در حاشيه برگزاري دورهمي فرهنگي دهم و همراهي با خالق مجموعه آب نبات ها --- دورهمي که مي رفت نحس شود اما فرخنده گرديد


یادداشت |

رحمت ا... رجائي

 

برگزاري دورهمي فرهنگي دهم براي اعضاي تشکل «سراي فرهنگ و رسانه گلستان» نحس شده بود! قرار بود ما آن را در ابتداي اسفند 1402 برگزار کنيم، ولي نشد!؟ از اين رو انتشار گزارش ساليانه تشکل را کنار گذاشتيم. براي برگزاري مراسم در ارديبهشت 1403 هم هر بار با مانعي برخورد مي کرديم. ما براي اجراي دورهمي ها مشکلات پنهان و پيداي بسياري داريم. پيدا کردن و راضي کردن افراد براي اختصاص مراسم به وي، يافتن سخنرانان مرتبط، پيدا کردن مکان، تهيه تدارکات و ... از جمله اين مشکلات هستند. خوشبختانه مشکل مجري مراسم را حل کرديم. هر کدام از اعضا به نوبت و ... مجري مراسم مي شوند.

دورهمي فرهنگي دهم، با پيشنهاد سرکار خانم قرآني به آقاي مهرداد صدقي، خالق مجموعه 5 جلدي آب نبات ها و ديگر آثار وي اختصاص يافت. مکان مراسم تعيين و همه چيز براي عصر روز سه شنبه 8 خرداد برنامه ريزي شده بود. بعد از پيگيري متعدد و همکاري عزيزان بسيار، قرار شد تا روز شنبه همه چيز نهايي و مراسم رسما اعلام گردد. قرار شد به ما اطلاع دهند که تا ساعت يک بعدازظهر روز شنبه، نه کسي تلفن جواب داد و نه زنگي زد! حالم سخت گرفته بود، به خودم مي گفتم عجب مراسم نحسي شد! با آقاي خواجه نژاد تصميم گرفتيم آن را لغو کنيم. تا اينکه نزديک ساعت 2 گوشي من زنگ خورد که سالن آماده است. همانجا به پيشنهاد آقاي خواجه نژاد تصميم به برگزاري جلسه فوق العاده تشکل براي فرهنگ و رسانه در ساعت 6 بعدازظهر گرفتيم که اينگونه هم شد و خوشبختانه اکثريت دوستان به موقع آمدند. تصميمات گرفته و تقسيم کار شد، اما سخت ترين کار، يعني اجرا به من سپرده شد. من اصلا تا آن روز نه فقط مجموعه آب نبات ها را نخوانده بودم، بلکه حتي کتاب ها را نديده بودم. اصلا مطالعه اين نوع کتاب ها در مسير مطالعاتي من نبود ولي خوب ديگر بايستي من اجراء مراسم را بر عهده مي گرفتم وگرنه همه چيز به هم مي خورد و هوا مي شود.

شب هنگام در فضاي مجازي کلي جستجو و مطالعه درباره آقاي صدقي و آثار وي به خصوص مجموعه آب نبات ها کردم. روز بعد 6 کتاب آقاي صدقي را از کتابخانه ميرداماد امانت گرفتم. همان روز با کتابدارهاي کتابخانه ميرداماد و يک کتابفروش درباره آثار صدقي صحبت کردم. شب هنگام با آقاي صدقي تماس گرفتم و کلي درباره آثار ايشان صحبت کرديم و گفتم هر آنچه دارد برايم در فضاي مجازي بفرستد. تقريبا از روز يکشنبه تا ظهر سه شنبه، تمام کارها را کنار گذاشتم، فقط کتاب هاي آقاي صدقي به خصوص آب نبات ها را مي خواندم. از مجموعه آب نبات ها، فقط کتاب آب نبات ليموئي را نداشتم. نه در کتابفروشي بود و نه کتابخانه ميرداماد داشت. حقيقتا با مطالعه آب نبات ها با آنها ارتباط برقرار کردم. هر گاه فرصتي پيش مي آمد آنها را مي خواندم. به هنگام خواندن با خودم مي خنديدم. مجموعه آب نبات ها، داستان طنز است که محور آن به اصطلاح قهرمان داستان محسن است. آقاي محسن فرزند يک خانواده بجنوردي ساکن کوچه سيدي است که همه به هم گير مي دهند. ماجرا از تلاش خانواده براي پيدا کردن همسر، براي محمد برادر محسن آغاز مي شود. جغرافياي داستان متعلق به شهرهاي بجنورد و گرگان است. من بيشتر با کتاب «آب نبات نارگيلي» دم خور شدم. اين کتاب متعلق به دوره اي است که آقاي محسن دانشجوي دانشگاه علوم کشاورزي و منابع طبيعي گرگان است. نثر کتاب بسيار ساده و روان، عاميانه (مردمي) است. واژه ها در کتاب مانوس و خودماني هستند. جزء جزء عناصر زندگي در کتاب، ساري و جاري است. سير حوادث ايران از سال هاي جنگ تا ... را مي توان در زندگي آقاي محسن خواند و ديد. عنوان بندي هاي کتاب جذاب هستند. مثلا برخي از عنوان هاي همين کتاب آب نبات نارگيلي عبارتند از: جنس مخالف، ماهواره تماشا، کنسرت ابي، آش گرگاني، آهنگ اسپاگتي، کنسرت ماهي، شب، سکوت و کوير که در جذب مخاطب براي خواندن کتاب تاثير دارد. مجموعه آب نبات ها، جزء پرفروش ترين کتاب هاي ايران در سال هاي بي توجهي به کتاب است که جاي تعمق بسيار دارد. در حال مطالعه و آمادگي براي مراسم هستم که برخي حرف هاي ديگري مي زنند. دوستي مي گويد، مگر در گرگان و استان افرادي نداشتيم که شما مي خواهيد درباره آثار يک نويسنده بجنوردي مراسم بگيريد!؟ به ايشان مي گويم، در همان روز به شما پاسخ مي دهم. اتفاقا يکي از حاضران (آقاي نظري) اختصاص موضوع به آقاي صدقي را از نقاط قوت تشکل ذکر مي کند. افراد ديگري هم مي گويند، آيا در اين شرايط صحيح است که شما (تشکل سراي فرهنگ و رسانه) مي خواهيد درباره داستان مبتني بر طنز مراسم برگزار کنيد؟ گويي آنها فکر کردند ما مي خواهيم بزن و برقص راه بياندازيم! اتفاقا در صحبت با فردي که بايستي با برگزاري مکان موافقت کند، سخني از طنز کتاب نگفتم. در پاسخ به سوالي هم که پرسيد، نشست شما سياسي نيست؟ مي گويم، خير. اتفاقا سياسي هم نبود، سعي مي کنم به سفارش يکي از افراد زياد صحبت نکنم، مثل صحبت در مراکز امنيتي. به هر صورتي است مراسم در عصر روز سه شنبه در سالن اجتماعات اتاق بازرگاني برگزار مي گردد. تقريبا نيمي از شرکت کنندگان جديد و از خوانندگان مجموعه آب نبات ها هستند. آقايان احسان مکتبي و علي نصيبي هر يک سخناني مي گويند که شناخت حاضران را از آقاي صدقي بيشتر مي کند. آقاي اله قلي نظري از فعاليت هاي هنري آقاي صدقي مي گويد. مراسم با اهدا تنديس ويژه تشکل و گرفتن عکس يادگاري و امضاء کتاب توسط آقاي صدقي به پايان مي رسد. حقيقتا اگرچه ما براي برگزاري دورهمي دهم کلي خون و دل خورديم و دائما عقب مي افتاد، اما آنچه که انجام شد رضايت بسياري را به همراه داشت. همان جا ياد ضرب المثل هاي «شاهنامه آخرش خوش است و جوجه را آخر پائيز مي شمارند» مي افتم. با دوستان سعي کرديم سالن را مرتب و تميز تحويل دهيم. مسير را از اتاق بازرگاني تا ميدان شهرداري در حالي که استند مراسم و پايه هاي بلند آن در دستم است، پياده طي مي کنم. در ميدان شهرداري سري به کتابفروشي جنگل مي زنم. آقاي ملکي مي گويد، کلي کتاب آمد. آن قدر خسته هستم که ناي ايستادن ندارم. روي زمين مي نشينم، چشم هايم کتاب را نمي بيند، آقاي ملکي کتاب «آب نبات ليموئي» و کتاب «چرا شما را نمي گيرند و آخرش چه مي  شود؟» متعلق به دکتر صادق زيباکلام که اين روزها در زندان اوين آب خنک مي خورند به من مي دهد. دلم مي خواهد کتاب هاي بيشتري بگيرم ولي اقتصاد اجازه نمي دهد. در خانه اين متن را براي اطلاع دوستان و سختي برگزاري دورهمي ها مي نويسم. حوصله هيچ کاري ندارم، مطالعه کتاب آب نبات نارگيلي را ادامه مي دهم و با آقا محسن، قهرمان داستان همراه مي شوم. گهگاهي مي خندم و با خود فکر مي کنم عجب دورهمي شد. دورهمي که مي رفت نحس شود اما بسيار فرخنده و ميمون گرديد.

مديرعامل تشکل سراي فرهنگ

 و رسانه گلستان، روزنامه نگار