازه يا حتي گسترش کسب و کارتان فکر کردهايد؟
از نظر کاري بدن من جواب کرده است. همين الان هم در نظر دارم که اگر شخصي مغازه را با کتابهايش بخواهد، آن را واگذار کنم. اما متاسفانه کسي در گرگان براي اين کار پيدا نميشود. براي تغيير مکان کتابفروشي به جايي بزرگتر، برنامهاي ندارم. چرا که ديگر نميتوانم. فرزندانم هم به اين کار علاقهمند نيستند و هرکدام شغل خودشان را دارند.
چطور شد که به کتابخواني روي آورديد؟ آيا خانواده در اين امر تاثيرگذار بود؟
متاسفانه ميشود گفت من خانوادهي عامياي داشتم که آنچنان کتاب نميخواندند. من در کودکي تحت تاثير معلمهايي که داشتم به کتابخواني علاقهمند شدم. اصلا فکر نميکردم که روزي کتابفروشي تاسيس کنم. در کنار کار معلمي، کتابهاي زيادي جمع ميکردم. در خريد لباس و خورد و خوراک مراعات ميکردم تا کتابهاي بيشتري بخرم. همسرم ناراحت نميشد. ولي هميشه از تعداد زياد کتابهايي که ميخريدم شاکي بود. هر موقع که ميدانستم قرار است بيرون از خانه برود، کتابهاي جديدم را به خانه مياوردم. پيش ميآمد که آن کتابها را در قفسه ميديد و متوجه نو بودنشان ميشد. اما من ميگفتم که آنها رو قبلا خريده بودم. حتي پيش ميآمد که کتاب جديدي خريده بودم، ولي همسرم در خانه بود و نميشد با آنها وارد خانه شوم. به همين خاطر کتابها را بالاي ديوار ميگذاشتم و در مواردي فراموششان ميکردم و مامور برق يا گاز به همسرم ميگفت که يک کتاب روي ديوار خانهي ماست و او هم متوجه ميشد که اين کار من است. البته همسرم هم کتابهاي زيادي خوانده است. ايشان هم معلم بود و 30 سال در مدارس دولتي و 8 سال در مدارس غير انتفاعي سابقهي کار دارد. اکثر کتابهاي تاريخي معروف را خوانده است. همچنين برخي از رمانهاي طولاني مثل بينوايان، دن آرام و جان شيفته را مطالعه کرده. اما شرايط طوري بود که کتاب خريدنهاي من به زندگيمان لطمه ميزد. مثلا با پولي که ميشد يک سکهي طلا خريد، کتاب ميخريدم.
چه کتابهايي در کودکي و نوجواني ميخوانديد؟
اغلب داستان ميخواندم. به خصوص داستانهاي ژول ورن. ژول ورن پيشبينيهايي جالبي در داستانهايش انجام داده. مخصوص دربارهي سفر به ماه. آن زمانها که اين کتابها را ميخواندم، با خودم ميگفتم مگر همچين چيزي ممکن است؟ اما امروز ميبينيم که فضاپيما به مريخ ميفرستند. پيشبينيهاي ژول ورن جذابيت خاص خودش را داشت و برايم خيلي عجيب بود. جالب است که آن زمان ژول ورن خيلي بيشتر روي بورس بود. امروز خيلي از نويسندههاي محبوب دهههاي پيش محبوبيتي ندارند و نويسندگان تازهاي جايشان را گرفتهاند.هميشه چنين بوده. البته نويسندگاني هم بودهاند که هنوز هم همانقدر يا حتي بيشتر از پيش مخاطب دارند. مثل صادق هدايت که هنوز هم عدهي زيادي مشتاق خواندن کتابهايش هستند.
کتابخواني چه تاثيراتي روي شخص شما داشته؟
کتاب دوست خيلي دانايي براي ما آدمهاست و در ارتقاي سطح دانستههاي ما تاثيرگذار است. اين را هم اضافه کنم که به طور کلي ادبيات سبب آرامش روحي انسان نيز ميشود. البته من خودم به شخصه نه تنها از خواندن کتاب، بلکه حتي از نگاه کردن به کتاب هم آرامش ميگيرم. به همين خاطر، هميشه کتاب را بهترين دوست خودم ميدانم. به هر حال هرکس از چيزي آرامش به دست ميآورد. يکي از ورزش، يکي هم از حيوانات. من از کتاب آرامش ميگيرم، طوري که حتي ظاهرش هم برايم زيباست. از اين جهت، حتي با اينکه مغازهي من ديگر جايي براي کتاب ندارد، هنوز هم کتاب ميخرم. به خاطر همان آرامش و عشق به کتاب.
از اينکه وقتتان را در اختيار
مخاطبان گلشن مهر گذاشتيد، سپاسگزاريم.