در آستانه انتخاب


یاددداشت اول |

 بامسووليت سردبير

 

گاهي معادلات پيچيده مي شوند و تصميم گيري سخت، گاه نمي شود برنامه ريزي کرد و توان تحليل از دست مي رود  و فقط وقتي زمان مي گذرد متوجه مي شويد بايد کدام کار را به انجام مي رساندي، آنگاه با خود مي نشيني و حساب و کتاب مي کني که کجاي کار اشکال داشته ام و بايد آن را تصحيح کنم و يا حکايت را فراموش مي کني تا اتفاقي ديگر. اين روزها هم از آن روزهاي تصميم سازي و تصميم گيري است، هم مي توانيم بگذاريم وقت بگذرد و هم مي توانيم با پرس و جو و کنکاش به نتيجه اي برسيم که وجود و وجدانمان از آن رضايت داشته باشد. مي توانيم همه انتخاب هاي درست يا نادرستمان را به زعم خودمان تحليل کنيم و از خود بپرسيم اگر اصلاح طلبان در انتخابات 84 عاقل بودند و با يک نامزد به ميدان مي آمدند آيا اصولا رييس جمهوري در تاريخ داشتيم که اينک همه از او تبري بجويند، مي توانيم با خود فکر کنيم اگر در مرحله دوم همان سال به هاشمي رفسنجاني اتکا مي کرديم و اسير برخي حرفهاي خارج نشينان نمي شديم امروز شرايط به مراتب بهتري نداشتيم؟  قطعا انسانها زاييده انتخاب هاي خويشند. انسانهاي بزرگ در وقت انتخاب، انتخابهاي بهتري کرده اند و بزرگ شده اند، امروز هم يکي از همان روزهاست، شک نداشته باشيد با همه حرف و حديثها درباره نظارت استصوابي شوراي نگهبان  و تاييد صلاحيتها و... بين همين نامزدهاي موجود به لحاظ فهم از توسعه، سياست خارجي، برنامه ريزي فرهنگي، رشد اقتصادي و دهها موضوع ديگر تفاوت هاي بسياري هست. فرق است بين آنکه دال مرکزي انديشه ورزيش مردم و رضايت عمومي شهروندان است با آنکه اصولا شهروندان برايش  يک اسم جمع به نام مردم هستند، فرقست بين آنکه راست مي گويد، وعده نمي دهد و به پاي باورهايش زندگي کرده است، با آنکه هر هفته يک وعده داده است، به همين اندازه در آينده اين آب و خاک موثريم، بخواهيم يا نخواهيم. به هر حال اين روزها وقت تصميم گيري است، اميد که چند سال آينده حسرت اين روزها بر دلمان نماند و تصميم درست و دقيقي براي خود و نسل آتي گرفته باشيم.