زبانی مشترک برای گفت و گو


تیتر اول |

 حسین ضمیری -آدمی از روز نخست سعی بر آن داشته تا زبانی مشترک برای گفتگو و تماس پیدا کند. تماس، تنها راه حل انتقال مفاهیم یک فرد به فرد دیگر است. نقاشی‌های سنگی، مجسمه‌ها، علائم و هر چیزی که از انسان‌های اولیه برای ما باقی مانده است در واقع نشانه‌هایی از تماس‌های اولیه بشر در روی زمین است. تماس هایی با انسان‌های همان دوره و انسان‌های پس از آن دوره تاکنون. رمزگشایی تمامی این علائم که نماد گفتگوی موجود در کره زمین هستند به ما درکی متقابل برای شناخت تفکرات انسان در دوره های مختلف را می دهد. تماس‌های فرهنگی دارای پیوست‌های فرهنگی خاص خود هستند. تماس های مستقیم و مستمر بین اجتماعات فردی با فرهنگ‌های گوناگون، منجر به تغییر شکل های فرهنگی و دگرگونی‌های ویژه‌ در جوامعی که با هم ارتباط برقرار کرده‌اند، می شود. در تماس‌های نامستقیم نیز استفاده از ابزارهای اجتماعی موجود در بین دو فرهنگ و تمدن و همچنین حضور افراد واسط و موثر ضروری است. تماس‌های متواتر و حتی ناگهانی و تجدید نشده هم به این مهم کمک می کنند. در بررسی حاشیه‌های این تماس انسانی، در می یابیم که سرمایه‌های ذهنی به راحتی و به رایگان هدیه می‌شود اما به سختی پذیرش می‌گردند. مردم در پذیرش دانایی همیشه دافعه نشان می‌دهند در صورتی که اهدای قدرت و پول به عنوان امتیازهای انسانی برای همگان دارای جاذبه است. در این جاذبه و دافعه ی مفهومی، هنر زیستن به عنوان یک زیرساخت اثربخش در تماس های بشری استفاده می‌شود. فرهنگ بنا به التزامات تمدنی خود روش هوشمندانه ای را در برابر زندگی به کار می گیرد که به آن کیفیت زندگی می گوییم. این کیفیت مانند هر کالایی، قابل ارزش گذاری است. کیفیت مرغوب و نامرغوب. در بستر فرهنگ آلودگی محیطی (چه صوتی و چه تصویری و مکتوب)، برنامه‌های سخیف رادیویی تلویزیونی، مقاومت در برابر تغییر و دگردیسی‌های مفهومی با عنایت به ابزارهای دیجیتالی، مربوط به همه ی جامعه است نه یک عده ی انگشت شمار. فرهنگ از معدود عناصری است که تمام آحاد جامعه در آن، دارای مسئولیتی برابر و مشترک هستند. ژاک دوهامل در جایی می گوید: فرهنگ چون امروزه باز جست راه‌های مبادله و اشتراک است، سرچشمه ی زندگی و اسباب امیدواری انسان‌هاست . نیروی واقعی نیازهای فرهنگی و جهت‌گیری‌های آن از عوامل حاکم بر توسعه ی عمومی نشات می‌گیرد. هدف‌های غایی رویدادهای فرهنگی نه تنها از بینش‌ها و نظرات ذهنی سرچشمه نمی‌گیرد بلکه بر اساس واقعیت‌های قابل ملاحظه و ملاحظه واقعیت‌ها شکل می پذیرد. برای همین هدف نهایی فرهنگ می‌تواند قابل لمس، واقعی و خردپسند باشد. تغییر سن و سال جامعه، باعث تغییر دیدگاه‌ها می‌شود. هرچه سرعت انتقال مفاهیم توسط رسانه‌های مجازی در سطح بین‌الملل افزایش می‌یابد ما شاهد سرعت لحظه‌ایِ تحولات فرهنگی از گروهی به گروهی و از اجتماعی به اجتماعی دیگر هستیم. ارزش‌های غایی در این جابجایی‌های فرهنگی پنهان است اما وجود دارد. ارزش‌ها و علت‌های غایی می‌بایست به صورت دائم مورد پیگیری، ارزشیابی، تحلیل و برنامه‌ریزی قرار بگیرند تا ارزش‌های منسوخ، پالایش شده و ارزش‌های همگام با شعور همگانی به برنامه‌ریزی، تدوین، تنظیم و اجرا برسند. این مفهوم - یعنی فرهنگ - همیشه در هر جغرافیا و تاریخی سیال، روان، در دسترس و قابل انعطاف‌ترین دست آورد بشر است. جامعه شناسان حوزه فرهنگ می بایست برای تکمیل و به روز کردن این دستآورد مهم بشری اقدامات خاصی را به انجام برسانند. از جمله اقدامات می توان به: شناسایی راه‌های انتقال و اشاعه ی فرهنگ، گردآوری اطلاعات عینی در خصوص فعالیت‌های فرهنگی و وسایل مورد استفاده آن، جمع آوری اطلاعات علمی پیرامون سیاست فرهنگی کشورهای همسایه و کشورهای در حال توسعه، ارائه ی پیشنهاد بر اساس تحقیقات انجام یافته، سنجش از راه ارزیابی نتایج فعالیت‌های فرهنگی و تحلیل ثمربخشی و ارزش و اعتبار آرمان، هدف و راه‌های رسیدن به هدف با عنایت به تربیت همزمان مسئولان اجرایی، پژوهشگران، مدیران فرهنگی، کارشناسان زبده و ارتقاء سطح معلومات آنها. در واقع برای دسترسی به فرهنگ باید مبارزه کرد، چون فرهنگ باید اسباب سربلندی دائمی انسان باشد وگرنه صنعتی بیش نیست. این مبارزه برای رسیدن به معنا و زیبایی بیشتر به لحظات زندگی است. زمان ثابت کرده که فرهنگ، پایه‌های تمدن را شکل می‌دهد. این دستآورد مایه ی شرف و آبروی آدمی بوده و علاقه و شوری را در نهانخانه ی جان‌ها برمی‌انگیزد. کار، مسکن، امکانات برای سپری کردن اوقات فراغت، وسایل ارتباط جمعی برای اشاعه، تغییر احوالات روحی و ... مصداقی برای چالش‌های نوین فرهنگی هستند. عناصر مختلف می‌توانند توأمانی از ترس و امید، گمراهی و هدایت‌مندی، خوشبختی و بدبختی را به نمایش بگذارند. ویژگی تماس فرهنگی، بازنگری و ساختارزایی هوشمندانه ی هویت شخصی و جامعه ای پویا در برابر بی‌ریشگی و بی‌حس بودن است. دنیای مدرن امروز هنوز هم دست به دامان آموختن و یادآوریِ بسیاری از مفاهیم و تجربه‌های تمدن‌های سنتی است. در این دنیا که اکثر مردم قبل از هرگونه اعتقادی به ادیان مختلف، درگیر پدیده‌ای به نام مذهب اقتصاد شده و خلای بسیاری را برای توسعه ی ماهیتی به نام انسان به وجود آورده اند، نیاز داریم تا در طبیعت و نهاد افراد جامعه کنکاشی تازه بکنیم و میراث معنوی به روزتری را برای آیندگان تدارک ببینیم. فاصله ی بین آرزو و واقعیت‌های هستی، فرهنگ زندگی را دستخوش تحول کرده، نابرابری‌های اجتماعیِ داخلی، نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی خارجی و بسیاری دیگر از این دست باعث شده تا مردم به جای بروز نشاط - و در موارد خاصی، شادی- دچار سرخوردگی، افسردگی و بی حسی بشوند. ما امروزه شاهد حضور میلیون‌ها آدم تنها هستیم که هر کدام در قصر خودساخته ی مجلل خود به صورت فردی و تنها زندگی می‌کنند. فرهنگ ویژه ی قشر خاصی نیست. فرهنگ حق همه ی مردم است، چون در برگیرنده ی دلایل لازم و کافی برای زندگی و حتی مرگ است. هر فرهنگی دارای نوعی بیان، شیوه تفکر، جنسیت، سنخیت، کیفیت روحی و استمرار در تغییر است. قوت و ضعف فرهنگ، منوط به قوت و ضعف ارزش‌های سازنده آن است و در واقع بیشتر در سیطره ی نیروی غیرقابل انکار وسایل ارتباطی و رسانه‌های جمعی است. اگر زیرساخت‌های ما کامل نباشد و ارزش گذاری های ما از قوام خوبی بهره‌ور نشده باشند، در مواجهه با هر فرهنگی که اندکی - فقط اندکی - از ما سرآمدتر است، بی هیچ تعارف و پنهان کاری خاصی می‌بازیم. با یک تحلیل ساده دوگانگی موجود در فرهنگ امروز جامعه به ما خاطرنشان می‌کند که فرهنگ مد نظر و ارزش گذاری شده توسط مسئولین فرهنگی کشور با فرهنگ موجود و قابل لمس آحاد جامعه متفاوت است. هیچگاه در جایگاه نقد فرهنگی نبوده و نیستم اما با نگاهی دقیق به تعارضات و جنگ‌های فرهنگی مابین این دو واقعیت، به این نتیجه می‌رسیم که فرهنگ حکومتیِ جامعه، سعی به تدوین و نهادینه کردن ارزش‌های دینی در قالب فرهنگ داشته و بابت تبیین این ایدئولوژی هزینه‌های هنگفتی را متقبل می‌شود. در مقابل فرهنگ موجود در جامعه که بنا به ضرورت‌ها، زیرساخت‌ها، عدم رشد و بالندگی فرهنگی و هزار و یک دلیل دیگر به سمت ارزش گذاری فرهنگِ مبتنی بر اقتصاد - فرهنگ تجمل گرایی در قشری خاص و زندگی کردن به هر قیمتی به علت ناهنجاری های اقتصادی در اکثر جامعه- حرکت کرده است، متاسفانه دچار آینده ای مبهم و مه آلود خواهد بود. برای رفع این تضاد قابل لمس، نیازمند ورود جامعه شناسانی خبره و تحلیلگر هستیم تا پس از بررسی همه جانبه ی مشکلات پیش رو، به لکه‌گذاری‌های صحیح و لازم فرهنگی اهتمام ورزیده و جامعه را از این وادی حیرانی، در نهایت سلامت و کمترین آسیب به ساحل مقصود برسانند. جامعه شناسانی که هم مدیران سیاستگذار فرهنگی و هم آحاد جامعه، آنها را مورد اقبال خود بدانند. صد البته قبل از استقبال این مهم نیاز است که طرفین عزم خود را برای تحقیق، پالایش، حرکت و زادآوری فرهنگی مبتنی بر علوم ریز تخصصی موجود در گستره ی فرهنگ اجتماعی به منظور همگام شدن با فرهنگ جهانی جزم نمایند. همین دوگانگی مابین تعاریف پایه فرهنگی است که نه دولتمردان به زبان و مفاهیم فرهنگ عمومی موجود در جامعه اعتنا و سر و کاری دارند و نه مردم از بحث‌های ایدئولوژیک - و گاهی فضایی - دولتمردان در حوزه ی فرهنگ سر در می‌آورند. این اختلاف‌های علنی باعث سقوط و انحطاط ارزش‌هایی می‌شود که می‌توانند در رشد و تعالی جامعه نقش ویژه‌ای را ایفا کنند. فرهنگ، محصولی تجملی یا تفننی نیست. نیازمندی‌های عمیق اجتماعی - که آن ها نیز در حال تغییرات دائمی هستند - فرهنگ را می‌سازند نه مسائل فلسفی خاص. ارتقای کیفیت زندگی و هویت انسان در طول زندگانی دو نیاز حیاتی ست که ربطی به توسعه یا عدم توسعه ی اقتصادی ندارد. فرهنگ هویت و دارایی معنوی اقشار مختلف جامعه است. برای همین اگر بسترسازی مناسبی برای غنا بخشی به این سرمایه انسانی لحاظ شود، می‌توان از آن به عنوان یک میراث متمدنانه یاد کرد. فرهنگ در مقام پاسخگوییِ آدمیتِ آدم به عنوان وارسته‌ترین حاجت انسان است. فرهنگ به تنهایی معنای خاصی ندارد. عنوان تماس فرهنگی نشانگر دوسویه بودن یک تعامل است. هرگاه یک انسان با انسانی دیگر، یک جامعه با جامعه ای دیگر توانست به تعامل و گفتگویی متقابل برسد و در حد خود تاثیرگذار باشد و یا تاثیرپذیر، می‌توان گفت که ما به یک تماس فرهنگی دست پیدا کرده ایم. در طول سال‌های زندگی خودم، بارها با بزرگانی برخورد کردم که دوست داشتند طی یک تماس فرهنگی درست، دانسته‌ها و دستآوردهای زندگی خود را منتقل کنند. در چند دهه ی اخیر، جلسات بسیار زیادی به عنوان یادمان و تجلیل از بزرگانی برگزار کردیم که هر کدام آنها دارایی‌های واقعی این مرز و بوم بودند. ثبت تاریخ شفاهی و تاریخ مکتوب از ایشان، ویراستاری صحیح، تدوین حرفه ای و امکان دسترسی آسان برای همگان در شبکه‌های ارتباطی و فضای مجازی، باعث می‌شود که این تماس فرهنگی برقرار شود. نشست های فرهنگی و اجتماعی از ضروریات بدیهی یک جامعه ی در حال تغییر و گذار است. در تماس‌های فرهنگی، نسل های جوان‌تر، به آگاهی‌هایی عمیق‌تر می‌رسند و این ضرورت زندگی در یک تمدن است. ما در خویشتن خود نیاز روزانه به این تماس های فرهنگی داریم- حتی در حد یک احوالپرسی ساده - تماس فرهنگی، حال افراد مرتبط با آن تماس را خوب می کند و تماس های فرهنگی، حال همه ی جامعه را. فرهنگ به تماس ما نیاز ندارد؛ این ما هستیم که به تماس های فرهنگی نیازمندیم. این تماس ها جامعه را به پویایی و دانایی روزافزون دعوت می کند. هر چه تماس ها بیشتر می شود، انتخاب ها سخت تر و پاکیزه تر می شوند. هر فردی سعی می کند تا خود را برای حضور در تماس فرهنگی، بالنده تر و شایسته تر کند. در برهه هایی اندازه ها و لیاقت های خاصی برای تماس باید داشت. آماده سازی آن لیاقت ها نیاز به درونکاوی، مطالعه، نشست و .... دارد.  ما همیشه در انتظار و نیازمند یک تماس فرهنگی هستیم. فرهنگ با تماس های ما، زاده می شود، تغییر می کند و ما را در تماسی دائمی به جایگاه انسان بودن می رساند. 

ما خودِ خودِ تماس فرهنگی هستیم.