رمضان خواجه معلم وصاحب نظر فرهنگي: معلمان دغدغه معيشت دارند


تیتر اول |

 عليرضا صدرايي - رمضان خواجه، معلم و مدير با سابقه آموزش و پرورش در گلستان است، او علاوه بر تعليم و تربيت دستي در نوشتن و دست ديگر در مديريت آموزشي دارد، علاوه بر اين او مدتي نيز مدير آموزش و پرورش گرگان بوده است و ازجامعيت لازم براي پاسخگويي درباره وضع آموزشي گلستان برخوردار است. گفتگوي ما با ايشان را بخوانيد.

 

 با سلام خدمت حضرتعالي  و با تشکر از اينکه در اين گفت و گو شرکت کرديد،حضرتعالي هم سابقه مديريتي داريد و هم سير چهل ساله آموزشي را طي کرد ه ايد،  از همان ابتداي انقلاب وارد مدرسه شديد. بنابراين شايد جزو معدود کساني باشيد که تا امروز فعاليد و به خوبي مي توانيد سير تطور مسايل آموزشي را  بعد از انقلاب اسلامي  تحليل کنيد، يعني ما امروز مي توانيم از شما بپرسيم تفاوت هاي  دوره هاي مختلف آموزش بعد از انقلاب اسلامي چگونه بوده است؟

 بنده هم خدمت شما و خوانندگان محترم گلشن مهر سلام عرض مي کنم. در پاسخ به سوال شما بايد عرض کنم  بعد از انقلاب در دهه اول اصولا حاکميت در آموزش و پرورش با مسايل ارزشي بود، مسايل معنوي حاکم بود،  افراد با همين روحيه معنوي فعاليت داشتند، مسايل اخلاقي رفتاري  ارزشي معنوي محور اصلي بود، چه بسا  با يک فرمايش حضرت امام(ره)سيلي از افراد  روانه جبهه و جنگ مي شدند. وتاثير کلام امام  در حوزه آموزش و پرورش و جامعه فوق العاده بالا بود. خاطرم هست در آن زمان که در اداره بودم، معاون پرورشي بودم حتي بچه هاي راهنمايي  که از نظر سني هم زمينه  براي جبهه برايشان مهيا نبود ولي با يک فرمايش امام اکثريت قريب به اتفاق بچه ها اعلام آمادگي مي کردند. براي رفتن به جبهه مي خواهم اين را  اشاره کنم  که دهه اول انقلاب  در آموزش و پرورش روحيات معنوي و اخلاقي حاکم بود،روي تعهدات خيلي  پافشاري بود و  بعد از آن به تدريج  زمينه ها به طرف مسايل آموزشي و  يادگيري صرف و شايد کم کم مسايل  اخلاقي کم رنگ مي شد.  البته هر چه زمان مي گذرد بحث مدرنيته و مدرنيسم پيش مي آيد مطابق با آن شيوه و روش آموزشي و هم  تربيتي را تغيير بدهيم اما اگر بخواهيم تقسيم بندي داشته باشيم دهه اول انقلاب دهه ي  معنويت بوده،  دهه هاي بعدي را هم بيشتر مسايل آموزشي و کسب مدرک  و فرهنگ کار و کاريابي در حوزه آموزش و پرورش را مي توان نام برد.

 

الان وضعيت آموزش و پرورش چگونه است و ارزشهايي که در مدارس ترويج مي شود چيست؟

 ماموريت آموزش و پرورش در چند حوزه تعريف مي شود البته اول اشاره مي کنم به ديدگاه بين المللي است که آموزش و پرورش براي اين است...

 

که انسان  چيزي را بداند، علم براي علم باشد يعني ما روز به روز  آگاهي هاي ما فهم و درک ما بيشتر شود اين اولين رسالت آموزش و پرورش  در سطح جهاني است. نکته دوم  عمل به دانسته هاست. آنچه  را که ياد گرفتيم بتوانيم عمل کنيم  البته اين مسايلي که اشاره مي کنم از يونان باستان تا الان اين اهداف تعليم و تربيت است منتها در هر زمان با يک تعريف و يک واژه. محور سوم دنبال اين است  که رفتارهاي فردي افراد را تغيير بدهد يعني رفتارهاي فردي که ما داريم به شيوه اي مناسب تغيير کند.  نکته چهارم اينکه آموزش و پرورش به دنبال اين است که نوعي  همزيستي مسالمت آميز در سطح اجتماع را بوجود آورد، يعني ما بتوانيم در جامعه زندگي خوب و مناسب داشته باشيم با روحيه ي خوب و مسالمت آميز.  اين اهداف کلي است که  در سطح جهاني براي آموزش و پرورش است. در سند تحول بنيادين ما چند محور به عنوان هدف تعيين مي کنند محور اول  تقويت جسماني و بدني است که جهت اين تعليم و تربيت هم اين است که ما مي خواهيم  جسم سالم قوي و نيرومند داشته باشيم پس  بايستي به جسم و قواي بدني توجه داشته باشيم خود مراقبتي يک اصل است. در بحث  تعليم و تربيت جسماني  سه  مديريت را بايد به کار بگيريم، اول مديريت غذا اينکه چه غذايي بخوريم، کي بخوريم و چگونه بخوريم، اينها هم مهم است. نکته دوم مديريت  خواب است  که هم بر قواي جسمي و هم در  يادگيري تاثير مثبت مي گذارد. سوم مديريت ورزش  است که بتوانيم انرژي زايد را تخليه کنيم و زمينه  نشاط و شادابي براي روح و روان ايجاد کنيم. مي خواهم بگويم آموزش و پرورش  در حوزه تربيت بدني موفق بوده است. در حوزه تعليم  و تربيت عقلاني هم عقلانيت  نظري و عملي. در اين دو بخش البته ما منظورمان اين است  که زمينه يادگيري را فراهم کرده و قدرت يادگيري و درک و فهم شان را بالا ببريم.  قوه ي نقادي شان را بالا ببريم  يعني دانش آموز بتواند نقاط ضعف و قوت را به خوبي  تشريح کند در کل بتوانيم  قوه خلاقيت و ابتکار بچه ها را قوي کنيم در حوزه تعليم و تربيت عقلاني.

در اين حوزه هم آموزش و پرورش توفيق داشته يعني در حوزه عقلاني هم زمينه تعليم و تربيت براي بچه ها  خوب فراهم شده بچه ها هم اين رشد فکري و خلاقانه را پيدا کردند.  در بحث تعليم و تربيت عقلاني دو سه نکته را اشاره کنم. يکي از خواص عقل اين است که  خوبي و بدي را تشخيص مي دهد و تجزيه تحليل مي کند نکته دوم اين است که ما را به عواقب و نتايج کار هشدار مي دهد يعني به تعبير پيامبر اکرم (ص): اذا هممت بامر فتدبر عاقبته

هرگاه تصميم به کاري گرفتي، اول در آثار، نتايج و عواقب آن فکر کن و بينديش.

در حوزه تعليم و تربيت عقلاني پس آموزش و پرورش  توفيق داشته  بر روي  اين در سند تحول بنيادين تاکيد شده است.

 

به نظر شما اين آموزشها امروز تنها از مدرسه دريافت مي شود ؟

عناصر تعليم و تربيت چند رکن دارد، خانواده و دوستان و هم سالان و رسانه ها و حاکميت  هر کدام رکني از تعليم و تربيت  است، يعني رفتار حاکمان تاثيرگذار بر مخاطبان است، ولي تاثير اصلي را در مدارس داريم يعني رکن اصلي تعليم و تربيت رسمي با آموزش و پرورش است، البته ما تربيت هاي غير رسمي داريم  مثل خانواده و رسانه ها و دوستان و همسالان و ضريب تاثيرشان هم چه بسا بيشتر باشد. آخرين آماري که اشاره کردم و آمار خوبي نيست اين است که  ضريب تاثير تعليم و تربيت غير رسمي  تا هشتاد درصد است. ولي در عين حال بهترين عنصر تاثيرگذار در مسايل تعليم و تربيت مدارس هستند.

 

پس الان آموزش غير رسمي بردش بيشتر از آموزش رسمي است فکر نمي کنيد اين علتش انتخاب راهبردهاي  اشتباه در سطح کلان است ؟

يکي از دلايل همين است يعني ما الان در آموزش و پرورش  برنامه ريزي منسجم و مدون  نداريم،  ضمن اينکه مديريت هاي توانمند هم در اين حوزه  نداريم  شايد ما در بحث رهبري آموزش و پرورش  نقيصه هاي زيادي داريم  و همين باعث مي شود که ما توفيق را در آموزش و پرورش  چندان نداشته باشيم البته اين سند تحول بنيادين که  فلسفه  آموزش و پرورش کشور را دقيق تبيين کرد، به صورت عقلانيت نظري  اما ما در عمل در زمينه اجراي آن را نداريم در عمل هنوز نتوانسته ايم بسياري از  مفاهيم و ارزش ها را در سطح مدارس عملي پياده کنيم شايد به صورت راهبردي سندهاي خوبي داشته باشيم ولي به شکل عملي هنوز زمينه توفيق فراهم نشده است. بر اساس آمار کنکور کساني که در رتبه ها و رشته هاي بالا قبول مي شوند همه جزو مدارس خاص بودند يعني از تيزهوشان  و يا ...اين بين آحاد جامعه حس تبعيض را بوجود مي آورد يعني کساني امکان تحصيل در سطح عالي را دارند که جزو مدارس خاص باشند، من و شما مي دانيم که آنهايي در مدارس خاص هستند، عموما خانواده هاي مرفهي هستند که به بچه ها مي رسند يعني وقت مي گذارند براي تعليم و تربيتشان و عده ي ديگر هم کساني هستند که داراي سهميه هاي متفاوت هستند.

 

به نظر مي رسد بنيان آموزش و پرورش روي تبعيض نهادينه قرار گرفته شما  اين مطلب را قبول داريد؟

 بله اين حقيقت موجود در نظام آموزش و پرورش ما هست و قبولي هاي  امسال را هم با توجه به آمار و ارقام از طرف آموزش عالي تقريبا تا هشتاد و پنج درصد از بين مدارس خاص يعني تيزهوشان است مابقي هم از بين مدارس غير دولتي  يعني مدارس دولتي ما تقريبا آمارش صفر است. مي دانيم که بچه ها با استعدادهاي بسيار عالي اين استعدادها به جهت اينکه زمينه خوب فراهم نيست براي  ادامه تحصيل - حالا چه بحث سهميه ها باشد يا پذيرش اندک با توجه به تعداد داوطلبان باشد- اينها باعث مي شود که اين استعدادها  از هم مي پاشد به گونه اي  به فراموشي سپرده مي شود چه بسا بچه ها سرخورده مي شوند و تعداد زيادي در اين  مجموعه دچار نااميدي مي شود. بله اين حقيقت  وجود دارد در نظام آموزشي ما بحث پذيرش در دانشگاه ها به گونه اي است که  صدمه روحي و رواني را براي بچه ها به وجود آورده و همچنين  زمينه سرخوردگي در زندگي  را هم برايشان فراهم کرده و اين را به عنوان يک حقيقت  تلخ بايد بپذيريم. البته  در تعليم و تربيت جسماني و  بدني موفقيت داشتيم در تعليم عقلاني هم اينکه  ابتکار و خلاقيت بوجود بياوريم توفيق داشته ايم  و اما در حوزه تعليم تربيت  اخلاقي چندان توفيق نداشتيم  در تعليم و تربيت رواني و اجتماعي هم  توفيق نداشتيم حالا هر کدام مختصر اشاره مي کنم. در حوزه  تعليم و تربيت رواني مد نظر اين است که ما بتوانيم دانش آموزان را  به گونه اي تربيت کنيم که  در درون آرام باشند، آرامش و رضايت و  اميد و اميدواري در درون، حاکم باشد يعني در درونشان جنگ و نزاع نباشد و خشم، خشونت و عصبانيت و  پرخاشگري نداشته باشيم  اگر در تعليم و تربيت رواني بتوانيم اين آرامش را ايجاد کنيم در سطح اجتماع هم خودش را نشان خواهد داد در اين بخش توفيق خوبي نداشتيم نتوانستيم  زندگي مناسب و خوب براي بچه ها ترسيم کنيم، نتوانستيم يک زندگي آرامش بخش بوجود بياوريم  ممکنه اين صرفا  کار آموزش و پرورش نباشد و حلقه هاي متعددي دست به دست هم بدهند تا توفيق حاصل شود. وقتي اشاره مي کنيم زندگي در آموزش و پرورش چند بخش را بايد مد نظر قرار دهيم  مي گويند زندگي خوب چيست؟  زندگي خوب آن است که مطلوب هاي اخلاقي  در آن رعايت شود. يعني اينکه دانش آموز راستگو باشد دانش آموز به جاي اينکه خشن باشد خوشرو و خوشرفتار باشد و به جاي اينکه  متکبر و مغرور باشد متواضع باشد نتوانستيم زمينه هاي  زندگي خوب را فراهم کنيم.

 

 اصولا زندگي خوب چه نوعي  است؟

 زندگاني خوش، زندگاني اي است که مطلوب هاي رواني رعايت شود، درون آرام باشد. رضايتمندي در درون حاکم باشد آيا اين رضايتمندي در درون بچه هاي ما هست؟ مي بينيم که نه نيست، يکي از زمينه هايي که زندگي آرامش بخش را فراهم مي کند، نظام آموزش و پرورش است،  علي القاعده در اين زمينه ما نقص داريم.

نکته بعدي اين است که ما زندگي حکيمانه يا متفکرانه را بايد داشته باشيم، زندگي متفکرانه دو بخش دارد يک بخشش اين است که انسان در زندگيش مواردي که بايد بداند را دنبال کند و دنبال دانسته ها برود، نکته دوم اين است که آنچه مي داند عمل کند در بحث زندگي متفکرانه  هم شايد در يک بخش دانستني ها را به بچه ها داديم اما شايد زياد مورد نياز نباشد در زندگي عملي شان هم شايد اينها کمتر به کار مي گيرند، اين هم يکي از دلايلي  که در تعليم و تربيت اخلاقي هم در اين بخش توفيق نداشتيم. مي خواهيم در تعليم و تربيت اخلاقي سه  آرمان اساسي تحقق پيدا کند اينها  فرمايشات افلاطون است  که به عنوان ستون خيمه روح انسان مطرح مي کند اول عشق به آرمانها منظور اين است که  دستيابي به حقيقت آنچه که مي خواهيم بهش برسيم  نکته دوم خير يا نيکي انسان در درونش گرايش به خير دارد و طبيعتا اين خيرها را بايد تربيت کنيم محور سوم زيبايي است زيبايي آن  صفتي  است که انسان واجدش نيست اما آن را دوست دارد مثلاگل يا دريا و جنگل خيلي زيباست ما نمي توانيم واجد آن باشيم اما از آن  لذت مي بريم اين مي شود زيبايي زيبايي روحاني معنوي و اخلاقي ما بايد اينها را  آنچنان ترسيم کنيم که بچه ها لذت ببرند  از اين زيبايي هاي روحاني. بحث بعدي در تعليم و تربيت اخلاقي بحث شفقت ورزي است يعني ما ديگران را حتي حيوانات و گياهان را دوست داشته باشيم. در سطح اولي بايد نسبت به انسانها شفقت داشته باشيم. محور سوم بحث اميد است که هم پيامبر مي فرمايد رحمت امت من به اميد است اگر مادري اميد نداشت به فرزندش حتي شير نمي دهد در بسياري از کلمات دانشمندان هست که فتح الفتوح شيطان در ايجاد ياس و نااميدي است. يعني اگر بخواهد در کشوري تسلط سياسي داشته باشد ايجاد ياس و نوميدي مهمترين نکته است. ما در اين بخش هم در آموزش و پرورش توفيقات خوبي نداشتيم.

 

به نظر شما آموزش و پرورش ايران ايدئولوژيک نيست؟

بله بخشي ايدئولوژيک است.

 

 اگر اينطور باشد که به نظر مي رسد که هست سياستهاي کلان به اين سمت است که يک داده هاي خاص به دانش آموزان بدهد و از آن طرف دانش آموزان خاصي را هم تربيت کند آيا اين با تفکر نقادي که شما مي فرماييد  تصادم ندارد چطور مي شود اينها را کنار هم آورد؟

من اعتقادم اين است که بخشي از مسايل و محتواي کتب درسي ما و همچنين  دست اندرکاران آموزش و پرورش با ديد ايدئولوژيک اين روند را تعقيب مي کنند، اما آموزش و پرورش خيلي فراگيرتر از اين مسايل است. در هر کشوري و هر فرهنگي سعي مي کنند مطابق با فرهنگ و مرام و مسلکشان آموزش و پرورش را همان جهت هدايت کنند در کشور ما هم همين اتفاق مي افتد، ولي بايد بپذيريم آموزش ها در سطح جهاني است و انسان هم نگاه جهاني دارد طبيعتا با اين ديد جهاني هم بايد فرهنگ هاي مختلف و ايدئولوژي و راهبردهاي مختلف را لحاظ کنيم فکر مي کنم در آموزش و پرورش نگاه بيشتر بايد انسان محور باشد يعني ما مي خواهيم انساني تربيت کنيم که فراگير باشد همه فرهنگ ها مرام ها و مذاهب را در بر بگيرد، نوع انسان ها را روحيه نوع دوستي و انسان دوستي و ديگر دوستي  را بتواند حاکم کند شايد الان محتواي آموزشي ما بخشي اش به سمت مسايل ايدئولوژي خاص که مد نظر دست اندرکاران هست باشد.

 

و کلام آخر

ما اگر بخواهيم تحول ايجاد کنيم در حوزه آموزش و پرورش لازمه اش اين است که معلمين رسالت خودشان را به خوبي انجام بدهند، بتوانند نيازهاي آموزشي و پرورشي بچه ها را تامين کنند يعني بچه ها از لحاظ آموزشي و تربيتي نيازمند ديگران نشوند در خود مدرسه بتوانيم اين نيازها را تامين کنيم نکته دوم اين است که در سالهاي قبل فلسفه آموزش و پرورش نظام جمهوري اسلامي  معلوم و مشخص نبود الان چهارچوب مشخص شده تحت عنوان سند تحول بنيادين هم  دست اندرکاران اداري و هم مدارس سعي کنند مطابق با همان چهارچوب هايي که در اين سند طراحي شده پيش بروند تا به اهداف مورد نظر دست يابند.  نکته سوم اين است که همراهي اوليا با مدارس خيلي خيلي موثر است هم در پيشرفت تحصيلي و هم پيشرفت رفتاري بچه ها موثر است در اين حوزه هم والدين هم نظارت کافي روي روند آموزشي و رفتاري بچه ها ندارند يا کم دارند هم اينکه زمينه ارتباط هم با مدارس خيلي کم رنگ است پيشنهادم اين است که زمينه ارتباط را بيشتر داشته باشيم در  آموزش هايي که تحت عنوان  آموزش خانواده در مدارس برگزار مي شود شرکت کنند تا هم سويي و هماهنگي با نظام آموزشي و پرورشي بيشتر داشته باشند. آخرين نکته اين است که  بيشتر از مديران انتظار مي رود با سياست تشويق و تنبيه يعني کساني که در زمينه آموزش و پرورش تلاش و کوشش خوبي دارند زمينه تشويق شان فراهم شود تا روحيه ي کافي براي  ادامه فعاليت موثر را داشته باشند و آنهايي که زمينه کم کاري کوتاهي قصور در انجام وظايفشان دارند  لازمه برخورد جدي بشود  تا سيستم بتواند روند مناسبي  در کار خودش داشته باشد.