دمکراسي به مثابه روش


یاددداشت اول |

 

 بامسووليت سردبير

 

دمکراسي يک روش براي حکمراني است. برخي به آن نقدهايي دارند که گاه درست نيز هست، از جمله منتقدان اوليه و اصلي دمکراسي افلاطون فيلسوف بزرگ يوناني است. او معتقد بود دمکراسي حکمراني عوام است و توده مردم درک درستي از حکمراني ندارند تا نظرات آنها درباره حکمراني صايب باشد به همين خاطر چندان روي خوش به دمکراسي نشان نداده است، اما در دنياي امروز دمکراسي با همه انتقاداتي که به آن به مثابه يک  روش پذيرفته شده است و متفکران کوشيده اند با بهره بردن از تکنيک ها و روش هايي حکمراني عامه را از عوام زدگي دور کنند، مثلا با راه اندازي احزاب قوي و مستقل، حضور رسانه ها و پاسخگويي حکمرانان و آزادي رسانه ها در نقد قدرت و ... حکمراني دمکرات را مجبور به ارتقاي خويش نمايند اما همه اين موارد تا آنجا توان تاثير دارد که حکمراني و حکومت اکثريت بر اقليت شکل گرفته باشد، به عبارت دقيق تر همه اين ابتکارات و لوازم تنها در حکمراني اکثريت معنا پيدا مي کند و چنانچه به هر دليل آرا شهروندان از اعتبار بيفتد و يا شهروندان با عدم حضور و در نتيجه فقدان مشارکت، حکمراني اکثريت را از مفهوم تهي نمايند در آن صورت همانگونه که حکومت اقليت نمي تواند نماد دمکراسي و مردمسالاري باشد، فقدان مشروعيت نيز آن حکمراني را تهديد مي کند. بنابراين حضور اکثريت و مشارکت در فرايند قدرت يک اصل خدشه ناپذير در دمکراسي است و چنانچه به هر دليل شهروندان از حضور در انتخابات پرهيز کنند و در نتيجه پس از چند دوره انتخابات، حکمراني اقليت جاي خردجمعي اکثريت را بگيرد در آن صورت جمهوري مفهوم خود را از دست خواهد داد. اينک نيز پس از حضور اندک شهروندان تهراني و شهرهاي بزرگ در چند دوره گذشته انتخابات بايد به اين انديشيد که آيا با اين حد از مشارکت مي توان مدعي حکمراني خرد جمعي اکثريت بود؟